ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۷۰ مطلب با موضوع «ولایت» ثبت شده است

بین امام خمینی و قذافی نامه‌هایی رد و بدل شده است که خواندن آنها بعد از گذشت این همه سال جالب و عبرت آموز است. امروز مرور دوباره این نامه‌ها به خوبی تفاوت راه، هدف، مکتب، جهان‌بینی و حتی شعارهای این دو مرد را نشان می‌دهد و همین‌طور عزت و عظمت امام و سرنوشت فلاکت‌بار و تحقیرآمیز قذافی را.

همچنین گذشت زمان ثابت می‌کند که امام چگونه محکم و استوار بر سر آرمان‌هایش ایستاد؛ و قذافی چطور علی‌رغم همه شعارها و ادعاهایش مبنی بر ایستادگی در مقابل استکبار و استعمار، صهیونیست‌ها و دشمنان اسلام،  به دوست صمیمی همان‌ها تبدیل شد.

تنها نامه قبل از انقلاب امام به قذافی مربوط به تاریخ 26 مهر 1357 است که به ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر اشاره دارد: «پس از اهداى سلام و تحیت؛ قضیه جناب حجت الاسلام آقاى صدر به شکل معمایى مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسى مى‏گویند در لیبى هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانى آنهاست مقتضى است در آن اهتمام نمایید. و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانیها را رفع کنند» (صحیفه امام، جلد چهار صفحه 45)

قذافی بعد از انقلاب نامه‌های متعددی را به مناسبت‌های مختلف (پیروزی انقلاب، سالگرد پیروزی انقلاب، شهادت شهیدان مطهری، رجایی، باهنر، صدوقی، فرماندهان نظامی، زلزله بافت کرمان و …) به امام نوشت. وی چند روز پس از انقلاب با فرستادن نخست وزیرش به ایران حتی خواستار سفر خود به ایران جهت دیدار با امام خمینی شد که البته موفق نشد!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 Farvardin 92 ، 02:02
امین داوری
امام خمینی در نوفل لوشاتو، وعده دادند که حجاب در ایران آزاد خواهد بود
پرسش: آیا صحیح است که امام خمینی در مصاحبه با خبرنگاران خارجی، در نوفل لوشاتو، فرموده اند حجاب اجباری نیست؟
پاسخ: در مورد اجباری بودن حجاب اسلامی برای زنان، دو بار پیش از انقلاب از امام خمینی سؤال شده است، که اولی در مصاحبۀ 3 بهمن 1357 و دوّمی در مصاحبه 7 بهمن، میباشد، که هر دو مورد را با ذکر سند برای شما نقل میکنیم. در پایین متن کامل سؤال مربوط به حجاب، به همراه متن کامل پاسخ آن ذکر میشود، برای خواندن متن کامل مصاحبه باید به کتاب صحیفه امام مراجعه کنید:
مصاحبۀ اول(3 بهمن 1357)
یکى از خبرنگاران زن: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید، این نشان دهنده این است که نهضت ما یک نهضت مترقى است؛ اگرچه دیگران سعى کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر مى‏کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلًا چیزى ‏روى سر داشته باشند یا نه؟
امام خمینی:  اینکه من شما را پذیرفته‏ام، من شما را نپذیرفته‏ام! شما آمده اید اینجا و من نمى‏دانستم که شما مى‏خواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقى است که به مجرد اینکه شما آمدید اینجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به این معنى نیست که بعضى زنها یا مردهاى ما خیال کرده‏اند. ترقى به کمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند. و اینها ترقیاتى است که براى شما درست کرده‏اند و شما را به عقب رانده‏اند؛ و باید بعداً جبران کنیم. شما آزادید در کارهاى صحیح. در دانشگاه بروید و هر کارى را که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه‏ها آزادند. اما اگر بخواهند کارى خلاف عفت بکنند و یا مضر به حال ملت.- خلاف ملیت- بکنند، جلوگیرى مى‏شود؛ و این، دلیل بر مترقى بودن است.(صحیفه امام، ج5، ص521-520)
مصاحبه دوم( 7 بهمن 1357)
خبرنگار فرانسوی: برخى از رسوم اسلامى مانند حجاب اجبارى رها شده است. آیا در جمهورى اسلامى از نو اجبارى خواهد شد؟
امام خمینی: حجاب به معناى متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامى است، با آزادى مخالفتى ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد. و ما آنان را دعوت مى‏کنیم که به حجاب اسلامى روآورند. و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمده‏اند و به اسلام پناهنده شده‏اند.(صحیفه امام، ج5، ص541)
در مورد پاسخ امام در مصاحبه نخست، ایشان اشاره ای به آزاد یا اجباری بودن حجاب نفرموده اند، که بتوان از آن برداشت کرد که امام وعده به آزادی حجاب در ایران داده اند. امّا در مورد مصاحبه دوم، ایشان از آزادی حجاب سخن نگفته اند و فقط فرموده اند که حجاب اسلامی، با آزادی مخالفتی ندارد، و این سخن ایشان به معنای آزاد بودن خود حجاب نیست، بلکه به معنای این است که اینکه ما حجاب داشته باشیم، به معنای این نیست که آزاد نیستیم، بلکه آزاد هستیم. پس دیده می شود که امام خمینی، هرگز وعده نداده اند که بعد از انقلاب، حجاب آزاد خواهد بود.
+ لینک های مرتبط: امام: آب وبرق مجانی میشود + دانلود
جملاتی که امام خمینی هرگز نگفت
porseshgarenghelab.blogfa.com
۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 Esfand 91 ، 12:19
امین داوری
می خواستم بدونم باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیستن آیا میشه بهشون نقدکرد یا وظیفه ما اطاعت امر محض است؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقدهای سازنده به ایشون رو ذکر کنید.
پاسخ:
نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی فقیه را جایز می شمارد؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرز دهی است. از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامی، در نظام ولایت فقیه، همه در برابر کارهای خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتی ولی فقیه نظارت می کنند. حضرت امام(ره) در این زمینه می گوید: «همه موظفند که نظارت کنند بر این امور، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، امام خمینی، ج7، ص118) بنابراین نه تنها انتقاد از ولی فقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است.
نیم نگاهی منصفانه در زمینه انتقاد در جامعه و میزان نقد پذیری مسئولین نظام اسلامی، مبین این واقعیت است که بحمدلله با گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحول عمیق نظام سیاسی و فرهنگی کشور از جامعه ای ابتدایی و بسته در دوران پهلوی به جامعه ای مردم سالار و باز و منطبق با آموزه های دینی در دوران جمهوری اسلامی، باعث نهادینه شدن فرهنگ سیاسی مشارکتی در سطح مختلف جامعه گردیده است از این رو آحاد مردم در کنار حمایت از اصل انقلاب و نظام اسلامی، نقد و نظارت بر مسئولین را جزء وظایف دینی و ملی خود می دانند و از این روست که شاهدیم حتی در بین قشرهای انقلابی که در گذشته انتقاد از دولت را باعث تعضیف آن می دانستند اما با تحول فضای فکری و فرهنگی، به انتقاد از دولت و عملکردهای آن می پردازند. اما در عین حال لازم است در بررسی کامل این موضوع به چند نکته توجه شود:
یکم. جایگاه انتقاد در نظام اسلامی
براساس اعتقادات دینى ما، فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) معصوم اند. ازاین رو هیچ کس ادعا نمى کند که احتمال اشتباهى در رفتار و نظرات مسئولین عالیرتبه نظام حتی ولى فقیه نیست. بلکه احتمال خطا و اشتباه در مورد ولى فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطاى او پى ببرند. ازاین رو مى توان از ولى فقیه انتقاد کرد. نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولى فقیه را جایز مى شماریم؛ بلکه براساس تعالیم دینى، معتقدیم یکى از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزى و خیرخواهى براى او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهى از منکر تبیین شده است. نصیحت به معناى خیرخواهى براى رهبران اسلامى است که یکى از ساز و کارهاى تحقق آن اندرزدهى است. بنابراین نه تنها انتقاد از ولى فقیه جایز است؛ بلکه در جاى خود واجب شرعى است و منافع و مصالح شخصى یا گروهى نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است. (ر.ک: مجلس خبرگان، علی رضا محمدی، نشر معارف، 1385)
مقام معظم رهبری در زمینه تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد می فرماید...
۲۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 Bahman 91 ، 22:26
امین داوری

نظر رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی - چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود - غالبا مبالغه آمیز ... بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.»


مدتی قبل چاپ ششم کتاب «جریانها و سازمانهای مذهبی – سیاسی ایران» نوشته رسول جعفریان از سوی مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر و روانه بازار نشر شد. در پاورقی چند صفحه از کتاب، نظرات رهبر انقلاب درباره مرحوم شریعتی منعکس شده است که اختصاصا برای نویسنده کتاب ارسال شده و مطالبی است که رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم در حاشیه کتاب نگاشته اند. رسول جعفریان در چاپ ششم این کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات آیت الله خامنه ای را نیز در پاورقی کتاب افزوده است.


در این کتاب و در خصوص «نامه نگاری شریعتی به ساواک و نوع تعامل وی با رژیم شاه»، نویسنده دو نظر را مطرح می کند: نخست نظر سید حمید روحانی که دکتر شریعتی را عامل رژیم معرفی می کند. دوم کسانی که شریعتی را عامل رژیم نمی دانند اما معتقدند که شریعتی و رژیم شاه در چند حوزه از جمله در برخورد با مسائل اجتماعی، روحانیت، مارکسیسم و …، دارای وحدت نظر و همسویی فکری بوده اند.

در این زمینه رهبری با هر دو نظر فوق مخالفت می کنند و بر نظری تاکید می کنند که مطابق آن، نامه نگاری به ساواک و انتخاب محتوای خاص در این نامه ها، یک تاکتیک به قصد فریب دستگاه حکومت شاه تلقی می شود.

مقام معظم رهبری در این باره می نویسند: «به نظر من و با شناختی که از دکتر داشتم، وی تلاش کرد تا از وجود نقاط مشترک خود با دستگاه مانند ضدیت با مارکسیسم و انتقاد از روحانیت استفاده کند و ساواک را درباره خود به طمع بیندازد و در واقع آنها را فریب دهد و موفق شد. شاکله او با نوکری ساواک سازگار نبود. حداکثر این بود که وی اهل خطر کردن در مبارزه با دستگاه نبود و مایل بود در حاشیه عرصه مبارزه قرار داشته باشد… در سال 54 که من از زندان آمدم و همه به دیدن من می آمدند، او به منزل من نیامد و برای دیدار من منزل جوانی از دوستان مشترکمان را معین کرد و چند ساعتی با هم بودیم [آن جوان فرحبخش بود که به من و دکتر ابراز ارادت می کرد].»

دومین موضوعی که در این کتاب از حاشیه نویسی های رهبری منعکس شده است، مربوط به قضاوت تند و همراه با سوءظنی است که نسبت به دکتر شریعتی در نامه استاد شهید مطهری به حضرت امام خمینی(ره) در سال 56 آمده است. بسیاری از افراد طرح این مواضع از سوی استاد مطهری را از سر عصبانیت تلقی کرده بودند و برخی نیز آن را به دشمن شناسی ایشان مربوط می دانند.

در این زمینه هم نظر رهبری متفاوت است و در هر حال قضاوت شهید مطهری درباره شریعتی را نمی پسندند. ایشان در این زمینه می نویسند: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی – چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت آوری مذمت می فرمود – غالبا مبالغه آمیز … بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را در باره اظهارات شهید مطهری داشتند.» (پاورقی صفحه 476 کتاب)
جعفریان در کتاب جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی – سیاسی ایران» طی فصل‌های شش‌گانه این کتاب نگاه خود را بر کلیه جریانهای سیاسی و فکری با محتوای دینی و مذهبی که در فاصله بین سالهای 1320 الی 1357 به وجود آمده و فعالیت داشته‌اند، متمرکز کرده است. نویسنده در فصل اول کتاب تحت عنوان «بازگشت دین به عرصه جامعه و سیاست»، زمینه‌ها و دلایل فعال شدن جریان‌های مذهبی را در دهه‌های 20 و 30 مورد توجه قرار می‌دهد و به معرفی مصادیق این جریانها می‌پردازد. در فصل دوم، فعالیتهای حوزوی از اواخر دهه 30 تا زمان پیروزی انقلاب مورد توجه نویسنده قرار دارد و در این راستا تعدادی از مؤسسات شکل گرفته در کنار حوزه و نحوه فعالیت و تأثیرگذاری آنها، بررسی قرار می‌شوند.

سومین فصل به بحث درباره جریانهای مذهبی- سیاسی فعال دهه چهل تا اوایل دهه 50 اختصاص دارد و در چهارمین فصل به بررسی تفصیلی دو جریان فکری- سیاسی مجاهدین خلق و دکتر شریعتی به عنوان دو نمونه بارز از مطرح کنندگان اسلام انقلابی در آن مقطع زمانی از نظر می‌گذرد. به دنبال این و با نزدیک شدن به مقطع پیروزی انقلاب، معرفی فعالان مذهبی- سیاسی در آستانه انقلاب اسلامی در پنجمین فصل صورت می‌گیرد و در نهایت ششمین فصل به مروری بر آرا و افکار جریانهای تجدیدنظر طلب در عقاید شیعه اختصاص دارد.

لینک های مرتبط: اطلاعاتی درباره دکتر شریعتی و افکار او

عمارها

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 Bahman 91 ، 18:42
امین داوری

پس از درگذشت مرحوم آیت الله سید محمود طالقانی اولین امام جمعه تهران در شهریور 1358، مرحوم آقای منتظری به عنوان جانشین ایشان انتخاب شد .اما پس از چند هفته وی به علت حضور در قم از رهبر کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی (ره) خواست تا کس دیگری امامت جمعه تهران را بر عهده گیرد . امام راحل نیز حضرت آیت الله سید علی خامنه ای را به امامت جمعه تهران برگزیدند . این انتخاب به مذاق منافقان و هوادارانشان خوش نیامد !! در اواخر دی 58 شیخ علی تهرانی که آن زمان چهره پرآوازه ای بود [ و از قضا نسبت فامیلی با رهبر معظم انقلاب نیز دارد ] در نامه ای به حضرت امام خمینی (ره) ضمن وارد کردن اتهاماتی به شهید بهشتی ،آیت الله العظمی خامنه ای و حجت الاسلام  هاشمی رفسنجانی ، از امام امت می خواهد تا در انتخاب آیت الله خامنه ای به عنوان امامت جمعه تهران تجدید نظر کند . در بخشی از نامه تهرانی به بنیانگذار جمهوری اسلامی آمده است :

….امام امت ، فردی را امام جمعه تهران کرده اید ، برای دوستان …….. [به علت توهین و تهمت درج نشد ] …نه معلومات در خور ذکری دارد و نه سابقه تقوایی مستحکم !! با وجود علما و فضلای بسیاری در تهران که مسلم از این کار ناراحت می شوند . صلاح است تجدید نظر نمایید و با افراد بی نظر مشورت نمایید .نه با افراد جاه طلب و دست اندرکار .خدا می داند با آنکه جز کار علمی برای هیچ کار دیگری مهیا نیستم !! و ذره ای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارم !! در این مرحله وظیف شرعی خود می دانم با نادرستی که به فاجعه ختم می شود و تاریخ انقلاب اسلامی را لکه دار می کند !!! توسط نوشتن و عریضه به مجتمع اسلامی ، مبارزه نمایم .

( روزنامه جمهوری اسلامی ،30 دی 1358 ،شماره 190)

رهبر فرزانه انقلاب که آن زمان نماینده حضرت امام (ره) در دانشگاه تهران نیز بود ،در جمع دانشجویان در پاسخ به سوالی پیرامون اتهامات و توهین های علی تهرانی چنین گفتند :

…. بعضی از حرف هایی که ایشان زده اند ، اتهام نیست دشنام است .مثلا فلانی آدم جاه طلبی است . این دیگر تهمت نیست ، دشمنی است …بنده به  نوبه خودم از اینکه یک شخصی به من اهانت کند ، نه فقط ناراحت نمی شوم و اهمیت نمی دهم ، بلکه به آسانی حاضرم از  اهانت و دشنام او بگذرم و اگر تهمتی هم وجود داشته باشد ، حاضرم که هیچ در صد در صدد رفع تهمت برنیایم . به این علت که ” آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است ؟!

[روزنامه جمهوری اسلامی -2 بهمن 58]

تاریخ نشان داد او- شیخ علی تهرانی - که قسم می خورد ذره ای دلبستگی به دنیا و اهلش ندارد !! چند سال بعد در دامن منافقین غلتید و به عراق گریخت و در آنجا هر روز علیه امام خمینی (ره) رهبر انقلاب و استاد خویش و نظام اسلامی صحبت و اهانت و دروغ پردازی می کرد و زمانی که تاریخ مصرفش تمام شد و به کار اربابان منافقش نیامد ، در مرز ایران و عراق رهایش کردند و او لکه ننگی ابدی در تاریخ برای خویش خرید و معلوم شد هرآنچه به دیگران و به ویژه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای نسبت می داده ، در شان و در وجود خودش بوده و  است !!

 عمارها

۳۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 Bahman 91 ، 18:26
امین داوری

به‌خلاف آنچه گفته می‌شود، شریعتی نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می‌گفت که روحانیت یک ضرورت است.


رهبر معظم انقلاب در مصاحبه‌ای با روزنامه کیهان که در پنجمین سال درگذشت مرحوم شریعتی انجام شده است، می‌فرماید: به‌خلاف آنچه گفته می‌شود، شریعتی نه فقط ضد روحانی نبود، بلکه عمیقاً مؤمن و معتقد به رسالت روحانیت بود، او می‌گفت که روحانیت یک ضرورت است.

۱۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 24 Bahman 91 ، 17:30
امین داوری