ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۷۰ مطلب با موضوع «ولایت» ثبت شده است

امام خمینی: خانه نخرید، همه را صاحب خانه می کنیم

سال هاست دشمنان انقلاب از چنین جمله ای برای تخریب چهره حضرت امام بهره می برند و این در حالی است که عبارت "خانه نخرید، همه را صاحب خانه می کنیم" اصلا از حضرت امام نیست! بلکه برگرفته از مصاحبه آیت ا... خسروشاهی، رئیس هیئت امنای وقت بنیاد مسکن است.
از این که بگذریم حتی این تیتر ژورنالیستی و جنجالی روزنامه کیهان  -21 آذر 1358- در سخنان آیت ا... خسروشاهی نیز وجود ندارد و جالب است بدانید توسط خود روزنامه درج شده است!
اصل جملات ایشان در صفحه دوم این روزنامه: "...همانطور که قبلا وعده داده بودم با تشکیل بانک مسکن، مشکل مسکن در سرتاسر کشور حل شده تلقی می شود. کسانی که پول زیاد برای خرید خانه ندارند، در خرید خانه عجله بخرج ندهند."



در این مصاحبه پیش بینی شده بود با ایجاد بانک مسکن، متقاضیان طی اقساط صد ماهه یا با 20 درصد پیش پرداخت و تقسیط مابقی مبلغ، صاحب منزل شوند.
۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ 14 Dey 95 ، 12:16
امین داوری

اختلاف نظر درباره عرفان، قدمتی به تاریخ خود عرفان دارد. در طول تاریخ اسلام، همواره افراد مختلفی بوده اند که از زوایای مختلف به نقد و بررسی عرفان و دعاوی عارفان پرداخته اند. چه بسا شخصیت هایی که شاگرد عرفا بودند اما عرفان و اساتیدخود را نقد کرده اند. پس نفس نقد و نقادی هیچ ایرادی ندارد. اما گاهی در نقد عرفان اظهار نظرهای عجیبی می شنویم که کمتر نشانی از نقد علمی و منطقی دارد. در ادامه به یک مورد آنها اشاره می کنم.

چند سال پیش آقای سید مهدی میرباقری رییس فرهنگستان علوم اسلامی قم، در یک سخنرانی تند و آتشین، به عرفا (به طور خاص حافظ و مولوی) حمله کرد و آن ها را نماینده عرفان انحرافی دانست. وی در مقابل آنها، از عرفان امام خمینی دفاع کرد و دلیل آنرا این دانست که عرفان امام خمینی، حکومت وجهاد دارد درحالی که با عرفان مولوی نمی شود حکومت کرد!

نکته جالب در سخنرانی آقای میرباقری این است که وی برای رد عرفان مولوی به شعری اشاره می کند و آنرا نشانه انحراف مولوی می داند که اتفاقا امام خمینی در تفسیر سوره حمد خود از آن بیت دفاع کرده و پاسخ مخالفان را داده و آنها را متهم کرده که اصلا متوجه عرفان و منظور مولوی نشده اند!

البته اختلاف نظر درباره عرفان و مولوی ایرادی ندارد. همچنین اشکالی ندارد که آقای میرباقری این بیت مولوی را نشانه انحراف او بداند، اما سوال اینجاست که چرا وی برای دفاع از امام و عرفان او، چیزی را می گوید که خود امام آنرا قبول ندارد؟!
 میرباقری می گوید: «با عرفان مولوی نمی شود جهان را اداره کرد! این چه عرفانی است که: چون که بی رنگی اسیر رنگ شد/ موسی ای با موسی ای در جنگ شد؟»
وی سپس می گوید: «عرفان امام،عرفانی است که از دلش حکومت در می آید، جنگ در می آید.[اما] از دل مولوی معلوم است کی درمی آید دیگر!»

این درحالی است که امام خمینی سالها پیش در رد این قبیل ادعاهای مخالفان عرفان گفته بود: «یکی از اشکالاتی که یک کسی که اطلاع از مسائل ندارد (مطرح میکند) این است که اهل عرفان می گویند: چون که بی رنگی اسیر رنگ شد... آنها اصلا توجه هم نکرده اند که آن شعر ... مربوط به حقیقت نیست...و مقصود او را چون متوجه نشده اند؛ از این جهت گفته اند که این کفر است»

بنابراین اگر آقای میرباقری برای رد عرفان مولوی، به امام خمینی متوسل نمی شد، حرفی نبود. سوال اینجاست که وقتی خود امام به این شعر مولوی استناد می کند و پاسخ مخالفان را می دهد، پس چرا میرباقری با رد همین شعر، اصرار دارد عرفان امام را مخالف با عرفان مولوی بداند؟ اگر با عرفان مولوی نمی شود حکومت کرد، چطور امام با همین عرفان حکومت تشکیل داد؟!

نتیجه: اگر سالها پیش، مخالفان عرفان امام، افراد سنتی و متحجر و منجمد و غیرسیاسی بودند، امروز بخشی از انقلابیون و حزب اللهی ها با عرفان امام مخالفند و درعین حال،مشغول تربیت و پرورش جوانان حزب اللهی و تغییر نگرش و گرایش آنهاهستند! حال برخی مثل آقای میرباقری به نیت دفاع از امام، عرفان او را زیر سوال می برند، برخی هم به صراحت.
البته عده ای هم هستند که در ادعایی عجیب می گویند امام اواخر عمر، کلا از عرفان پشیمان شده بود!

استناد این آدمها به برخی اشعار امام است که اتفاقا مشابه آن بر زبان سایر عرفا هم آمده است. اما اگر قرار باشد از شعر، مخالفت امام با عرفان را نتیجه بگیریم، آن وقت باید مخالفت امام با مسجد و حوزه را هم نتیجه بگیریم! چرا که امام در شعری می گوید: "که من از مسجد و از مدرسه بیزار شدم!"
 پس آیا عاقلانه است برخی که سفت و سخت ادعای پیروی از امام را دارند،با این قبیل ادعاهای سست، شخصیت امام را تحریف کنند؟ این افراد خوب است به جای شعر که دنیای خاص خودش را دارد، لااقل به نامه اواخر عمر امام به گورباچف مراجعه کنند که در آن، به عرفان ابن عربی و شخصیت بی نظیر او اشاره شده است.

ahestan

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 21 Aban 95 ، 19:08
امین داوری

متن شایعه
  نامه یک جوان شیعه به آیت الله خامنه ای
بسم الله الرحمن الرحیم
باعرض سلام و خسته نباشید
خدمت آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب

شاید در قدم اول بسیار گستاخانه باشد که یک جوان شیعه به نقد و بیان اشکالات یک عالم شیعه بپردازد. اما ما پیرو مکتبی هستیم که رئیسش چنین فرمود ” محبوب‌ترین برادرانم نزد من کسی است که عیب‌های مرا به من اهدا کند ” 
پس من هم به فرمایش امام صادق (علیه السلام) عمل می‌کنم و سعی می‌کنم در کمال ادب و احترام تمام سؤالات و اشکالاتی که از محضر شما دارم را بیان کنم
ولی آنقدر سوال ها زیاد است که نمیدانم از کجا شروع کنم!!
و از جهتی هم میترسم سوال کنم.چون به چشم خود دیده ام و همه میدانند که با منتقدین خود و نظام خود چه کرده اید....

ولی برای واضح شدن مطلب و حقانیت تشیع و برای مقدمه ی سوال ها ده سوال میپرسم.!

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 Farvardin 94 ، 02:19
امین داوری

مقام علمی و جایگاه بالای فقهی حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای مسئله ای است که در چند سال گذشته مورد تأیید بسیاری از فقها و دیگر مراجع قرار گرفته است. در 11 آذر ماه سال 1373 مرجعیت ایشان رسماً توسط جامعه مدرسین حوزه علمیه قم که مرکب از جمعی از علما و اساتید حوزه است، اعلام شد.

از قدیم الایام معمولاً “اجازه اجتهاد” به عنوان سنتی در تأیید توانایی اجتهاد و مرجعیت حوزویان توسط دیگر فقها و مراجع به کار گرفته می‌شد. بر همین اساس بعد از اعلام مرجعیت آیت الله خامنه ای نیز بسیاری از علما و فقها به مراتب اجتهاد و مرجعیت ایشان اشاره کردند که به مرور و بررسی این موارد می پردازد:

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 27 Farvardin 94 ، 22:47
امین داوری

آیت الله صالحی نجف آبادی نویسنده کتاب شهید جاوید از جمله فقهایی است که به طور صریح قیام امام حسین علیه اسلام را با هدف تصاحب حکومت تفسیر نموده است.

در مقابل آیت الله شهید مطهری معتقدند که حضرت در در راه هدفی مقدس و برای اصلاح یکی از بزرگترین فسادهای اجتماعی به شهادت رسیده اند که جز شهادت این افساد را به اصلاح نمی رساند.
رهبر معظم انقلاب در تحلیلی مجزا، راه سومی را تبیین نموده اند که تجمیع دو دیدگاه ها دیگر را امکان پذیر ساخته است.
 در ذیل این سه دیدگاه را بیان خواهم کرد:

آیت الله صالحی نجف آبادی


1- دیدگاه آیت الله صالحی نجف آبادی(ره)
آیت الله صالحی نجف آبادی در تحلیل قیام کربلاء و واقعه عاشوراء معتقدند که این قیام با هدف در دست گرفتن حکومت صورت گرفته و تلاش حضرت آن بوده که به حکومت دست یابند. از این رو تفسیر قیام آن حضرت برای شهادت درست نبوده و با مبانی اسلامی سازگار نیست چرا که مبانی اسلامی کشته شدن دشمن را تأیید می کند نه کشته شدن در برابر دشمن را.
«با کشته شدن سرباز مسلمان بطور کلی شکستی است که به اسلام وارد می شود نه اینکه با کشته شدن او اسلام ترویج گردد.»[2]
ایشان در کتاب مشهور خود «شهید جاوید» دراین رابطه بیان می کند که:
 «روشن است که اقدام حسین بن علی (ع)در مورد تسخیر عراق و تشکیل حکومت شبیه است به اقدام پدرش امیرالمؤمنین (ع)در مورد قبول خلافت و تشکیل حکومت، و اقدام جدش رسول الله و اقدام امام حسین (ع)را نباید از اقدام جدش پیغمبر و پدرش علی (ع)جدا کرد و یک عمل استثنائی به حساب آورد»[3]
آیت الله صالحی نجف آبادی معتقدند که در صورت عدم تعرض و تهاجم دستگاه حاکمه به امام حسین (ع)برای اجبار آن حضرت به بیعت با یزید[4]، آن حضرت سیره و شیوه برادر برزگوار خود را ادامه می دادند. اما با تعرض و فشاری که دستگاه یزیدی به حضرت وارد آوردند حضرت بعد از بررسی شرایط به علت آمادگی شهر کوفه و سربازان و ارتش آماده، به سمت آن شهر حرکت کردند.
استدلال ایشان برای این نظر آن است که حضرت با در نظر گرفتن تمام شرایط و براساس عمل بر مجرای طبیعی قیام نمودند. حضرت برای دست یابی به هدف، ابتدا مسلم بن عقیل را برای اطلاع از شرایط کوفه به آن شهر فرستاند و در ادامه با بررسی سایر مناطق عالم اسلامی و اشراف به وجود نیروی انسانی فراوان در کوفه تصمیم به رفتن به سمت آن شهر را گرفتند.
ایشان با ذکر دلایلی معتقدند که شرایط برای قیام آن حضرت برای به دست گرفتن حکومت آماده بوده، از جمله این عوامل:
    ضعف حکومت مرکزی
    رنجش مردم
    افکار عمومی همراه
    لیاقت رهبری حضرت
    ارتش داوطلبی که با ارتش تسخیری تفاوت دارد.[5]
براساس این دیدگاه حضرت در راه تصاحب حکومت به شهادت رسیدند که این امری مقدس است و نباید آن را ناپسند دانست.
این دیدگاه تمامی سؤالات را پاسخ نمی دهد و جواب بسیاری از سؤالات را مسکوت می گذارد. نظیر اینکه:
 - اگر حضرت برای تصاحب قدرت قیام نمودند چرا بعد از دریافت خبر پیمان شکنی کوفیان و عدم همراهی آنان با حضرت، ایشان به راه خود به سمت کوفه ادامه دادند؟
- یا اینکه چه شد که ارتش آماده و داوطلبی که حضرت به پشتوانه آن تصمیم به قیام گرفتند، یکباره قلع و قمع شده و از بین رفتند؟
- همچنین اگر دستگاه حاکمه از حضرت طلب بیعت نمی کرد آیا حضرت باز هم قیام می نمودند یا نه؟
2- دیدگاه استاد شهید مطهری(ره)
برای فهم دیدگاه استاد شهید مطهری رحمه الله علیه پیرامون قیام امام حسین علیه السلام، باید از دیدگاه ایشان در مورد فریضه امر به معروف و نهی از منکر آگاه بود. ایشان از این دریچه به تبیین و تفسیر قیام امام حسین(ع) می پردازند. ایشان معتقدند که حضرت برای اقامه فریضه امر به معروف و نهی از منکر اقدام به قیام نمودند، چرا که امر به معروف و نهی از منکر یگانه اصلی است که عامل بقای اسلام است.[6]
از نظر استاد شهید مطهری، امام حسین(ع) یک مصلح اجتماعی می باشند که برای جلوگیری از یک انحراف اجتماعی بزرگ تلاش نموده اند و در این راه به شهادت رسیده اند. چرا که ایشان معتقدند که مصلح یعنی کسی که با نقاط ضعف مردم مبارزه می کند و بزرگترین رسالت و مهمترین وظیفه علما مبارزه با نقاط ضعف اجتماع است.[7] و از آن رو که حضرت با یک انحراف که نقطه ضعف مردم بوده مقابله کرده اند شهید می باشند. به عبارت دیگر چون این عمل عملی مقدس است؛ هر که در این راه کشته شود شهید است.
به نظر ایشان ضعف و انحرافی که در جامع وجود داشت آن بود که جامعه در مقابل ظلم سر تسلیم فرود آورده و مطیع شده بودند. از دیدگاه ایشان قیام امام حسین (ع)شخصیت مرده و خردشده ی امت اسلامی به دست امویان را زنده کرد به طوری که بعد از روز عاشورا هزاران قیام و انتقام به بهانه های مختلف در بطن جامعه به وجود آمد. استاد در این رابطه می فرمایند:
«استغناء و روحیه استغنایی که در قیام امام حسین (ع)موج می زند، بعد از عاشوراء روحیه استغناء را در جامعه بیدار کرد.»[8]
و همچنین در جای دیگر مرتبط با این موضوع می فرمایند:
«قیام امام حسین (ع)و شهادتش به اجتماع شخصیت داد»[9]
پس در جامعه آن روز انحرافی عظیم وجود داشت که حضرت برای جلوگیری از این انحراف اجتماعی اقدام به قیام نمودند و در این راه به شهادت رسیدند. علت این ضعف را استاد شهید در ترک امر به معروف و نهی از منکر می دانند.
«وجود مقدس اباعبدالله (ع)به استناد اصل امر به معروف و نهی از منکر اسنتاد کرده است و چنین می فهماند که فرضا مردم کوفه مرا دعوت نمی کردند فرضا دستگاه یزید بیعت نمی خواست، من به موجب اصل امر به معروف و نهی از منکر ساکت نمی نشینم»[10]
استاد با استناد به وصیت امام حسین (ع)به برادرش محمد بن حنفیه، معتقدند که قیام حضرت قیامی مصلحانه و براساس فریضه امر به معروف و نهی از منکر بوده است:
«قیام من قیام مصلحانه است. من یک مصلح در امت جدم هستم . قصدم امر به معروف و نهی از منکر است. قصدم این است که روش علی مرتضی را زنده کنم. سیره پیغمبر مرد، روش علی مرتضی مرد، می خواهم این سیره و این روش را زنده کنم و...»[11]
استاد تلویحا با ارائه تحلیل هایی سعی دارد تا نظر و دیدگاه آیت الله صالحی نجف آبادی را نقد کند:
«حسین بن علی (ع)کشته شد اما به هدف های معنوی خود رسید»[12]
«به عبارت دیگر در این دیگاه برای هدف خود قیام نموده اند که در این راه کوفیان با اعلام آمادگی خود ظرفتی و زمینه را آماده نمودند و تنها زمینه را آماده نمودند اما بیعت شکنی و عهد شکنی کوفیان مانع حرمت حضرت نشد.»[13]
«دعوت کوفیان علت قیام نیست بلکه قیام حضرت علت دعوت کوفیان است»[14]
یکی از نقدهایی که به این دیدگاه وارد شده آن است که یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر عدم ضرر است که با این تبیین همخوانی ندارد. اما استاد در جواب می فرمایند:
«معنی نهضت حسینی این است که امر به معروف و نهی از منکر آنقدر بالا است که تا این حد در راه آن می توان فداکاری نمود»[15]و [16]
به این ترتیب استاد شهید مطهری معتقدند که حضرت برای مقابله با یک انحراف اجتماعی و به اصلاح درآوردن افسادی اقدام به قیام نموده اند که در این راه و هدف مقدس به شهادت رسیده اند و اگر هدف از قیام حضرت را در نهایت شهادت بدانیم تحلیل نادرستی نکرده ایم.
3- دیدگاه حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (حفظه الله)
رهبر معظم انقلاب در تبیینی دقیق تلاش نموده اند تا در قیام امام حسین (ع)هدف را از وسیله  و راه جدا نمایند. ایشان در این تبیین بیان می کنند که:
« بعضی دوست دارند این طور بگویند که حضرت خواست حکومت فاسد یزید را کنار بزند و خودش یک حکومت تشکیل بدهد؛ این هدف قیام ابی عبدالله (ع)بود. این حرف، نیمه درست؛ نمی گویم غلط است. اگر مقصود از این حرف این است که این بزرگوار برای تشکیل حکومت قیام کردند، به این نحو که اگر ببیند نمی شود انسان به این نتیجه برسد، بگویند نشد، برگردیم، این غلط است.»[17]
مقام معظم رهبری معتقدند که نباید قیام امام حسین (ع)را در تقسیم دوگانه ی شهادت یا حکومت محدود و منحصر نمود. در حقیقت باید وسیله را از هدف جدا نمود و در استخدام وسایل نیز باید شرایط و مقتضیات آن را در نظر گرفت.
«بله، کسی که به قصد حکومت، حرکت می کند، تا آنجا پیش می رود که ببیند این کار شدنی است. تا دید احتمال شدن این کار یا احتمال عقلای وجود ندارد وظیفه اش این است که برگردد. این هدف تشکیل حکومت است، تا آن جا جایز است انسان برود که بشود رفت، آنجا که نشود رفت باید برگشت. اگر آن کسی که می گوید هدف حضرت از این قیام، تشکیل حکومت حقه علوی است مرادش این است، این درست نیست، برای این مجموع این حرکت، این را نشان نمی دهد.
هر دو تبیین به دلایلی تحلیل کاملی نیست:
«... بعضی از علمای بزرگ ما هم فرموده اند و این اصلا حضرت قیام کرد برای این که شهید بشود حرف جدیدی نبوده است. گفت چون با ماندن نمی شود کاری کرد پس برویم با شهید شدن کاری کنم! ... این حرف را هم ما در مدارک اسلامی نداریم. پس به طور خلاصه نه می توانیم بگوییم که حضرت قیام کرد برای تشکیل حکومت و هدفش تشکیل حکومت بود، و نه می توانیم بگویییم حضرت برای شهید شدن قیام کرد.»[18]
مقام معظم رهبری معتقدند این تحلیل که حضرت برای به دست گرفتن حکومت به سمت کوفه به راه افتادند و اقدام به قیام نموده اند را نمی توان پذیرفت چرا که تحقق حکومت تحت شرایطی امکان پذیر است که در صورت عدم وجود شرایط اصرار برای رسیدن به آن امری عقلایی نیست.
همچنین این تحلیل که حضرت برای شهادت قیام نموده اند با مدارک و منابع اسلامی هم خوانی ندارد چراکه نمی توان با دست خود، خود را به کشتن داد. «وَ أَنْفِقُوا فی‏ سَبیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدیکُمْ إِلَى التَّهْلُکَةِ» [19]
تحلیل ایشان پیرامون قیام امام حسین (ع)با تفکیک هدف از وسیله به بیان ذیل است:
«بنده به نظرم این جور می رسد؛ آن کسانی که گفته اند هدف، حکومت بود، یا هدف شهادت بود میان هدف و نتیجه خلط کرده اند؛ نخیر هدف اینها نبود. امام حسین (ع)هدف دیگری داشت؛ منتها رسیدن به آن هدف دیگر، حرکتی را می طلبید که این حرکت، یکی از دو نتیجه راداشت: حکومت، یا شهادت. البته حضرت برای هر دو آمادگی داشت؛ هم مقدمات شهادت را آماده کرد و می کرد. هر کدام هم می شد، درست بود، ایرادی نداشت، اما هیچ کدام، هدف نبود و نتیجه بود. هدف چیز دیگری است. هدف چیست؟ ... اگر بخواهیم هدف امام حسین (ع)را بیان کنیم، باید این جور بگوییم که هدف آن بزرگوار، عبارت بود از انجام دادن یک واجب عظیم از واجبات دین، که آن واجب عظیم را هیچ کس قبل از امام حسین (ع)حتی خود پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم انجام نداده بود؛ نه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم این واجب را انجام داده بود، نه امیرالمؤمنین سلام الله علیه، نه امام حسن مجتبی علیه السلام! »[20]
در تبیین این نکته که قیام امام حسین (ع)برای انجام واجبی بوده مقام معظم رهبری می فرماید:
« واجبی بود که در بنای کلی نظام فکری و ارزشی و عملی اسلام جای مهمی دارد. با وجود اینکه این واجب خیلی مهم و خیلی اساسی است؛ تا زمان امام حسین (ع)باید این واجب را عمل می کرد، تا درسی برای همه ی تاریخ باشد؛ ... تا درسی عملی برای مسلمانان ها و برای طول تاریخ باشد. حالا چرا امام حسین (ع)این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب حسین (ع)پیش آمد. »[21]
«پس هدف عبارت شد از انجام این واجب؛ آن وقت به طور طبیعی انجام این واجب، به یکی از دو نتیجه می رسد: یا نتیجه اش این است که به قدرت و حکومت می رسد؛ اهلا و سهلا، امام حسین حاضر بود. اگر حضرت به قدرت هم می رسید، قدرت را محکم می گرفت و جامعه را مثل زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین اداره می کرد. یک وقت هم انجام این واجب، به حکومت نمی رسد، به شهادت می رسد. که برای آن امام حسین (ع)حاضر بود.»[22]

لینک مرتبط: تحریف شناسی عاشورا [نقدی بر کتاب حماسه حسینی]


[1] - همان، صص 101- 103.
[2] - صالحی نجف آبادی نعمت الله (1349)، شهید جاوید، تهران: مشعل آزادی. ص 135.
[3] - همان، ص55.
[4] - همان، ص 20.
[5]  - همان، ص 43-47 .
[6] - مطهری مرتضی (1374)، حماسه حسینی، تهران: انتشارات صدرا. ص 76.
[7] - همان، صص 101- 103.
[8]  -همان، ص 173
[9] - همان، ص 163.
[10] - همان، ص 46.
[11] - همان، ص .220
[12] - همان، ص 20.
[13] - همان، ص30.
[14] - همان، ص 38.
[15] - همان، ص 131.
[16] - البته در تبیین جامع  این دیدگاه، باید به نظر و استنباط فقهی استاد در باب امر به معروف و نهی از منکر توجه نمود، که مجال آن نیست.
[17] - بیانات معظم له در تاریخ 29/3/1374
[18] - بیانات معظم له، درتاریخ 29/3/1374.
[19] - سوره مبارکه البقرة ، آیه ی 195.
[20]  - بیانات معظم له، در تاریخ29/3/1374.
[21] - بیانات معظم له، در تاریخ 29/3/1374.
[22]- بیانات معظم له، در تاریخ 29/3/1374.

didban.ir

۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 25 Aban 93 ، 15:47
امین داوری

حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده کارشناس مسائل فقهی در پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR به پرتکرارترین سوالات، مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای پاسخ داده‌اند که در ادامه متن pdf و دفترچه چاپی ویژه چاپ و توزیع در هیئات مذهبی جهت دانلود ارائه می‌شود.


احکام عزاداری


نظر رهبر انقلاب درباره برهنه شدن در عزاداری چیست/ آیا لطمه زدن به بدن در عزاداری ها جایز است/ آیا هروله کردن در عزاداری اشکال دارد/ گفتن ذکر ائمه بصورت تند و پشت سر هم (شور) جایز است/ نظر رهبر انقلاب درباره قمه‌زنی چیست/ حکم لعن و سبّ بزرگان سایر مذاهب چیست/ آیا نسبت دادن برخی الفاظ ناروا به خود در عزاداری اشکال دارد/ آیا حضور زنان در دسته های عزاداری اشکال دارد/ در مجالسی که سخنان تفرقه آمیز گفته می شود، تکلیف ما چیست/ آیا دریافت وجه برای مداحی اشکال دارد/ آیا مالیدن گِل به سر و صورت در ایام عزاداری اشکال دارد / و...

دانلود و مطالعه در ادامه مطلب

۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Aban 93 ، 15:37
امین داوری