ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۳۸۲ مطلب توسط «امین داوری» ثبت شده است

حصر خانگی آیه الله منتظری را شرح داده و بگویید چقدر طول کشید و کیفیت آن چگونه بود؟
در مورد داستان حصر ایشان باید بگوییم که این قضیه به سخنرانی 13 رجب سال 76 باز می گردد که در آن، ایشان ضمن وارد نمودن اتهامات مختلفی به نظام و رهبر معظم انقلاب اسلامی و اهانت های فراوان ، صریحا از رئیس جمهور می خواهند که در مقابل رهبری ایستادگی کرده و طریق طغیان را بپیماید که این یعنی دعوت به آشوب و قانون شکنی و همین مساله باعث بروز واکنش هایی در میان مردم و به ویژه طلاب ، علما و روحانیون شد و اجتماعات فراوانی در اطراف منزل ایشان به وجود آمد و در نهایت سبب شد تا شورای امنیت ملی به ریاست آقای خاتمی ریئس جمهور وقت ، طی جلسه ای چنین مقرر دارد که به دلیل اقدامات غیر قانونی و تحریک آمیز آقای منتظری و نیز به خاطر مصالح شخصی وی ، بهتر است ارتباطات وی محدودتر گردد .
بر این اساس حسینیه محل سخنرانی و درس آقای منتظری پس از سخنرانی توهین‌آمیز معروف 13 رجبش که توسط مردم مورد حمله قرار گرفته بود تعطیل شد. از سال 1376 تا 1381 به مدت 5 سال با تصمیم شورای امنیت ملی رفت و آمد به منزل آقای منتظری به خویشاوندان و علما محدود شده بود. بجز آن، آقای منتظری در تمام این دوران به کار علمی، دیدار عمومی،‌سخنرانی، مصاحبه با خبرگزاری‌های داخلی و خارجی از جمله چندین بار با BBC و دویچه‌وله و ... پرداخت.
درس‌های او به طور کاملاً آزادانه با حضور شاگردانش برقرار بود و مردم از نجف‌آباد اتوبوس اتوبوس به دیدار او می‌رفتند. در عیدهای اسلامی مطابق رسم علما، جلوس می‌کرد و سخنرانی می‌کرد و مراسم می‌گرفت. دسترسی‌های رسانه‌ای او از جمله سایت اینترنتی که امروزه مهم‌ترین ابزار رسانه‌ای به شمار می‌رود به طور فعالانه برقرار بود. سایت اینترنتی او یکی از فعال‌ترین سایت‌های اینترنتی مراجع تقلید پس از سایت رهبری بود. البته سیره رهبر انقلاب در مورد مسائل کشور برخلاف تصور غلط رایج، اینگونه است که تا زمانی که خطر جدی انقلاب و کشور را تهدید نکرده باشد تصمیمات قانونی نهادهای قانونی کشور را -هرچند که غلط باشند- تأیید می کند(بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانشگاهیان استان کرمانشاه 1390/7/24)
هر چند که با مطرح شدن بیماری افسردگی ایشان در سال 81 ، رهبری دستور رفع حصر را صادر می کنند .
۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 Esfand 91 ، 14:40
امین داوری
امام خمینی در نوفل لوشاتو، وعده دادند که حجاب در ایران آزاد خواهد بود
پرسش: آیا صحیح است که امام خمینی در مصاحبه با خبرنگاران خارجی، در نوفل لوشاتو، فرموده اند حجاب اجباری نیست؟
پاسخ: در مورد اجباری بودن حجاب اسلامی برای زنان، دو بار پیش از انقلاب از امام خمینی سؤال شده است، که اولی در مصاحبۀ 3 بهمن 1357 و دوّمی در مصاحبه 7 بهمن، میباشد، که هر دو مورد را با ذکر سند برای شما نقل میکنیم. در پایین متن کامل سؤال مربوط به حجاب، به همراه متن کامل پاسخ آن ذکر میشود، برای خواندن متن کامل مصاحبه باید به کتاب صحیفه امام مراجعه کنید:
مصاحبۀ اول(3 بهمن 1357)
یکى از خبرنگاران زن: چون مرا به عنوان یک زن پذیرفته اید، این نشان دهنده این است که نهضت ما یک نهضت مترقى است؛ اگرچه دیگران سعى کردند نشان دهند که عقب مانده است. فکر مى‏کنید به نظر شما آیا زنان ما باید حتماً حجاب داشته باشند؟ مثلًا چیزى ‏روى سر داشته باشند یا نه؟
امام خمینی:  اینکه من شما را پذیرفته‏ام، من شما را نپذیرفته‏ام! شما آمده اید اینجا و من نمى‏دانستم که شما مى‏خواهید بیایید اینجا! و این هم دلیل بر این نیست که اسلام مترقى است که به مجرد اینکه شما آمدید اینجا، اسلام مترقى است. مترقى هم به این معنى نیست که بعضى زنها یا مردهاى ما خیال کرده‏اند. ترقى به کمالات انسانى و نفسانى است، و با اثر بودن افراد در ملت و مملکت است نه اینکه سینما بروند و دانس بروند. و اینها ترقیاتى است که براى شما درست کرده‏اند و شما را به عقب رانده‏اند؛ و باید بعداً جبران کنیم. شما آزادید در کارهاى صحیح. در دانشگاه بروید و هر کارى را که صحیح است بکنید؛ و همه ملت در این زمینه‏ها آزادند. اما اگر بخواهند کارى خلاف عفت بکنند و یا مضر به حال ملت.- خلاف ملیت- بکنند، جلوگیرى مى‏شود؛ و این، دلیل بر مترقى بودن است.(صحیفه امام، ج5، ص521-520)
مصاحبه دوم( 7 بهمن 1357)
خبرنگار فرانسوی: برخى از رسوم اسلامى مانند حجاب اجبارى رها شده است. آیا در جمهورى اسلامى از نو اجبارى خواهد شد؟
امام خمینی: حجاب به معناى متداول میان ما، که اسمش حجاب اسلامى است، با آزادى مخالفتى ندارد؛ اسلام با آنچه خلاف عفت است مخالفت دارد. و ما آنان را دعوت مى‏کنیم که به حجاب اسلامى روآورند. و زنان شجاع ما دیگر از بلاهایى که غرب به عنوان تمدن به سرشان آورده است به ستوه آمده‏اند و به اسلام پناهنده شده‏اند.(صحیفه امام، ج5، ص541)
در مورد پاسخ امام در مصاحبه نخست، ایشان اشاره ای به آزاد یا اجباری بودن حجاب نفرموده اند، که بتوان از آن برداشت کرد که امام وعده به آزادی حجاب در ایران داده اند. امّا در مورد مصاحبه دوم، ایشان از آزادی حجاب سخن نگفته اند و فقط فرموده اند که حجاب اسلامی، با آزادی مخالفتی ندارد، و این سخن ایشان به معنای آزاد بودن خود حجاب نیست، بلکه به معنای این است که اینکه ما حجاب داشته باشیم، به معنای این نیست که آزاد نیستیم، بلکه آزاد هستیم. پس دیده می شود که امام خمینی، هرگز وعده نداده اند که بعد از انقلاب، حجاب آزاد خواهد بود.
+ لینک های مرتبط: امام: آب وبرق مجانی میشود + دانلود
جملاتی که امام خمینی هرگز نگفت
porseshgarenghelab.blogfa.com
۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 29 Esfand 91 ، 12:19
امین داوری

در مواجهه با مرحوم دکتر شریعتی، دو روش انتقادی در میان بزرگان انقلاب و شخصیت‌های حوزوی وجود داشته است. عده‌ای برخورد ملایم، دوستانه و خوشبینانه را می‌پسندیدند مانند شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای؛ و گروهی هم بنا را گذاشتند بر انتقاد و مخالفت‌ تند با شریعتی، مثل شهید مطهری و آقای مصباح.

چیزی که در این اختلاف نظر مهم است، این است که حتی در موضوعات دینی و مذهبی هم فقط یک راه و یک شیوه و یک نظر برای پاسخ به شبهات وجود ندارد. به عنوان مثال در همین قضیه دکتر شریعتی، می‌بینیم که شهید مطهری یا آقای مصباح با حساسیت زیادی به شریعتی و آثار او نگاه می‌کردند (گاهی به دیده‌ی انحراف) در حالی که شهید بهشتی این دیدگاه را قبول نداشت. حال اگر ملاک ما برای قضاوت درباره شریعتی، حساسیت شهید مطهری باشد، آیا معنایش این است که شهید بهشتی، حساسیت دینی و مذهبی نداشته؟!

خود شهید بهشتی درباره این مساله می‌گوید: «مرحوم آقاى مطهرى، که مکرر با ایشان بر سر کارهاى دکتر بحث کرده بودیم … گاهى هم از روى تعهد دینى واقعاً ناراحت و عصبانى مى‌شد. گاهى هم کار ایشان با من به اینجا مى‌رسید که مى‌گفت تو آسان‌گیرى مى‌کنى؛ چرا در معیارهاى مکتبى سختگیر نیستى؟ در حالى که من در معیارهاى مکتبى بسى سختگیرم

پس نمی‌شود نگاه ملایم شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای را ناشی از عدم تعهد و عدم حساسیت مذهبی آنها دانست. به نظرم اینجا مسائل دیگری دخیلند، مثل روحیه‌ی مدارا و انعطاف‌پذیری، اعتدال و بلندنظری آنها. درباره جریان مقابل هم شاید حساسیت بیش از اندازه و اغراق در انحراف‌بینی، دلیل لحن تند انتقادی آنها باشد.

این عین عبارات رهبر انقلاب درباره شیوه برخورد شهید مطهری با شریعتی است که در آن به طور ضمنی به این نکته اشاره شده است: «نظرات مرحوم شهید مطهری درباره شریعتی – چه در آغاز آشنائیشان که تا دو سه سال از وی به نحو شگفت‌آوری ستایش می کرد و چه در سالهای بعد که از او به نحو شگفت‌آوری مذمت می‌فرمود – غالبا مبالغه آمیز … بود. در همین مطالبی که ایشان به امام مرقوم داشته، نشانه‌های بزرگنمایی آشکار است. برخی دیگر از دوستان ما از جمله مرحوم شهید بهشتی نیز همین نظر را درباره اظهارات شهید مطهری داشتند.»

از این عبارات معلوم می‌شود که آیت‌ الله خامنه‌ای هم شیوه و روش شهید مطهری را در برخورد با دکتر شریعتی نمی‌پسندیدند. البته منظور این نیست که شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای هیچ انتقادی به شریعتی نداشتند. چرا، انتقاد داشتند منتهی شیوه و روش آنها کاملا دوستانه و در جهت رفع معایب بود؛ و نیز استفاده درست از ظرفیت و امتیازات شریعتی برای جذب جوانان. به همین دلیل، منتقد شیوه‌های شهید مطهری و آیت الله مصباح بودند و آنها را هم نقد می‌کردند (و گاه حتی شیوه‌ آنها را انحرافی می‌‌خواندند!)

به هرحال من فکر می‌کنم که شیوه شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای در مواجهه با دکتر شریعتی می‌تواند در مسائل و موضوعات مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و دینی، برای ما آموزنده باشد. آنجا که عده‌ای معتقد بودند یک انحراف دینی در حالی شکل‌گیری است، بنای شهید بهشتی بر اعتدال و تعامل سازنده بود. آنهم در حوزه اندیشه و موضوعات مذهبی. حال در نظر بگیرید که در حوزه سیاست، ما چه اندازه به اعتدال و انعطاف و تعامل بیشتر احتیاج داریم؟

اشاره به شیوه‌ مدبرانه شهید بهشتی و آیت الله خامنه‌ای در مواجهه با افراد مختلف، به این خاطر است که امروز به شدت به این سیره و روش محتاجیم. مخصوصا در تربیت صحیح سیاسی، در نقد منصفانه و درست آدم‌ها، در انگ نزدن به آنها، در منحرف نخواندنشان، در برچسب نزدن، در سیاه و سفید ندیدن، در افراط و تفریط نکردن، در مطلق ندیدن و...

عباراتی از شهید بهشتی درباره شریعتی و نیز در نقد آراء آیت الله مصباح

دکتر شریعتى از استعدادها و قریحه هاى سرشار، پرارزش و پرخروش زمان ماست. اجازه دهید نگویم‌ بود چون او زنده است . همه این فعل ها را متناسب با زنده بودن او، با زمان حال بیان خواهیم کرد. شریعتى خود را ساخته و پرداخته رنج مى‌دانست.

پیرامون دکتر و کار او و افکار او و کتابهاى او و سخنرانى‌هاى او و حسینیه ارشاد جنجالى بود. خوب، این جنجال بر سر ما هم مى‌ریخت. مدام از ما مى پرسیدند درباره دکتر چه نظرى دارى؟ درباره کتابهاى او چه مى گویى؟ درباره طرز تفکرش چه مى‌گویى؟ من هم معمولاً با صراحت بیان مى‌کردم که دکتر یک قریحه سرشار سازنده و آموزنده است؛ خطا، اشتباه و لغزش در کار او هست و نمى‌تواند نباشد. اما هیچ کس حق ندارد به خاطر این اشتباه‌ها و لغزش‌ها، ارزش‌هاى عالى و سازنده او را نادیده بگیرد، چه رسد به اینکه به او حمله کند. مکرر گفته بودم آن چیز که قطعاً از اسلام منحرف است روشى است که این آقایان در برخورد با دکتر در پیش گرفته‌اند. این قطعاً ضد اسلام است. این قطعاً با آن چیزى که قرآن به ما یاد مى‌دهد که «فبشر عبادی الذین یستَمِعون القول فیتّبعون احسنه اولئک الذین هداهم الله و اولئک هم اولوالالباب» ناسازگار است.

ما به خاطر این جریان حتى با بعضى از دوستان پر دانش قدیمى خود نیز به هم زدیم. یکى از دوستان واقعاً اهل مطالعه من (آیت الله مصباح) که او نیز کمالاتى دارد و من بخاطر کمالات و مطالعه فراوانش همواره او را دوست مى‌داشته‌ام، بر سر این موضع گیرى که نسبت به دکتر داشتم اوقاتش با بنده تلخ شد و حتى درس خود را در مؤسسه‌اى که تدریس مى‌کرد (مدرس ارزنده اى است) ترک کرد و دیگر نیامد و قهر کرد. گفت من دیگر به اینجا نمى‌آیم و آرام آرام رابطه‌اش را نیز با من کم کرد!

تقدیر و ستایش من از دکتر به خاطر این است که او را جستجوگرى یافتم که اگر با زبان روشن و منطق بى‌غرضانه با او صحبت مى‌کردى آماده آن بود که در نظراتش، در ساخته‌هاى پیشینش، تجدیدنظر کند و این خود یک بعد زیبا و متعالى در هر انسانى است؛ زیرا حق و حق پرستى هم از نکته‌هاى بارز اسلام است. چرا جامعه ما، به جاى استفاده مثبت از چهره‌ها و سرمایه هایش، سراغ انگ زدنهایى مى‌رود که به این استفاده مثبت ضرر مى‌زند؟ این شیوه، شیوه‌اى که من از اسلام آموخته‌ام نیست و آن را نمى‌پسندم. من معتقدم از دکتر و بسیارى سرمایه‌هاى علمى دیگر مى‌توان استفاده مثبتِ سازنده کرد و این نکته‌هاى ابهام را مانع استفاده سازنده قرار نداد .

موضع من در برابر دکتر شریعتى و کارهاى او موضع بهره بردارى صحیح است؛ نه لگدکوب کردن، نه لجن مال کردن و نه ستایش کردن و بالا بردن؛ بلکه حسن استفاده از سرمایه‌اى در خدمت هدفى، با روشنگرىِ بدون کمترین محافظه‌کارى براى تمام نقطه‌هاى ضعف او که من در این زمینه تاکنون محافظه‌کارى نکرده‌ام و آن را روا نمى‌دارم. هر نقطه ضعفى در هر نوشته‌اى از دکتر مطرح شده و دوستان نشان داده‌اند، در جایى که سخن خوبى بوده گفته‌ام خوب است و در جایى که حرف بدى بوده گفته‌ام خطاست، غلط است، خام است و مکرر گفته‌ام و به خود ایشان هم گفتم که دکتر اصولاً روشت خطاست؛ روشت نقص دارد؛ روشت را کامل کن. ولى موضعم این موضع است که باید از مجموعه کار او بهره‌بردارى کرد؛ چون انصافاً در نوشته‌هاى دکتر تنبهات جالب، زیبا، خوب و مؤثر فراوان است در کنار خطاهاى بسیار و هیچ ضرورت و دلیلى در یک موضع گیرى حاد به جاى یک موضع گیرى نقاد نمى‌بینم. من با صراحت به جناب آقاى مصباح اعلام کردم، جناب آقاى مصباح! اجمالاً به شما بگویم، من در برابر دکتر شریعتى نقد سالم خواهم داشت چنانکه داشته‌ام و بعد از این هم خواهم داشت.

من مکرر به جانب آقاى مصباح هم گفته‌ام. گفته‌ام برادر عزیز، چرا این بحث‌هایى که احتیاج به رسیدگى بیشتر دارد باید این طور مطرح شود؟ شما اگر محبت و عنایت کنید، بگویید مبادا کسى از این نوشته این معنى غلط را بفهمد، خیلى راحت از شما قبول مى‌کنند؛ جنجالى هم به وجود نمى‌آید؛ هدایت هم کرده‌اید؛ کارتان را هم انجام داده‌اید. بگویید آقا، در این نوشته این عبارت هست؛ ممکن است – (یا نه اصلا « واقع است» نه «ممکن است») – عده‌اى از این نوشته این برداشت غلط را کرده‌اند که بشر امروز به آورده‌هاى وحى نیازى ندارد؛ و این برداشت غلط است. خوب، این طور بگویید؛ مگر اشکالى پیدا مى‌کند؟ آیا چنین تعبیرى نمى‌تواند مردم را هدایت کند؟ نمى‌تواند مردم را از اشتباه در بیاورد؟ آیا این گونه مسئله را بیان کردن، کمتر تعصبات را تحریک نمى‌کند؟

بحث من در اینجا بحث جناب آقاى مصباح نیست. بحث من در اینجا با شما طلاب مدرسه است. به ایشان هم در این دیدار ده پانزده روز قبل عرض کردم. گفتم آقا، بحث، بحث روش تربیتى مدرسه است. چون ما با ایشان دوستی هستیم که با هم صریح حرف مى‌زنیم؛ همین حالا هم همین طور است. همین حالا هم که دارم حرف مى زنم، حرفى است که دوست با دوست مى‌زند. مى‌گویم شما طلاب مدرسه نمى‌توانید با این اسلوب بار بیایید، وگرنه لااقل بنده نمى‌توانم در چنین مدرسه‌اى ذره‌اى در کارها سهیم باشم. مدرسه‌اى که بخواهد یک مشت انسان لجوج، پرخاشگر بى‌جا، متعصب تربیت کند که نتوانند با همه دو کلمه حرف بزنند چه ارزشى دارد؟ در این صورت چه خدمتى به اسلام و به حق کرده‌اند؟ به چه انگیزه‌اى؟

موضع‌گیرى جنجالى و جنجال آفرین و تحریکات دار، که با شدت و حدت همراه است، به نظر من با توجه به مجموع جوانب مختلف مربوط به این بحث و این شخص و این عصر، نتیجه عکس دارد. این نوع موضع گیرى‌ها بسیارى از افراد را به یاد چماقهاى تکفیرى مى‌اندازد که در تاریخ درباره عصر تفتیش عقاید کلیسا و قرون وسطى خوانده‌اند و موجب مى‌شود که زمینه‌هاى مثبت و ارزنده هدایت نسل جوان که امروز در دسترس دوستان علاقه‌مند قرار گرفته تباه شود و به زمینه‌هاى ضد تبدیل شود، و باز به تدریج – (فکر نکنید که این کار کارى است که در ظرف یک روز یا دو روز مى شود)- شریعتی با تبلیغات مسموم دیگرى که نهضت‌هاى مادى الحادى و قدرت‌هاى خودکامه سوء‌استفاده کننده از همه چیز (از جمله مذهب ) دارند، بار دیگر میان همه مردم جوان درس خوانده‌ی مطالعه‌کن و اهل علم، همان جدایى شوم که بنده در شهر قم ناظر آن بودم (ناظر یعنى دیگر خبر نیست که کسى بخواهد براى من نقل کند) به وجود مى‌آید.

جناب آقای مصباح در بحثی که با ایشان کردم فرمودند من به عنوان اتمام حجت می‌گویم. گفتم برادر، اتمام حجت چیست؟! قبل از اتمام حجت، هدایت مطرح است. اگر هدایت آسیب دید چه اتمام حجّتی؟ من به عنوان یک فرد کارشناس این فن می‌گویم. اگر قرار است در روحانیت کسی به عنوان صاحب نظر در مسائل مربوط به نسل جوانِ درس خوانده در ارتباط با مذهب نام برده شود، لااقل من که یکی از آنها هستم. عمرم را در این راه گذراندم. من به عنوان کارشناس صاحبنظر این فن می گویم این خطرناک است. “اتمام حجت” چیست؟! می‌گویم این، تمام رشته های این سی- چهل سال را پنبه می‌کند. اتمام حجّت یعنی چه؟ چه کسی گفته است اگر ما با بیان روشنگر ، نقطه‌های انحرافی را بیان کنیم کافی نیست؟ طول می‌کشد؟ طول بکشد. کار مفیدِ طولانی بهتر است یا کار پر خطر فوری؟ کدام یک؟

...

همه عبارات بالا از کتاب «شریعتی؛ جستجوگری در مسیر شدن» آورده شده که حاوی سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های شهید بهشتی درباره دکتر شریعتی است. بخشهایی از این کتاب هم پاسخهای شهید بهشتی به انتقادهای آیت الله مصباح است از شریعتی. پیشنهاد می‌کنم حتما آن را بخوانید. چون هم شیوه درست نقد منصفانه را به ما آموزش می‌دهد و هم حاوی مطالب ارزشمندی درباره اختلاف نظر شخصیت های انقلاب است. لینک دانلود

لینک های مرتبط: قضاوت‌های شهیدمطهری مبالغه‌آمیز بود

ahestan.ir

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 28 Esfand 91 ، 16:34
امین داوری
چندی پیش جوکی به زبان انگلیسی در دنیای اینترنت زاده شد! که نکات ارزشمندی را در خصوص سیاست های رسانه های امریکا در بر داشت
 ترجمه ی فارسی جوک به شکل زیر است
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود و با سگ درگیر میشود .
سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید :<تو یک قهرمانی>
فردا در روزنامه ها می نویسند : یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد... اما آن مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
پس روزنامه های صبح می نویسند: امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد.
ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم... از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی<من ایرانی هستم>
فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند:
یک تند روی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت!
لینک مرتبط: جوک های ارزشی
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 26 Esfand 91 ، 15:24
امین داوری

بی‌شک‌ علی شریعتی‌ از پیچیده‌ترین‌ موضوعات‌ تاریخ‌ انقلاب‌ اسلامی‌ است‌ که‌قضاوت‌ در مورد آن‌ بسیار مشکل‌ است‌ و این‌ مشکل‌ ریشه‌ در پیچیدگی‌ شخصیت‌شریعتی‌ دارد. شریعتی‌ روح‌ عصیان‌گر نسلی‌ بود که‌ از بودها خسته‌ و به‌ دنبال‌ بایدهامی‌گشت‌؛ نسلی‌ که‌ از ماتریالیسم‌ بریده‌ شده‌ بود و به‌ دنبال‌ متافیزیکی‌ می‌گشت‌ که‌روحش‌ را آرام‌ کند؛ نسلی‌ که‌ مارکسیسم‌ را در حزب‌ توده‌ و گروه‌های‌ چپ‌گرا تجربه‌کرده‌ بود و از همه‌ ناامید به‌ دنبال‌ اسلامی‌ می‌گشت‌ که‌ انقلابی‌ بودن‌ خود را هم‌ حفظ‌کند؛ نسلی‌ که‌ از لیبرالیسم‌ و غرب‌ سخت‌ سرخورده‌ شده‌ بود و از سنت‌ سخت‌ وحشت‌داشت‌ و به‌ دنبال‌ اسلامی‌ نو می‌گشت‌ تا هم‌ پاسخی‌ به‌ ندای‌ درونش‌ باشد و هم‌ به‌ نیازبرونش‌.
شخصیت‌، گفتار و اعمال‌ شریعتی‌ مجموعه‌ای‌ از اضداد بود که‌ اگر کنهش‌ وارسی‌نشود، هم‌ می‌شود او را متجدد غرب‌گرا دانست‌ و هم‌ مسلمان‌ سنت‌گرایش‌ خواند، هم‌می‌شود در اثبات‌ سنی‌ بودنش‌ دلیل‌ آورد و هم‌ در تعصب‌ شیعی‌اش‌ استدلال‌ کرد. درکلامش‌ ده‌ها دلیل‌ بر ضدیتش‌ با روحانیت‌ یافت‌ می‌شد و ده‌ها دلیل‌ به‌ هواداریش‌ ازروحانیت‌ و...
به‌ همین‌ خاطر بود که‌ آیت‌الله‌ بهشتی‌ وی‌ را [یک‌ جستجوگر در مسیر شدن‌]می‌دانست‌. او دکتر را چنین‌ توصیف‌ می‌کرد: [دکتر از دید من‌، از اندیشه‌های‌ آمیخته‌ به‌مکتب‌های‌ اروپایی‌ و نو، یا عرفان‌ ایران‌زمین‌ و هند یا آمیزه‌های‌ دیگر همواره‌ به‌ سوی‌شناخت‌ اسلام‌ زنده‌ی‌ سازنده‌ی‌ پیش‌برنده‌ی‌ خالص‌تر حرکت‌ می‌کرد] و به‌ عبارتی‌دیگر [دکتر همواره‌ رو به‌ اصالت‌ اسلامی‌ پیش‌ می‌رفت‌.]
مجموعه‌ی‌ تحولات‌ شخصیتی‌ و فکری‌ شریعتی‌ قضاوت‌ در مورد وی‌ را بسیارسخت‌ می‌کند و واکاویی‌ همه‌ جانبه‌ را در خانواده‌، شخصیت‌، زندگی‌ و آثار او می‌طلبد؛با این‌ حال‌ به‌ این‌ بهانه‌ نمی‌شود از نقش‌ شریعتی‌ در انقلاب‌ اسلامی‌ سخن‌ نگفت‌. برای‌نزدیک‌تر شدن‌ به‌ شناخت‌ شریعتی‌ لازم‌ است‌ چند موضوع‌ که‌ شایسته‌ی‌ طرح‌ در این‌کتاب‌ باشد، مورد بحث‌ قرار گیرد.

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 22 Esfand 91 ، 16:33
امین داوری
تصاویری از داخل سالن 12 زندان شهید رجایی شهر کرج در سایت رسمی فتنه‌گران
نکته‌ای که در این میان جالب توجه بود تصاویر منتشر شده از این زندان تفاوت بسیاری با تعاریفی دارند که از سوی زندانیان شناسنامه‌دار و ضد نظام گاها در فضای مجازی منتشر می‌شود.



yjc.ir

 

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 20 Esfand 91 ، 00:57
امین داوری