ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۳۸۲ مطلب توسط «امین داوری» ثبت شده است

برش هایی از مداحی مداحان آقاسی ارضی حدادیان و کریمی همراه با زیر آهنگ..... بسیار جالب

دانلود کلیپ صوتی

کاملا بی ربط : برهنه می آییم، برهنه زندگی می کنیم و برهنه می میریم … با این همه عریانی اما، هنوز قلب هیچ کس پیدا نیست!

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Farvardin 92 ، 14:39
امین داوری
اگه یادتون باشه، پارسال اتفاقی در سمیرم اصفهان افتاد که دنیا را متحول کرد. داستان، داستان کشته شدن خرسی در مقابل چشمان بچه هایش بود و بعد از آن هم باز کردن شکم بچه ها و زجر کُش کردن آنها.[ جهت دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید البته پیشنهاد می کنم نبینید] وقتی این کلیپ در دنیا پخش شد، خیلی از شبکه های ماهواره ای آنرا نشانی از تروریسم در ایران دانسته و تحلیل کردند و چه شانتاژ خبری جدی راه انداختند که وانفسا، در ایران یک خرس و دو توله اش کشته شده اند. سازمانهای بین المللی هم موضع گیری جدی کرده و در بسیاری از سایتهای مرتبط و شبکه های جهانی، بارها و بارها این کلیپ پخش شد و آه و ناله های فراوان به آسمان رفت که وانفسا، ای مردم دنیا چه نشسته اید که در ایران چنین فاجعه ای رخ داده است و خوراک تبلیغاتی رسانه های غربی تا چند هفته جور جور بود. ما هم از دنیا بی خبر، کلی کیف کرده بودیم که الحمد لله جامعه جهانی آنقدر از نظر شعور و درک رشد کرده و حس انسانیت به اوج رسیده که تا این اندازه موضع گیری در قبال چنین فاجعه ای [ که واقعا برای خود من هم جانسوز و ناراحت کننده بود] نشان می دهند. مست شادی و خوشحالی این جهت گیری بودیم که ناگهان خبر رخ دادن جنایتی منتشر شد که جای این را داشت که در جهان عزای عمومی اعلام شود. واقعه قتل عام هزاران مسلمان بی دفاع، توسط بودائیان میانمار که بسیاری از آنها در خانه ها یشان حبس شده و سپس آتش زده بودند. خودمان را آماده می کردیم برای یک جنجال رسانه ای بزرگ و گریبان چاک کردن مدافعان حقوق بشر و ... . ولی افسوس که حتی یک شبکه معتبر بین المللی و یا یک رسانه بزرگ جهانی، حتی در حد یک خبر دست سوم هم حرفی از این واقعه جانسوز به میان نیاوردند و در سکوت رسانه های جهانی این رخ داد به سمت فراموشی رفت و انگار نه انگار که هزاران انسان به فجیع ترین شکل ممکن کشته شده اند. برای خودم خیلی سوال بود که چرا کشته شدن یک خرس در ایران این اندازه مهم است و سوء تبلیغ روی آن انجام می شود ولی کشته شدن این همه آدم هیچ اهمیتی ندارد. وجه اشتراک آن را یافتم، مسلمان بودن!
ما چون مسلمانیم اگر در کشورمان بچه خرسی کشته شود، دنیا جهت گیری می کند و میانماری ها چون مسلمان بودن، هزاران نفر کشته می شوند و کسی چیزی نمی گوید و شاید اصلا مهم نباشد. ای کاش حداقل خودمان، به این نکته پی می بردیم و به جای باور کردن بعضی حرف و نقل های آنها در مورد خودمان و تحقیرمان، با هم دلی و هم بستگی و خود باوری به جایی برسیم که کسی جرات نکند بخواهد با ما چنین برخوردی داشته باشد و از طرفی هم بتوانیم از مظلومینی که پناهی ندارند دفاع کنیم یا حداقل صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم.
لینک های مرتبط: نسل کشی مسلمانان

dastanpour.com
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Farvardin 92 ، 01:04
امین داوری

چند روز پیش تیتر خبری توجهم رو به خودش جلب کرد « لحظه سال تحویل مقبره کورش با نارنجک دستی مورد حمله قرار گرفت »

جدای از شیطنت چند جوان، که بنده هم با اون مخالفم، اقدام یک جوان در پاک کردن آثار به جا مانده از محل اصابت نارنجک بر روی مقبره کورش جالب تر از همه بود [البته با یک نگاه ساده اندیش] درست مثل تو فیلما جوانی که از اهانت به پدرانش به خشم اومده و قهرمانانه عزم...

نقد نوشت:

در کشور ما همزمان با هجوم اندیشه ها و مکاتب غربی، این تفکر تبدیل به یک ایدئولوژی شد، ایرانی ها یک واحد سیاسی تحت نام ایران، با ملت ایرانی می سازند، [ملی گرایی، کورش گرایی یا همون نژادپرستی] تا کم کم با این کار از اسلام فاصله بگیرند. حتی یادمه رهبر انقلاب در سفرشون به کرمانشاه به این نکته مهم اشاره کردند که : هدف اصلی تلاشهای تفرقه افکنانه دشمنان اسلام و ایران، جلوگیری از شکل گیری الگوی موفق جمهوری اسلامی در چشم ملت هاست.

نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد لیدر


کامی با ربط: دانلود مداحی سیاسی جواد مقدم [مکتب ایرانی]

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 Farvardin 92 ، 15:33
امین داوری

کلیپی بسیار زیبا از شهید احمد پاریاب

به جرات می تونم بگم از معدود کلیپ هایی ست که با ابزار هنر در آمیخته

توصیه می کنم از دستش ندید

دانلود کلیپ تصویری

کاملا بی ربط: شخصی بر سفره یکی از اغنیا برآمد. بره بریانی در پیش او نهاد. آن شخص بی درنگ به دریدن و خوردن آن پرداخت. صاحب مجلس که مردی لئیم بود، گفت: چنان آن را از هم می دری که گویی پدرش تو را شاخ زده است. گفت: تو هم چنان از او حمایت می کنی که گویی مادرش تو را شیر داده است.

لینک های غیر مرتبط: امشب و فردا باید عاشورایی بجنگید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 04 Farvardin 92 ، 02:09
امین داوری
مطلبی که به احتمال زیاد اکثریت شما در فضای مجازی به آن برخورده‌اید:

اعراب به ما آموختند که آنچه را که می‌خوریم «غذا» بنامیم و حال آنکه در زبان عربی غذا به «پس آب شتر» گفته می‌شود. اعراب به ما آموختند که برای شمارش جمعیّتمان کلمه‌ی «نفر» را استفاده کنیم و حال آنکه در زبان عربی حیوان را با این کلمه می‌شمارند و انسان را با کلمه‌ی «تن» می‌شمارند؟ شما پنج تن آل عبا و هفتادو دو تن صحرای کربلا را به خوبی می‌شناسید. اعراب به ما آموختند که «صدای سگ» را «پارس» بگوییم و حال آنکه این کلمه نام کشور عزیزمان می‌باشد؟ اعراب به ما آموختند که «شاهنامه آخرش خوش است» و حال آنکه فردوسی در انتهای شاهنامه از شکست ایرانیان سخن می‌گوید. آیا بیشتر از این می‌شود به یک ملّت اهانت کرد و همین ملّت هنوز نمی‌فهمد که به کسانی احترام می‌گذارد که به او نهایت حقارت را روا داشته‌اند و هنوز با استفاده‌ی همین کلمات به ریشش می‌خندد. حداقل بیایید با یک انقلاب فرهنگی این کلمات و این افکار را کنار بگذاریم. به جای «غذا» بگوییم «خوراک»، به جای «نفر» بگوییم «تعداد»، به جای «پارس سگ» بگوییم «واق زدن سگ»، به جای «شاهنامه آخرش خوش است» بگوییم «جوجه را آخر پائیز می‌شمارند» و …

یک- در مورد غذا، همان‌طور که با جستجو در لغت‌نامه‌ی دهخدا متوجه می‌شویم، معنی اصلی این واژه، همان «خوراکی» است. گرچه با تلفظی متفاوت، معنی بول شتر هم می‌دهد. اما جدا از این قضیه و برای اطمینان بیشتر، پس از جستجوی واژه‌ی غذاء به این نتایج در ویکی‌پدیای عربی، مترجم گوگل عربی به انگلیسی و جستجوی عکس گوگل و سایر سایتهای عربی رسیدیم. در همه‌ی این موارد، اولین نتیجه همان طعام یا خوراکی بوده است.
اما جهت رفع هرگونه شبهه، مختصری از مطلب آقای «عادل اشکبوس» که خود را در وبلاگشان «کارشناس مسئول گروه عربی دفتر برنامه‌ریزی و تألیف کتب درسی و پژوهشگر در زمینه‌ی ریشه‌یابی نام‌ها و واژه‌ها» معرفی کرده‌اند:
«نخست باید بدانیم کلمه‌ی غَذا در اصل عربی به صورت غِذاء بر وزن (فِعال) و هم‌وزن نِساء تلفظ می‌شود ولی ما در فارسی به فتح حرف اوّل تلفظ می‌کنیم و البته ذال را نیز زاء می‌گوییم یعنی غَذا می‌نویسیم و غَزا تلفّظ می‌کنیم که شبیه غَزا به معنی جنگ می‌شود. اما خود غَذا در عربی کهن نه عربی امروزی بَولُ الجَمَل یعنی ادرار شتر است. ولی غذایی که ما فارسی زبانان می‌گوییم هرچند در نوشتار دقیقاً همان غذا به معنی ادرار شتر است ولی ما به گونه‌ی دیگر تلفظ می‌کنیم. اصولاً در عربی و در هر زبان دیگر واژگان منسوخ بسیارند. یعنی واژه‌هایی که به تاریخ سپرده شده‌اند و امروزه کاربردی ندارند و تنها در متون کهن می‌توان آن‌ها را دید. پس اینکه برخی می‌گویند غَذا یعنی ادرار شتر سخنی کاملاً نادرست است. ما غِذاء را در فارسی غَذا خوانده‌ایم و از این دخل و تصرف‌ها در واژه‌های دارای ریشه‌ی عربی بسیار است …»

دو- اما داستان استفاده‌ی اعراب از واژه‌ی «نفر» فقط برای حیوانات؛
واقعیت این است که اعراب برای انسان، شتر و درخت خرما از واحد شمارش نفر استفاده می‌کنند. اما معنای آن. می توانید به فرهنگ لغت المعانی مراجعه کنید که خوشبختانه معنای آن به انگلیسی را هم آورده است. در این فرهنگ نفر به معنایperson , gent آمده است.

روش آسانتر هم استفاده از مترجم عربی به انگلیسی گوگل است. همان‌طور که در اینجا می بینید نفر به person ترجمه شده است

ضمناً «تن» واژه‌ای پارسی است و مشخص نیست دوستان شایعه پرداز، چنین اطلاعات عجیبی را از چه منابعی کسب می‌کنند!

سه- چندی پیش تعدادی از مدعیان فرزندیِ کوروش، به صفحه‌ی ولیعهد عربستان حمله کرده و برای تحقیر او و سایر اعراب، از ایشان خواسته بودند «پ چ ژ گ» را تلفظ کند! در تعدادی از به اصطلاح جُک‌هایی که برای اعراب ساخته شده هم این موضوع دست‌مایه‌ی تمسخرشان قرار گرفته است. حالا تصور کنید در متن مذکور ادعا شده که اعراب برای تحقیر ایرانیان به ما آموختند به صدای سگ، پارس کردن بگوییم. سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که در همان مکتبی که این علوم به ایرانیان بی‌سواد و حرف گوش کن تدریس می‌شد، آموزگار تازی چگونه «پ» را تلفظ می‌کرده؟!
اینجا هم مختصری از نظریه‌ی آقای اشکبوس در مورد تفاوت پارس با پاس (که لزوماً مورد تأیید ما نیست):
«واژه‌ی پارس به معنی صدای سگ درست نیست. تلفظ درست این واژه به معنی صدای سگ “پاس” است که به نادرستی پارس آمده و جا افتاده است. وظیفه‌ی سگ پاسداری و پاسبانی است و پاس کار اوست. سگ پاس می‌کند یعنی با صدایش دارد پاسبانی می‌کند. امروزه کردها (مثلاً کردهای فهلوی یا فَیلی) درست تلفظ می‌کنند و پارس نمی‌گویند. ئه و سه گه فره پاس ئه کا. یعنی آن سگ خیلی پاس می‌کند…» متن کامل:

چهار- در انتهای متن هم افشاگری دیگری صورت گرفته: «اعراب به ما آموختند که شاهنامه آخرش خوش است.» حالا این دوستان چگونه فهمیده‌اند که این ضرب‌المثل ساخته‌ی اعراب بوده، جای بسی تأمل است. جالب‌تر اینکه این قشر هر جا که نام عرب بر زبانشان می‌آید، در ادامه از صفاتی چون سوسمارخور و بی‌سواد و انواع الفاظ رکیک دیگر استفاده می‌کنند؛ ولی در جای جای این متن از آموختن ایرانیان از تازیان سخن گفته‌اند! اعرابی که این همه زشتی به ما آموختند، چرا خوردنِ سوسمار نیاموختند؟! گویی این یکی از دستشان در رفته! (فرض بر این گذاشته شده که به گفته‌ی آنان، سوسمار خوردن کار زشتی است)

بهر جهت می توانید داستان شکل گیری این ضرب المثل و مقصود از استفاده آن را در توضیحات دقیق در این مقاله از دکتر سجاد آیدنلو بخوانید

لینکی غیر مرتبط: پاسخ به فیس book

گمانه
۸۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 03 Farvardin 92 ، 00:38
امین داوری

بین امام خمینی و قذافی نامه‌هایی رد و بدل شده است که خواندن آنها بعد از گذشت این همه سال جالب و عبرت آموز است. امروز مرور دوباره این نامه‌ها به خوبی تفاوت راه، هدف، مکتب، جهان‌بینی و حتی شعارهای این دو مرد را نشان می‌دهد و همین‌طور عزت و عظمت امام و سرنوشت فلاکت‌بار و تحقیرآمیز قذافی را.

همچنین گذشت زمان ثابت می‌کند که امام چگونه محکم و استوار بر سر آرمان‌هایش ایستاد؛ و قذافی چطور علی‌رغم همه شعارها و ادعاهایش مبنی بر ایستادگی در مقابل استکبار و استعمار، صهیونیست‌ها و دشمنان اسلام،  به دوست صمیمی همان‌ها تبدیل شد.

تنها نامه قبل از انقلاب امام به قذافی مربوط به تاریخ 26 مهر 1357 است که به ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر اشاره دارد: «پس از اهداى سلام و تحیت؛ قضیه جناب حجت الاسلام آقاى صدر به شکل معمایى مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسى مى‏گویند در لیبى هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانى آنهاست مقتضى است در آن اهتمام نمایید. و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانیها را رفع کنند» (صحیفه امام، جلد چهار صفحه 45)

قذافی بعد از انقلاب نامه‌های متعددی را به مناسبت‌های مختلف (پیروزی انقلاب، سالگرد پیروزی انقلاب، شهادت شهیدان مطهری، رجایی، باهنر، صدوقی، فرماندهان نظامی، زلزله بافت کرمان و …) به امام نوشت. وی چند روز پس از انقلاب با فرستادن نخست وزیرش به ایران حتی خواستار سفر خود به ایران جهت دیدار با امام خمینی شد که البته موفق نشد!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 Farvardin 92 ، 02:02
امین داوری