دانلود روضه ی تاثیرگذار حضرت رقیه س با نوای شهید سید مجتبی علمدار
دانلود کلیپ صوتی 3.37 مگابایت
می گویند
بچه ها تازه در سه سالگی می فهمند
بدن از دو قسمت " سَر " و " تَن " تشکیل شده است!...
دانلود روضه ی تاثیرگذار حضرت رقیه س با نوای شهید سید مجتبی علمدار
دانلود کلیپ صوتی 3.37 مگابایت
می گویند
بچه ها تازه در سه سالگی می فهمند
بدن از دو قسمت " سَر " و " تَن " تشکیل شده است!...
سین گاف ممنوع! کلیپی بسیار زیبا پیرامون استفاده از عبارت سگ در عزاداری ها
+ نسخه موبایل
دانلود کلیپ تصویری 6.23 مگابایت
ب نقل از وبلاگ سرنخـ
چرا ما سگ امام حسین- علیه السلام- نیستیم!؟
همه میدانیم که ولایت حقیقی و انحصاری از آن خداست و از غیر خدا کاری ساخته نیست؛ آن گونه که قرآن کریم با یادآوری این معنا میفرماید: «فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِی[1]؛ یعنی: ولایت منحصراً از آن خداوند است»، و همچنین در آیهای دیگر میفرماید: «وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیر[2]؛ یعنی: برای انسان ولی و یاوری جز خدا نخواهد بود.»
از همین رو هنگامی سخن از ولایت پیامبر و اهلبیت- صلوات الله علیهم اجمعین- به میان میآید در واقع این ولایت برگرفته از همان ولایت الهی بوده و جدای از آن نیست. پس اهلبیت- علیهمالسلام- برای ما هیچگاه هدف و مقصود نهایی نبوده و نیستند. محبت و عشق ما به آن بزرگواران نیز به خاطر ولایت الهی است که در وجود آنها تبلور یافته است. همچنین از آن جهت تبعیت و اطلاعت ایشان بر ما واجب است که آنها ما را به ولایت و اطاعت از خداوند رهنمون میسازند. در این راستا باید ابراز محبت و اطاعت ما از اهلبیت- علیهمالسلام- نیز به گونهای باشد که دیگران گمان نکنند که شیعه، ائمه خود را هدف و مقصود نهایی میداند و برای آن بزرگواران محبت و ولایتی مستقل از ولایت خداوند قائل است. البته این معنا در ذهن بیشتر شیعیان متمرکز بوده و همه به آن اعتقاد دارند، اما گاهی رفتارها و سخنان بعضی از شیعیان ناآگاه خلاف آن را به دیگران القاء میکند.
پس هنگامی که بزرگان دین میگویند:«سینه خیز به سمت حرم نروید، نگویید سگ حسین هستم، به حالت سجده آستانه قبور ائمه را نبوسید، و… » همه این نهیها به خاطر آن است که نباید به گونهای نشان داد که اهلبیت- علیهمالسلام- هدف و مقصود نهایی هستند، بلکه خضوع و خشوع کامل را باید به خداوند متعال نشان داد و از منشأ و انگیزه محبت به اهلبیت- علیهمالسلام- منحرف نشویم.
البته این سخن بارها توسط اهلبیت- علیهمالسلام- به شیعیان تذکر داده شده است چنانچه هنگامی عبدالسلامِ هَرَوِی خدمت امام رضا علیهالسلام عرض مینماید که نزد مردم شایع کردهاند که شما ادّعا میکنید مردم بنده زر خرید ما هستند! آن حضرت در پاسخ فرمودند: «خداوندا! اى کسى که آسمانها و زمین را آفریدهاى و به ناپیدا و پیدا آگاهى، تو شاهدى که من چنین مطلبى را هرگز نگفتهام، و از احدى از پدرانم- علیهمالسّلام- نشنیدهام که چنین کلامى گفته باشند، بار الها! تو خود میدانى که از این مردم چه ستمهایى به ما وارد شده است، و اینکه این افترا هم از ستمهاى ایشان ست که درباره ما روا داشتهاند.»
**اطاعت از اهل بیت به چه دلیلی است؟
جالب این جاست آن حضرت پس از این سخن، استدلالی در رد این شایعه بیان نموده و سپس بر این نکته تأکید فرمودند که اطاعت از اهلبیت- علیهم السلام- به خاطر ولایتی است خداوند به ایشان داده است، ایشان دراینباره می فرمایند: «اى عبدالسّلام آیا تو منکرى آنچه را خداوند تعالى از ولایت و امامت ما بر تو و دیگران واجب فرموده است چنان که دیگران منکرند؟» گفتم: «پناه به خدا، هرگز! بلکه من به ولایت و امامت شما اقرار دارم.»(شیخ صدوق، عیون أخبار الرضا علیه السلام، ترجمه غفارى و مستفید، ج2، ص431)
همین معنا را امام رضا- علیهالسلام- صریحا در روایتی دیگر متذکر میشوند، چنانچه محمد بن زید طبرى میگوید: من در خراسان بالاى سر امام رضا علیهالسلام ایستاده به خدمت بودم و جمعى از بنى هاشم که اسحاق بن موسى همراه آنها بود، شرفیاب حضور او بودند. آن حضرت فرمود: «اى اسحاق به من خبر رسیده که مردم مىگویند: ما عقیده داریم که همه مردم بندههاى ما هستند، نه، سوگند بدان خویشى و قرابتى که با رسول خدا- صلی الله علیه و آله- دارم، من هرگز چنین چیزى نگفتم، و از پدران خود هم نشنیدم و به من نرسیده است که یکى از نیاکان من چنین گفته باشد، ولى من مىگویم که مردم مطیع ما هستند در اینکه اطاعت و پیروی ما از سوی خداوند بر آنها واجب است و در دیانت و معارف الهی به ما وابستهاند، این مطلب را باید حاضران به غائبان برسانند.»(شیخ کلینی، اصول کافی، چاپ دارالحدیث، ج1، ص459.)
**شیعیانی که دینشان به اندازه بال مگسی ارزش ندارد
متأسفانه امروز غلفت عدهای از شیعیان از حقیقت ولایت اهل بیت- علیهمالسلام- و غرض ورزی عدهای دیگر، موجب شده است تا علما و بزرگان شیعه نتوانند آنها را به صورت صریح از سخنان و رفتارهایی اینگونه باز دارند.
نزد شاگردان آیت الله بروجردی معروف و مشهور است که این مرجع بزرگ جهان تشیع نهی شدید و خاصی از عتبهبوسی قبور ائمه شیعه- علیهم السلام- داشتند و با این استدلال که این کار نوعی سجده است و سجده برای غیر خداوند جایز نیست، انجام این کار را انحراف از اصل و اساس محبت و ولایت به اهل بیت- علیهم السلام- میدانستند.
کاری به اختلاف سخن علما در اینباره نداریم، زیرا امروز شاهد آن هستیم که عدهای قلاده بر گردن می آویزند، صدای سگ در میآورند، سینهخیز بینالحرمین را طی میکنند، صورت بر زمین میکشند، به سمت حرم ائمه شیعه- علیهمالسلام- نماز میخوانند، کلمات کفر بر زبان جاری میکنند، و…؛ و هیچ کس حق و جرأت اعتراض به آنها را ندارد، چون اعتراض به این اعمال ناشایست و موهن از دیدگاه بعضی به منزلهی زیر سؤال بردن ولایت و محبت اهل بیت- علیهمالسلام- است و خروج از دین!
اینجاست که امام زمان- علیه السلام- در توقیعی خطاب به محمد بن علی بن هلال کَرْخی، با اشاره به اعمال و گفتههای ناشایست بعضی از شیعیان درباره اهل بیت- علیهمالسلام- میفرمایند: «یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ قَدْ آذَانَا جُهَلَاءُ الشِّیعَةِ وَ حُمَقَاؤُهُمْ وَ مَنْ دِینُهُ جَنَاحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْه؛ اى محمّد بن علىّ، افرادى احمق و جاهل از شیعیان و گروهى که مذهبشان به اندازه بال مگسى ارزش ندارد خاطرم را آزردهاند!» (شیخ طبرسی، الإحتجاج على أهل اللجاج، ج2، ص 474)
فتن
طراحی و نصب بیلبوردهایی با عنوان صداقت امریکایی کاری بسیار خوب و درخور توجه بود، ولی چیزی که باعث بالا رفتن کانون توجهات به سمت این تصاویر شد اعتراضات برخی اشخاص، سایت ها و روزنامه ها بود، اعتراضاتی هم از جنس انتقاد و نگاه متفاوت و هم از جنس کینه و عناد.
موضع ما در مقابل معاندین و دشمنان کاملا مشخص است ولی در این بین بودند اشخاصی که نسبت ب این کار نقد داشتند و این نقد و تفاوت نگاه در جامعه ای که هدفش پرورش انسان هایی با بصیرت و دارای قدرت تحلیل می باشد، کاملا طبیعی و قابل درک است.
برخی از دیدگاه هایی که وجود دارد این است که آیا نصب این بیلبوردها با توجه به مذاکرات پیش روی ما با غرب می تواند اثر بخش باشد یا خیر؟ این بیلبوردها تا چه اندازه ب ما در عرصه بین المللی کمک خواهد کرد؟ و آیا اجازه نصب بیلبورد ب عده ای از همین مردم که نه ضد انقلابند و نه معاند و تنها سلیقه شان در این موضوع با دیگران متفاوت است داده خواهد شد.
هیچ یک از این سوالها، به معنی تایید امریکا و یا ضدیت با سیاست جمهوری اسلامی در قبال امریکا و غرب نیست، فقط انتقادی است از یک شیوه و یک رفتار، البته پیرامون درستی یا نادرستی این انتقادها میشود بحث کرد؛ اما من می خواهم بدانم چرا برخی جریان های ب اصطلاح حزب الهی فورا این انتقادها را نشانه تقابل با رهبری و نظام تفسیر میکنند. و حامیان این دیدگاه را ضد امام و انقلاب می نامند.
آیا اگر کسی چنین نظری داشته باشد، واقعا ضد انقلاب و ضد گفتمان امام و رهبری است؟ برخی آقایان میگویند بله! می روند سخنرانی امام درباره امریکا و یا سخنان رهبر انقلاب درباره مذاکرات را میآورند و میگویند: ببینید! امام و رهبری چنین گفتهاند، اما فلانی چنان!
در حالی که اساسا این جور ربط دادن، اشتباه است و گروه دوم هم منکر اظهارات امام و رهبری نیستند، مخالفت با شیطان بزرگ جزو اصول بنیادی جمهوری اسلامی است [ البته تا زمانی که امریکا شیطان بزرگ باقی بماند] سیاست ایران از اولین روز بعد از پیروزی انقلاب، در قبال امریکا و غرب روشن بوده و هست و الان همهی دنیا میداند که ما مخالف سیاست های فعلی امریکا و غرب هستیم.
خلاصه مثل اینکه این روزها، این قبیل برداشتهای مبتذل از سخنان امام و رهبری برای کوبیدن دولت، به سیاست اصلی برخی جریان ها تبدیل شده است.
تکمله:
الف: تماس تلفنی دو بیننده ایرانی با صدای آمریکا... ارتباط تلفنی مخاطب اول به دلیل شعار مرگ بر آمریکا قطع می شود و مخاطب دوم با زیرکی و آوردن استدلال چندین بار شعار مرگ بر آمریکا را تکرار می کند!... در آخر مجری هم می گوید مرگ بر آمریکا!
دانلود کلیپ تصویری 8.04 مگابایت
ب: سر دادن شعار مرگ بر آمریکا توسط زائرین و در جوار خانه خدا
حتما این روزها حرف های برخی مداحان در برخی مراسمات را شنیده اید!
یادش بخیر، محرم و رمضان چند سال پیش [درست در روزها و شب های فراموش نشدنی اصلاحات] وقتی اصلاحطلبان از مداحان و روحانیون منبری خود برای کوبیدن رفقای جناح مقابل استفاده میکردند.
مثلا مداح مشهور و معروف اصلاحات «حاج حسین زمان» در یکی از آن مراسمها، در حال مداحی و قرائت دعا، ناگهان دعای کمیل خود را با ذکری از روزنامههای توقیف شده، یاد و نام افراد رد صلاحیت شده و همچنین ترور سعید حجاریان گرم کرد!
بگذریم. آن سالها هرچه بود، گذشت. رسیدیم به دوران ریاست جمهوری احمدینژاد. از آنجایی که این تاریخ دائما در حال تکرار شدن است و درسهای سابقش را به ما آدم ها یادآوری میکند و میخواهد روی بعضیها را کم کند، در نتیجه اواخر دوران احمدی نژاد را هم دیدیم.
همه آن مظلومانی که تا چند سال پیش آه و ناله میکردند که از مراسمهای مذهبی و از منبرهای عمومی برای کوبیدن جناح مقابل استفاده سیاسی نکنید، اینبار خودشان از همان منابر بالا رفتند و شروع کردند به کوبیدن جناح مقابلشان.
با این تفاوت که اگر در سال های گذشته، یک جناح به جناح مقابلش فحش میداد، ایندفعه هر دو جناح به یک نفر بد و بیراه گفتند، اگر حساسیت ندارید، اسمش را میآورم، محمود احمدینژاد…
این روزها هم برخی مداحان اهل بیت، اخلاق را زیر پا گذاشته اند و با برخی جملات زننده ، می خواهند دولت یا دستگاه دیپلماسی را مورد نقد قرار دهند. [البته ب تعبیر خودشان] من نمی دانم چه کسی نقد را برای این دوستان اینگونه تفسیر کرده است! " برید جلو ببینیم چه غلطی می کنید؟ " نباید از دهان یک مداح اهل بیت شنیده شود آن هم در جشن عید غدیر.
جالب است که برخی این ها را ب پای انقلابی گری می گذارند. انقلابی گری با بی ادبی و افراط!
جای تأسف است که برخی افراد می خواهند از نفوذ خود در افکار عمومی استفاده کنند و بی تدبیری خود را به دیگران سرایت دهند. حضرت امام که زنده بودند، کسی نشنید که ایشان یک بار ناسزا به محمدرضا پهلوی بگوید؛ نه اینکه محمدرضا فرد محترمی بوده باشد، بلکه امام این کار را در شان یک مسلمان نمی دید.
باور کنید هر دو این ها چه آن کسانی که دیروز برای زندانیان دعا می کردند و چه کسانی که امروز ب اسم انقلابی گری افراط می کنند به یک اندازه برای نظام و انقلاب هزینه سازند.
هیچکس نباید مجموعه مذاکره کنندگان ما را سازشکار بداند، اینها بچه های خود ما و بچه های انقلابند. یک ماموریت سختی را برعهده دارند و هیچکس نباید ماموری را که مشغول کاری است تضعیف کند.
پی نوشت:
این مطلب ب عنوان تکمله مطلب سایت فرهنگ نیوز با عنوان [هیس مداحان فریاد نمی زنند!] نوشته شده است
سخنرانی حضرت آیتالله العظمی بهجت پس از اعتراضات طلاب به برگزاری کنفرانس برلین
در آخرین روزهای فروردین ماه 1379 که مصادف با دهه نخست ماه محرم بود، «بنیاد هاینریش بل» که زیر نظر حزب اسلام ستیز «سبزهای آلمان» اداره می شد، کنفرانسی را با عنوان «ایران پس از انتخابات» جهت بررسی فضای سیاسی جمهوری اسلامی ایران پس از انتخابات مجلس ششم که کمتر از 2 ماه از برگزاری آن می گذشت برگزار نمود که در آن تعدادی از چهرهای شاخص و بعضا تازه مطرح شده اصلاح طلبان نیز دعوت شده بودند.
«در شگفتم از مردی که دشمنان، کینه توزانه فضائلش را پنهان داشتند و دوستانش از ترس آشکار نکردند. با این حال آنقدر فضیلت برای او ذکر شده که زمین وآسمان را پر کرده است» شافعی
قصد کردم که به نام و یاد مولای مظلومان علی بن ابیطالب، چند خطی بنویسم. اما نمیشود…وقتی میبینم که زبان و قلم عارفان و بزرگان آنگاه که به نام علی علیه السلام میرسد ناتوان میشود، من چگونه بنویسم؟ پس خودم را میبازم و در میمانم…
اما شاید بهتر باشد که به جای گفتن و نوشتن درباره امام، پای سخنانش بنشینم و کلامش را بشنویم. نهجالبلاغه را میگویم. همان که جرج جرداق مسیحی دربارهاش میگوید:
«جاذبههای کلام علی علیه السلام شوری در من ایجاد کرد که 200 بار نهجالبلاغه را خوانده و مطالعه کردهام»
پس کتابش را برمیدارم و میخوانم و حالاتش را حس میکنم در سکوت و تنهایی و برکناری و خلافت و جنگ و جهاد و محراب و شهادت…
آنگاه که مردی در جمل، دو لشگر را نگاه میکند و یاران و اصحاب و امالمونین را میبیند که رو در روی یکدیگر ایستادهاند، پریشان میشود و میپرسد:
آخر على و طلحه و زبیر از پیشتازان اسلام و فداکاران سختترین دژهاى اسلامند، اکنون رو در رو قرار گرفتهاند؟ کدامیک به حق نزدیکترند؟ در این گیرودار چه باید کرد؟! آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیتهائى مانند آنان از بزرگان صحابه رسول الله چگونه اشتباه مىکنند و راه باطل را مىپیمایند آیا این ممکن است ؟ اینجاست که امام در پاسخ سخنى دارد که دکتر طه حسین دانشمند و نویسنده مصری مىگوید بعد از آنکه وحى خاموش گشت و نداى آسمانى منقطع شد سخنى به این بزرگى شنیده نشده است. فرمود: «سرت کلاه رفته و حقیقت بر تو اشتباه شده . حق و باطل را با میزان قدر و شخصیت افراد نمى شود شناخت. این صحیح نیست که تو اول شخصیتهائى را مقیاس قرار دهى و بعد حق و باطل را با این مقیاسها بسنجى . اشخاص نباید مقیاس حق و باطل قرار گیرند . این حق و باطل است که باید مقیاس اشخاص و شخصیت آنان باشند»
و کلامش را میخوانم که پس از قتل عمر و در روز شورا اینچنین گفت:
«میدانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا به آنچه انجام دادهاید گردن مینهم تا هنگامی که اوضاع مسلمین روبراه شود و از هم نپاشد و جز من به دیگری ستم نشود و پاداش این گذشت و سکوت و فضیلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زیوری که به دنبال آن حرکت میکنید پرهیز می کنم.»
و آن هنگام که ابوذر مظلومانه به دستور عثمان به بیابان ربذه تبعید شد، بدرقهاش کرد و گفت:
«ای اباذر! تو برای خدا به خشم آمدی، پس امید به کسی داشته باش که به خاطر او غضبناک شدی، این مردم برای دنیای خود از تو ترسیدند و تو بر دین خویش از آنان ترسیدی. پس دنیا را که به خاطر آن از تو ترسیدند به خودشان واگذار و با دین خود که برای آن ترسیدی از این مردم بگریز.»
و آن زمان که به معاویه نامه نوشت:
«معاویه! مرا به جنگ خواندهای اگر راست میگویی مردم را بگذار و به جنگ من بیا! و دو لشگر را از جنگ بازدار تا بدانی پرده تاریک بر دل کدام یک از ما کشیده و دیده چه کس پوشیده است؟ من ابوالحسن کشنده جد و دایی و برادر تو در روز بدر هستم که سر آنان را شکافتم. امروز همان شمشیر با من است و با همان قلب با دشمنانم ملاقات میکنم. نه بدعتی در دین گذشته و نه پیامبر جدیدی برگزیدهام. من بر همان راه راست الهی قرار دارم که شما با اختیار رهایش کرده و با اکراه پذیرفته بودید!»
و همین امام که اینچنین از شمشیر و جنگ و جهاد حرف میزند، درباره اخلاق و جوانمردی در جنگ نیز میگوید:
« با دشمن جنگ را آغاز نکنید تا آنها شروع کنند زیرا بحمدالله حجت با شماست. آغازگر جنگ نبودن شما ، قبل از حمله دشمن، حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود. اگر به اذن خدا شکست خوردند و گریختند آنکس را که پشت کرده نکشید و آنرا که قدرت دفاع ندارد آسیب نرسانید و مجروحان را به قتل نرسانید.
و نیز درباره رفتار با زنان و رعایت احوالشان:
« زنان را با آزار دادن تحریک نکنید هر چند آبروی شما را بریزند. یا امیران شما را دشنام دهند. که آنان در نیروی بدنی و روانی کم توانند. در روزگاری که زنان مشرک بودند، مامور بودیم دست از آزارشان برداریم و در جاهلیت اگر مردی با سنگ یا چوبدستی به زنی حمله میکرد او و فرزندانش را سرزنش میکردند.»
و باز در پاسخ به معاویه چنین نوشت:
«نامه شما رسید که در آن نوشتی خداوند محمد را برای دینش برگزید و با یارانش او را تایید کرد. راستی روزگار چه چیزهای شگفتی از تو بر ما آشکار کرده است! تو میخواهی ما را از آنچه خداوند به ما عنایت فرمود آگاه کنی و از نعمت وجود پیامبر باخبرمان سازی؟ … چیزی را یادآوری کردی که اگر اثبات شود هیچ ارتباطی به تو ندارد و اگر دروغ هم باشد به تو مربوط نمیشود تو را با انسانهای برتر و غیر برتر ، سیاستمدار و غیر سیاستمدار چه کار؟… حال کار به اینجا رسیده که محکوم، حاکم شود؟ ای مرد چرا بر سر جایت نمینشینی؟ و کوتاهیهایت را به یاد نمیآوری؟
و گفتهای که مرا چونان شتر مهار کرده به سوی بیعت میکشاندند. به خدا قسم ، خواستی نکوهشم کنی اما ستودی. خواستی رسوایم سازی که خود را رسوا ساختی. مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته و در یقین خود شک نکند. »
و آنجا که مظلومانه، مظلومیت و تنهاییاش را بازگو میکند و لب به شکوه میگشاید:
«همانگونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا (ص) را دیدم ، پس گفتم ای رسول خدا، از امت تو چه تلخیها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم! پیامبر فرمود: نفرینشان کن.
گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد و بجای من شخص بدی را بر آنها مسلط گرداند»
لینک های غیر مرتبط: استقبال از امام خامنه ای حرام است
ahestan.ir