از اوایل دههی پنجاه تعداد کسانی که پایبند به ارزشهای اسلامی مانند نماز، روزه و حجاب بودند رو به گسترش نهاد. در بین ارزشهای اسلامی حجاب معنای دیگری داشت. پس از اقدامات نابخردانهی رضاشاه در تحمیل بیحجابی به زنان مسلمان و واقعهی گوهرشاد، مسئله حجاب بزرگترین چالش بین روحانیت و رژیم پهلوی شد. از آن به بعد حجاب نه تنها به عنوان یک واجب شرعی و یک سنت اسلامی، بلکه به عنوان نمادی سیاسی- مذهبی بین روحانیت و رژیم محل نزاع و جدال قرار گرفت.
درگیری در مسجدگوهرشاد در زمان رضاشاه
شاه حجاب را سمبل عقب ماندگی و بیحجابی را لازمهی پیشرفت جامعه میدانست. شاه پوشیدن چادر را هنگام «راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک و وکیل دعاوی بسیار سخت» میدانست[1]. او چنان از آینده و چادر نگران بود که میگفت: «چگونه میتوانیم در آینده جامعهای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچهها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند.»