هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد... نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت... ولی بسیار مشتاقم... که از خاک گلویم سوتکی سازد... گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش... تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد.... و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد... تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است. mail: amin.davari@chmail.ir
وثیق البطاط رهبر جیش المختار در عراق است که مدتی پیش به مقر منافقین در عراق [لیبرتى ] حمله کرده است. چند روز قبل از حمله در یک مصاحبه تلویزیونی رسما اعلام می کند:
خدا رحمت کند حضرت امام خمینی و نگه دارد رهبر ایران آیت الله خامنه ای و خدا لعنت کند صدام را. مجری ناراحت شده، مى گوید: در جنگ ایران و عراق بسیاری از بچه های عراقی یتیم شدند و بی پدر! سید جواب می دهد: خب شدند که شدند! جنگ است دیگر! تقصیر صدام بود که جنگ را آغاز کرد. مجری: این همه بچه یتیم شد! سید: تقصیر صدام بود. [بعد از کلی جر و بحث…] مجری: اصلا به این کارها کار نداریم گذشته را کار نداریم به الان کار داریم اگر همین الان بین عراق با ایران جنگ بشود، شما طرف چه کسی را میگیری، ایران یا عراق؟ سید: به صراحت میگویم که طرف ایران را می گیرم. مجری: مگر نوری مالکی مشکل دارد؟ سید: نه من به نوری مالکی کاری ندارم من به ولایت فقیه کار دارم، در ایران ولی فقیه عادل است و ولی فقیه عادل متصل به معصوم است و حرف او برای ما حجت است. مجری: خب در عراق هم مرجعیت هم هست! سید: نه، ولایت فقیه فقط در ایران است و ولایت فقیه بالاتر از مرجعیت است و حرف او از نظر سیاسی حجت است...
طراحی و نصب بیلبوردهایی با عنوان صداقت امریکایی کاری بسیار خوب و درخور توجه بود، ولی چیزی که باعث بالا رفتن کانون توجهات به سمت این تصاویر شد اعتراضات برخی اشخاص، سایت ها و روزنامه ها بود، اعتراضاتی هم از جنس انتقاد و نگاه متفاوت و هم از جنس کینه و عناد.
موضع ما در مقابل معاندین و دشمنان کاملا مشخص است ولی در این بین بودند اشخاصی که نسبت ب این کار نقد داشتند و این نقد و تفاوت نگاه در جامعه ای که هدفش پرورش انسان هایی با بصیرت و دارای قدرت تحلیل می باشد، کاملا طبیعی و قابل درک است.
برخی از دیدگاه هایی که وجود دارد این است که آیا نصب این بیلبوردها با توجه به مذاکرات پیش روی ما با غرب می تواند اثر بخش باشد یا خیر؟ این بیلبوردها تا چه اندازه ب ما در عرصه بین المللی کمک خواهد کرد؟ و آیا اجازه نصب بیلبورد ب عده ای از همین مردم که نه ضد انقلابند و نه معاند و تنها سلیقه شان در این موضوع با دیگران متفاوت است داده خواهد شد.
هیچ یک از این سوالها، به معنی تایید امریکا و یا ضدیت با سیاست جمهوری اسلامی در قبال امریکا و غرب نیست، فقط انتقادی است از یک شیوه و یک رفتار، البته پیرامون درستی یا نادرستی این انتقادها میشود بحث کرد؛ اما من می خواهم بدانم چرا برخی جریان های ب اصطلاح حزب الهی فورا این انتقادها را نشانه تقابل با رهبری و نظام تفسیر میکنند. و حامیان این دیدگاه را ضد امام و انقلاب می نامند.
آیا اگر کسی چنین نظری داشته باشد، واقعا ضد انقلاب و ضد گفتمان امام و رهبری است؟ برخی آقایان میگویند بله! می روند سخنرانی امام درباره امریکا و یا سخنان رهبر انقلاب درباره مذاکرات را میآورند و میگویند: ببینید! امام و رهبری چنین گفتهاند، اما فلانی چنان! در حالی که اساسا این جور ربط دادن، اشتباه است و گروه دوم هم منکر اظهارات امام و رهبری نیستند، مخالفت با شیطان بزرگ جزو اصول بنیادی جمهوری اسلامی است [ البته تا زمانی که امریکا شیطان بزرگ باقی بماند] سیاست ایران از اولین روز بعد از پیروزی انقلاب، در قبال امریکا و غرب روشن بوده و هست و الان همهی دنیا میداند که ما مخالف سیاست های فعلی امریکا و غرب هستیم.
خلاصه مثل اینکه این روزها، این قبیل برداشتهای مبتذل از سخنان امام و رهبری برای کوبیدن دولت، به سیاست اصلی برخی جریان ها تبدیل شده است.
تکمله:
الف: تماس تلفنی دو بیننده ایرانی با صدای آمریکا... ارتباط تلفنی مخاطب اول به دلیل شعار مرگ بر آمریکا قطع می شود و مخاطب دوم با زیرکی و آوردن استدلال چندین بار شعار مرگ بر آمریکا را تکرار می کند!... در آخر مجری هم می گوید مرگ بر آمریکا!