نقدی بی انصافانه بر سخنان رهبر
کمی دیر شده برای انتشار این مطلب ولی لازم است
آن مسئلهى اصلى این است که یک جماعتى در مقابل جریان قانونى کشور، به شکل غیر قانونى و به شکل غیر نجیبانه ایستادگى کردند و به کشور لطمه و ضربه وارد کردند؛ این را چرا فراموش میکنید...خب، در انتخابات سال 88، آن کسانى که فکر میکردند در انتخابات تقلب شده، چرا براى مواجههى با تقلب، اردوکشى خیابانى کردند... چرا این را جواب نمیدهند؟ صد بار ما سؤال کردیم؛ نه در مجامع عمومى، نخیر، به شکلى که قابل جواب دادن بوده؛ اما جواب ندارند. خب، چرا عذرخواهى نمیکنند... در جلسات خصوصى میگویند ما اعتراف میکنیم که تقلب اتفاق نیفتاده بود. خب، اگر تقلب اتفاق نیفتاده بود، چرا کشور را دچار این ضایعات کردید... چرا براى کشور هزینه درست کردید؟ اگر خداى متعال به این ملت کمک نمیکرد، گروههاى مردم به جان هم مىافتادند، میدانید چه اتفاقى مىافتاد.[دیدار رهبری با دانشجویان، ماه مبارک رمضان 1434]
این سخنان رهبری با نقدهایی مواجه شد.
سایت جماران مقاله ای را با عنوان عذرخواهی غیر اخلاقی ب نقل از روزنامه جمهوری اسلامی منتشر کرد که با پشتیبانی روایات دینی و سیره تاریخی اهل بیت علیهم السلام در نقد این مطلب نگاشته شده بود.
در مورد اصل نقد بر رهبری و حدود و روش آن باید در جای دیگری سخن گفته شود.
به طور خلاصه مدعای مقاله مذکور این است:
1. رهبری از دو متهم اصلی فتنه 88 «طلب عذرخواهی» کردند. عذر خواهی برای گناه انجام نشده، کار نادرستی است؛ عذرخواهی برای انجام تکلیف و وظیفه نادرست تر است؛ عذر خواهی برای زیر فشار سیاسی بودن باز هم بدتر است؛ عذرخواهی در برابر کسی که خود را حق مطلق می داند بدتر است.
2. در صورت وجود شرایط، عذرخواهی عمل اخلاقی است، اما طلب عذرخواهی کردن غیر اخلاقی است. مانند سلام کردن که اخلاقی است و طلب سلام کردن غیر اخلاقی است. امیرالمومنین (ع) هم از کسانی که علیه آن حضرت جنگیدند، طلب عذرخواهی نکرد.
3. در جرایم عمومی عذرخواهی وقتی منطقی است که امکان دفاع از خود در محکمه عدل وجود داشته باشد.
4. حتی با وجود محکومیت، باز هم محکوم ملزم به عذرخواهی نیست هر چند باید مجازات را تحمل کند...
به طور تلویحی و بلکه روشن، نگارنده عملکرد رهبری را در این مورد با معاویه همسان دانسته که سعی دارد برای مقاصد سیاسی، انقلابیون قبلی را به عذرخواهی از عملکرد خود وادار کند. کسی دارای تکبر بوده و بدون درک و شعور اخلاقی است و خود را حق مطلق می داند و برای دیگری حقی قائل نیست. نگارنده کاری به این اتهامات ندارد که منتقد برای فرار از تبعات آن، بدون نام آوردن، با ذکر تمثیل های تاریخی وارد شده است.
و اما نقد این نقد...
الف) نقد کبرای استدلال:
کبرای استدلالات ایشان مبتنی بر تمسک به روایات تاریخی و نقل های از اهل بیت علیهم السلام است.
1. فرمودند: طلب عذرخواهی امر اخلاقی نیست و در سیره امیرالمومنین (ع) نیز وجود نداشته: چه کسی گفته طلب امر نیک، اخلاقی نیست؟ آیا همه جا اینگونه است؟ آیا اگر پدری برای تربیت (حتی با لحن توبیخی و طلبکارانه) به فرزند خود بگوید که تو باید به من سلام کنی عمل غیر اخلاقی انجام داده است؟ اگر کسی از توهین کننده به شخص دیگر بخواهد که از او عذرخواهی کن و او را راضی نما، عمل غیر اخلاقی انجام داده است؟ اگر نفر سومی در میان دعوای دو نفر، از شخصی که خطای کمتری انجام داده بخواهد که از طرف دیگر که خطای بیشتری داشته عذرخواهی کند تا زمینه حل اختلاف فراهم شود، کار غیر اخلاقی انجام داده است؟ ایشان طلب عذرخواهی را این گونه تفسیر کردند که رهبری متهمان را وادار به عدرخواهی از رهبری کرده اند. در حالی که متن گویا ست که متهمان باید از عملکرد خود و هزینه های وارد کرده به کشور عذرخواهی کنند آن هم از ملت.
2. فرمودند متهم پس از محاکمه ممکن است اعدام شود ولی او را نمی توان به «اندک عدرخواهی» واداشت. چه کسی گفته است که عذرخواهی قرار است جای محاکمه عادلانه را بگیرد؟ عذرخواهی برای اعمال خلاف قانون است.
ب) نقد صغرای استدلال:
نقد ایشان ناظر به فتنه 88 است. ایشان معتقدند آقایان موسوی و کروبی نه تنها خلافی مرتکب نشده اند بلکه به وظیفه خود عمل کرده اند و تحت فشارهای سیاسی عذرخواهی نخواهند کرد و جز به محاکمه عادلانه در محکمه بی طرف راضی نمی شوند. در اینجا مدعیان تقلب که برای احقاق حقوق ملت مکلف به اردوکشی خیابانی بودند، به وظیفه شان عمل کردند.
استدلال ساده ما با تفصیل آن چنین است:
1. یا در سیستم سیاسی معتقد به حاکمیت قانون هستید.
1.1. یا از سازو کارهای قانونی انتخابات و نقش شورای نگهبان در نظارت بر آن بی خبر بودید:
که حق اعتراض ندارید چون قانون عمومی اعلام شده و سی سال است که اجرا می شود.
1.2.اگر خبر داشته اید ولی شورای نگهبان را برای حل اختلافات انتخاباتی ذی صلاح نمی دانسته اید:
حق شرکت در انتخابات را نداشته اید. چون هر بازی قاعده خود را دارد. اگر تیمی داور مسابقه را عادل یا بی طرف نداند می تواند در بازی شرکت نکند اما در صورت شرکت کردن، حکم داور مطاع است.
1.3. اگر در ذهن داشتید که شورای نگهبان عادل و بی طرف نیست و ما وارد بازی می شویم و بی عدالتی آن را نشان می دهیم از مراجع بالاتر درخواست رسیدگی می کنیم:
این کار را هم انجام ندادید. یعنی مدارک خود مبنی بر تقلب را به شورای نگهبان می دادید، پس از احراز عدم صلاحیت آنها و نشان دادن عادل نبودنشان، به مراجع بالاتر مراجعه می کردید. اما نه مدارک دادید و نه به راه های شورای نگهبان تمکین کردید. پس بدون نشان دادن بی عدالتی قاضی، حقی برای اعتراض ندارید.
1.4.اگر فرض کنیم بی عدالتی شورای نگهبان را هم مشخص کردید پس باید به مراجع بالاتر شکایت می کردید:
ساختارهای حقوقی نظام، مرجع رسیدگی به تخلفات شورای نگهبان را صریحاً معلوم نکرده اما از عموم وظایف قوه قضاییه، برمی آید که هر شکایتی به آن قابل رسیدگی است. این کار را هم نکردید.
1.5.همچنین اطلاق ولایت مطلقه راه را برای تجدید نظر در عملکرد شورای نگهبان باز کرده (مانند انتخابات مجلس سوم):
اما اولا شما بدون طی کردن مسیر اولیه به رهبری شکایت بردید.
ثانیا هیچ یک از کاندیداها به رهبری نامه ای برای بازنگری ننوشتند.
ثالثا خود رهبری به دنبال آقای میرحسین موسوی فرستادند تا حرف او را بشنوند.
رابعاً خود رهبری نماینده های کاندیداها را خواستند و امکان بازشماری هر تعداد صندوق را مطرح کردند.
1.6.باز هم فارغ از اینکه نظر رهبری را دست می دانید یا نه؛ در این سیستم بالاترین مرجع رسیدگی به شکایات (که البته مراحل شکایت آن را طی نکردید) رهبری است. نظر رهبری چه درست چه غلط پایان دهنده منازعات است. اما آن نظر را هم نپذیرفتید.
پس شما به هیچ یک از ساختارهای حقوقی نظام پای بند نبودید. و معقتد بودید که اولا نظرتان مبتنی بر تقلب درست است، ثانیا هیچ محکمه ای در ایران (شورای نگهبان، قوه قضائیه، رهبری) صلاحیت رسیدگی به این ادعا را ندارد؛ پس:
2. با فشار، قانون را تغییر می دهید.
فرق راهپیمایی اعتراضی و اعتراض به حکم، با عمل شما این بود که عمل شما صرف اعتراض نبود، بلکه فشار بر سیستمی بود که از نظر شما ناعادلانه رفتار می کرد و این فشار باید تا تحمیل خواست شما ادامه می یافت و فقط زورتان نرسید که کار را به نهایت برسانید.
این یعنی همان خروج علیه سیستم و حاکمیت. آیا امیرالمومنین (ع) چنین کاری علیه حکومت عثمان کرده بود؟ آیا قیاس شما مع الفارق نیست؟ وقتی بالاترین مراجع حقوقی یک نظام نظری دادند و شما قرار شد با فشار آن نظر را عوض کنید و تا عوض نشده فشار را قطع نکنید، این چه معنایی جز خرج علیه سیستم و حاکمیت دارد؟ روشن بگویید که حاکمیت ناعادل و ظالم بود و بنا به وظیفه شرعی علیه این حاکمیت ظالمانه قیام کردیم. آنگاه ما هم صریح می گوییم که این قیام همان «بغی» است و تعارفی هم با کسی نداریم.
حتی با معیارهای دموکراسی نیز عمل شما خلاف دموکراسی است. وقتی حکم تبرئه قاتل جوان سیاه پوست در آمریکا صادر شد، تا مدت ها تظاهرات در خیابان بود. اما اولا راه های حقوقی طی شده بود، ثانیاً راهپیمایی اعتراضی بود و بنا نبود که تا تغییر حکم همه در خیابان باشند؛ ثالثا اگر سیستم (که شکایت به شکل قانونی در آن آمده بود) تغییر نظر داد که هیچ وگرنه باید دوباره به خانه رفت و تلاش حقوقی کرد یا سیستم را براندازی نمود.
کسانی که تجربه نشان داده است هیچ یکی از اجزای نظام را دارای صلاحیت برای اظهار نظر درباره ادعاهای خود نمی دانند، آیا به محکمه ای در درون نظام جمهوری اسلامی ایران راضی خواهند شد؟ آیا هیچ محکمه ای در این نظام از نظر آنها بی طرف خواهد بود؟ آری، آن محکمه ای که آنها افرادش را تعیین کنند، که این البته همان تحمیل گری به سیستم است که سابقه اش وجود دارد.
لینک های مرتبط: پاسخی منطقی به نامه جنجالی کدیور
رهبری جایزالتقلید نیست
پاسخ به دروغ های مستند بی بی سی بر ضد رهبری
toluo.blog.ir
از این مقاله اطلاعی نداشتم و خیلی خوب بود که اینو بیانش کردید و خیلی بهتر که نقدش کردید
عالی بود و خیلی بهره بردم
یاعلی