ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





او اگرچه نخستین سخنران بلندپایه ایران در نیویورک بود، اما تاثیر سخنرانی اش در مجامع بین الملل باعث شد که تا هفت سال بعد از آن، این آخرین حضور جمهوری اسلامی ایران در نشست سالانه مجمع عمومی شورای امنیت باشد.


 26 مهر سال 1359 ، محمد علی رجایی به همراه یک هیئت ایرانی عازم نیویورک شد تا برای اولین بار در نشست مجمع عمومی سخنرانی کند.

 وی این فرصت را مغتنم شمرد تا بتواند سخنرانی خود را به ظلمی که سال ها از جانب رژیم پهلوی به ملت ایران روا شده بود و نیز حمایت های دول غربی به خصوص ایالات متحده از این رژیم و در نهایت جنگ تحمیلی عراق علیه ایران اختصاص دهد.

 آنچه بیش از همه توانست بر تاثیر سخنان رجایی در سازمان ملل متحد بیفزاید، آثار شکنجه برجا مانده از دوران پهلوی بر روی پاهای نخست وزیر جمهوری اسلامی ایران بود.

 شهید رجایی در برابر دیدگان مجامع بین المللی و هزاران دوربین و تصویر بردار، کفش از پا در آورد و پای شکنجه دیده خود را روی میز گذاشت تا تنها گوشه ای از شکنجه های رژیم پهلوی بر ملت ایران را نمایان سازد.

 وی سخنرانی خود را از پشت تریبون سازمان ملل انجام نداد و در حالی که در جایگاه تعبیه شده برای هیئت ایرانی نشسته بود، سخنرانی کرد.


 عکس: چاپ شده در روزنامه نیویورک تایمز- 19 اکتبر 1980- صفحه سوم

افسران

موافقین ۰ مخالفین ۰ 91/11/25

نظرات  (۱۰)

به به اقا سلام.سیستم بلاگ..مبارک باشه..خیلی خوبه..خسته نباشید..
ببخشید یوقت دیر میایم...التماس دعا داریم اخوی..درضمن لینک هم شدید
یا علی
26 Bahman 91 ، 09:43 مقتدر مظلوم
سلام همسنگر

خسته نباشی
مطلبی که گذاشتی جالب بود

ان شاالله همیشه با قدرت باشی

مطالبتو من خیلی دوست دارم

به مطالب ما هم نظرتو بده

و نقدشون کن

در ضمن خواستی از نواهای آنلاینی که با طراحی جذاب ساختیم استفاده کن
http://mazloum.ir/page/nava

یا علی
26 Bahman 91 ، 14:23 حسن امکانی
ســــــلام!
من دیروز هم براتون پیغام گذاشتم ولی مثل اینکه قصد ندارید جواب بدید!
لطفا به درخواست من عمل کنید
یاعلی
ممنون
پاسخ:
 فرستادم براتون...
سلام عالی بود افرین
ســــلام
خـــــدا قــــوت...
تـــبادل لــــینک...؟؟؟
27 Bahman 91 ، 19:38 محمد علی ابراهیمی
چرا این کارو انجام داد ؟؟؟ ایا مصلحتی داشت ؟؟؟
پاسخ:
چون بلد نبود که مثل بعضی‌ها، داستان گل و بلبل تعریف کند و یا غزلیات عاشقانه حافظ و سعدی را آنجا بخواند. برعکس، شهید رجایی کفشش را از پا در می‌‌آورد و پایش را بر روی میز ‌می‌کوبید و به آدمهای باکلاس و باشعور آنجا که داشتند او را تماشا می‌کردند می‌گفت اگر دنبال حقوق بشر هستید، کف پای مرا ببینید که یادگار شکنجه‌های سخت زندان‌های محمدرضا شاه پهلوی است!
جالب بود. . .
سلام.
عذر تقصیر جهت تاخیر.
به روزم.
منتظرم.
یاعلی.
29 Bahman 91 ، 10:26 عمارنامه
سلام و درود؛
دوست عزیز این مطلب شما در پایگاه اینترنتی و بسته فرهنگی عمارنامه منتشرگردید.
http://www.ammarname.ir/link/18613
ما را با درج بنر و یا لوگو در وبگاه خود یاری نمایید .
موفق و پیروز باشید .
عمارنامه http://ammarname.ir/—- info@ammarname.ir
یا علی

سلام. برادر اون شعری که اون گوشه نوشتی یه خورده ایراد داره، اصل یک فرق داره ، اینطوریه:
( .....
.....
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش
و او یکریز و پی در پی ، دم گرم و خوشش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته تر سازد ،
بدین سان بشکند هر دم سکوت مرگبارم را ... )
پاسخ:
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.