ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





مسئله تأثیرپذیری گروهک فرقان از تفاسیر قرآن حجت الاسلام محمد موسوی خوئینی ها عضو برجسته مجمع روحانیون مبارز و یکی از تأثیرگذاران پشت پرده فتنه 88 موضوعی است که در یک سال گذشته مورد توجه مطبوعات اصولگرا قرار گرفته است. در این زمینه می توان به انتشار شماره ویژه گروهک فرقان در نشریه «یادآور» و ویژه نامه «رمز عبور1» روزنامه ایران اشاره کرد.


بعد از گذشت بیش از یک سال از طرح این حرف و حدیث ها به تازگی موسوی خوئینی ها سکوت خود را شکسته و به پاسخگویی در این زمینه روی آورده است. وی در سایت شخصی خود در این زمینه نوشته است:


«من هیچ گونه ارتباطی با گروه فرقان نداشته ام و حتی یک بار هم رهبر این گروه را ندیده ام. فردی معمم ادعا کرده است که من این گروه را در جلسات تفسیر قرآن به گونه ای آموزش داده ام و نسبت به مرحوم شهید مطهری مطالبی گفته ام که این گروه به ترور آن عالم بزرگوار کشیده شده اند، تمام این نسبت ها و ادعاها، کذب محض است.»


این در حالی است که در ویژه نامه گروهک فرقان نشریه یادآور اکثر قریب به اتفاق مصاحبه شوندگان بر ارتباط فکری و تشکیلاتی گروهک فرقان با موسوی خوئینی ها تأکید کرده اند که برخی از آنها در ادامه می آید.


حجت‌الاسلام ناطق نوری، قاضی اصلی دادگاه اعضای گروهک فرقان


من بعدها در دادگاه فرقان، از یکی از اینها (اعضای گروهک فرقان) سوال کردم که شما از کجا به اینجا رسیدید؟ او گفت: «ما اول تفسیر پرتوی از قرآن را خواندیم. بعد دیدیم یک کسی روشنفکرتر از او تفسیر می گوید و رفتیم به مسجد «جوستان» (محل سخنرانی های موسوی خوئینی ها) در خیابان نیاوران قدیم! بعد دیدیم یکی انقلابی تر از همه اینها آمده و روشنفکرتر از همه اینهاست و او اکبر گودرزی است!»


علی مطهری فرزند شهید مطهری


فرقانی ها متأثر از افکار مارکسیستی بودند و با تیپی که مخالف کتاب «مسئله حجاب» بودند، فرق داشتند. اینها داعیه روشنفکری داشتند و به جریان التقاط متعلق بودند. البته متحجر هم بودند ولی نوعی متحجر روشنفکر و متأثر از مارکسیسم و می خواستند اسلام را بر مارکسیسم تطبیق بدهند و احکام اسلامی را بر اساس مارکسیسم توجیه کنند.


من معتقدم اینها بیشتر متأثر از افرادی چون موسوی خوئینی ها و دکتر پیمان بودند و همین طور از نهضت آزادی خارج از کشور و دکتر یزدی و قطب زاده و جزواتی که از طرف آنها می آمد. در جزوه ای که آنها برای سالگرد دکتر شریعتی منتشر کرده بودند و احتمالاً متعلق به دکتر یزدی و گروهش بود، به شهید مطهری حمله و ایشان را در کشتن دکتر شریعتی، همکار رژیم شاه معرفی کرده بودند!


آنها «عدل الهی» و «خدمات متقابل ایران و اسلام» را مسخره کرده و گفته بودند: افرادی که به دنبال تحکم پایه های رژیم شاهنشاهی هستند، این مطلب را می نویسند.


گودرزی و دوستانش بیشتر متأثر از این حرف ها بودند. خود گودرزی هم عقده های روانی داشت و از حوزه های علمیه قم و تهران اخراج شده بود. همه اینها دست به دست هم داده بود. علاوه بر این، آنها به شدت هم تحت تأثیر آثار دکتر شریعتی و تفکر سازمان مجاهدین بودند.


زمانی که رهبر انقلاب رئیس جمهور بودند با ایشان ملاقاتی داشتم فرد دیگری در آن جلسه حضور نداشت ایشان در این مورد نقل می کردند که یک بار آقای مطهری از من مطلبی را خواستند. ایشان گفتند: «برو به این محمد خوئینی ها بگو این تفاسیری که داری از قرآن می کنی همه خلاف و تفسیر های مارکسیستی است. به او پیغام بده که حتماً پیش من بیاید. من به او پیغام را دادم. بعد از چند ماه آقای مطهری از من پرسید پس چرا ایشان نیامد؟»


همین نشان می دهد که این مسئله ذهن شهید مطهری را سخت مشغول کرده بود. البته در این اواخر (سال های ۵۶ و۵۷) جلسه ای در قم با حضور شهید مطهری تشکیل شده بود که درباره مسائل نهضت صحبت کنند. آن روز آقای خوئینی ها هم بود و به نظر می آمد که رابطه اش با شهید مطهری بد نبود. نمی دانم متنبه شده بود یا مسئله دیگری بود.


هاشم صباغیان از اعضای نهضت آزادی


واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهره تفکر آنها پی نبرده بودیم و فقط در واکنش به شعارهای تندی که می دادند، می گفتیم دارند نظم مسجد را به هم می زنند! خود من بعدها ماهیت فرقانی ها را فهمیدم و متوجه شدم که از محصولات جلسه تفسیری آقای موسوی خوئینی ها هستند.


ریشه فعالیت های فرقان به تفسیرهایی برمی گشت که آقای خوئینی ها در مسجد جوستان می کرد و همین طور برداشت های آقای دکتر پیمان که برداشت هایی مارکسیستی و چپ گرایانه بودند و موجب چنین افراط هایی می شدند… مطهری به شدت در مقابل این فکر ایستادگی می کرد و مخالف جدی این نوع برداشت ها بود.


واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهره تفکر آنها پی نبرده بودیم. من بعدها ماهیت آنها را فهمیدم و متوجه شدم که از محصولات جلسه تفسیر آقای موسوی خوئینی ها هستند! همه می گفتند جلسات تفسیر آقای خوئینی ها خیلی شلوغ است. ما به دلیل فشردگی کارهایی که داشتیم، نمی رسیدیم برویم ببینیم چه می گوید، یکی دو بار گزارش هایی از این جلسات رسید و مهندس بازرگان اظهار ناخشنودی کرد.


ایشان خیلی ناراحت بود و می گفت این برداشت ها خطرناک هستند. قبل از انقلاب جلساتی با حضور آقای مطهری، آقای موسوی اردبیلی، مهندس بازرگان، مهندس کتیرایی تشکیل می شد. آنجا هم این مسئله را مطرح کردند که اگر این تفاسیر ادامه پیدا کند، خطرناک خواهد بود ولی با نزدیک شدن به پیروزی انقلاب و مطرح شدن اولویت های دیگر رسیدگی به این مسئله ممکن نشد.


آن موقع برخی از همین دوستان روحانی ما به مرحوم مطهری حمله می کردند و می گفتند آقای خوئینی ها دارد جوان ها را جذب می کند. چرا می گویید تفسیرهای او درست نیست؟ ایشان می گفت باید جوان ها را با پایه ریزی فکر صحیح جذب کنیم، اگر این پایه ها صحیح نباشند، در آینده گرفتار اینها خواهیم شد.


حاج احمد قدیریان معاون اجرایی وقت دادستان انقلاب اسلامی


بعدها در خلال اعترافات دستگیرشدگان فرقان به دست آمد که هم گودرزی و هم دوستانش در جلسه تفسیر قرآن آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان شرکت می کردند. من خودم هیچ وقت به جلسات ایشان نرفتم، اما چون برخی از دوستانم می رفتند از محتوای سخنان ایشان به ما خبر می دادند.


حجت‌الاسلام والمسلمین جعفر شجونی، عضو جامعه روحانیت مبارز


گودرزی بعد از آنکه از طرف علمای محترم و شناخته شده و حوزه های علمیه مهم تهران طرد شد، به سراغ آقای موسوی خوئینی ها در مسجد جوستان رفت و او هم گودرزی را پذیرفت و این هم امر غیرمنتظره ای نبود. آقای خوئینی ها قبل از انقلاب در آن مسجد در مقام تفسیر قرآن حرف های عجیب و غریبی می زد که من اسم آن را گذاشته بودم قرآن شناسی آسان! این آقای موسوی خوئینی ها هم به گفتن تفاسیر مارکسیستی معروف بود.


آقای مطهری چند باری به او هشدار داده بودند ولی او کار خودش را می کرد. مدتی در آن مسجد این حرف ها را زد و عده ای جوان ناآگاه هم دور و برش را گرفتند و تصور می کرد که بازارش همیشه گرم می ماند. گودرزی به مسجد «جوستان» رفت و آقای موسوی خوئینی ها هم او را به مسجد خمسه فرستاد. مسجد خمسه در اواسط خیابان سراب در خیابان دولت – یخچال واقع شده است…


یک شیخ محترمی به نام آقای قاسمی نقل می کرد: من یک شب در مسجد «جوستان» کنار آقای کروبی نشسته بودم و آقای موسوی خوئینی ها هم روی منبر بود. اکبر گودرزی و محمود کشانی نشسته و محو حرف های آقای خوئینی ها شده بودند. این آقا رفته بود بالای منبر و آیه شریفه «و یصدون عن سبیل الله» را کنایتاً و گاهی تصریحاً بر آقایان مطهری و مفتح و بهشتی تطبیق می داد و می گفت: اینها ترمز انقلاب و سازش کارند و با دستگاه روی هم ریخته اند! من که دیدم گودرزی و کشانی مات و مبهوت حرف های خوئینی ها هستند، به کروبی گفتم: بابا، اگر فردا انقلاب پیروز بشود، اینها با اولین اسلحه ای که به دست شان بیفتد می روند و اینها را می کشند. کروبی را که می دانید هم احساساتی است هم عصبی، دستش را بلند کرد و زد روی پای من و گفت: نه بابا! این جوری نیست. ولی بعدها دیدیم که اتفاقاً این جوری شد! همین محمود کشانی از کسانی بود که آقای مفتح را در دانشگاه الهیات به گلوله بست. این مسئله که این فکر را چه کسی توی کله یک مشت بی سواد کرده بود باید ریشه یابی کرد. بعد از ۳۰ سال که از انقلاب می گذرد، باید معلوم شود محرکان اینها چه کسانی بودند که این قدر به خود جسارت دادند که چنین شخصیت هایی را بکشند.


صریح بگویم آقای مطهری معتقد بود که او مارکسیست شده است! آقای مطهری اعتقاد افراد را از روی ظاهر و لباس شان نمی سنجید، بلکه محتوای حرف و فکر آنها را بررسی می کرد. ایشان می فرمود: این نوع تفاسیر، تفاسیر مارکسیست هاست، حالا بر زبان هرکسی که می خواهد جاری شده باشد. از آیت الله آقا رضی شیرازی بپرسید. ایشان تعریف می کرد: وقتی آیت الله انواری از زندان آزاد شدند، با آقای مطهری به دیدن ایشان رفتیم. وقتی به منزل ایشان وارد شدیم، دیدیم موسوی خوئینی ها هم آنجا نشسته. او چون با آقای مطهری بد بود، تا چشمش به ایشان افتاد، بلند شد و رفت بیرون! آقای مطهری با حالت عصبانیت و تحکم از آقای انواری پرسیده بود: او را می شناسید؟ آقای انواری جواب داده بود: بله، این آقای خوئینی هاست. آقای مطهری می گوید: خبر دارید مارکسیست شده؟ آقای مطهری واقعاً درباره آقای موسوی خوئینی ها همین طور فکر می کرد و بخشی از هشدارهایی هم که در مقدمه کتاب گرایش به مادی گری داد درباره همین آدم و اطرافیانش بود

عمارها

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.