ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۷۰ مطلب با موضوع «ولایت» ثبت شده است

برای اولین بار فیلم کامل بازخوانی جلسه سانسور شده رهبری در حضور نمایندگان چهار کاندیدای ریاست جمهوری

برش هایی از این دیدار:

آقا: بسم‌الله الرحمن الرحیم، من خودم مدیر جلسه هستم، این جلسه رو خودم می‌گردونم

بر اساس سن کاندیداها شروع می‌کنیم، کروبی، موسوی، محسن رضایی و در آخر هم احمدی‌نژاد

از طرف ستاد رضایی: شما رفتید کردستان و صحبت کردین، همه احساسشون بر این بود که شما دارید از یه کاندیدای خاص حمایت می‌کنید و این سلامت انتخاب رو زیر سوال برد

آقا فرمود: «دوربین‌ها را بیرون ببرید»

آقا گفت: «آقای فلانی! شما نوعاً آدم احساساتی هستی، بارها شده اومدی یه مطلبی رو به من گفتی، بعد اومدی با گریه اون مطلبو پس گرفتی»

من به بچه‌ها گفتم آقا بهش تیکه انداخت، یعنی دیگه نمی‌شناسمت

آقا گقت: «بله، من هم از طریق تلویزیون مثل بقیه مردم نشستم دیدم، واقعاً قلب من به درد اومد، وقتی دیدم توی تلویزیون به رئیس جمهور قانونی مملکت دارن می‌گن دروغگو، دروغگو»

اگه می‌شه بگید اینایی که دستگیر شدن رو آزاد کنن و...

دانلود کلیپ تصویری 

+ بر گرفته از کتاب من مدیر جلسه ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Bahman 91 ، 22:40
امین داوری

اول

بعد از استقبال تاریخی مردم قم از رهبر انقلاب، برخی سایت‌ها و افراد نزدیک به جریان فتنه، این شبهه را ایجاد کرده‌اند که این استقبال با سنت امیرالمومنین منافات دارد و برای این گفته خود، به تاریخ مراجعه کرده و عبارات امام علی را به مردم انبار شاهد گرفته‌اند تا به نوعی ناراحتی خود را از استقبال مردم قم نشان بدهند.

به این شبهه، شخصیت‌های بزرگواری پاسخ داده‌اند و من حرف جدیدی ندارم. به عنوان مثال آیت الله نوری همدانی برای رد این ادعا، به استقبال مردم مدینه از پیامبر اکرم و یا استقبال مردم نیشابور از امام رضا (ع) اشاره کرده‌اند. جدای از این در قسمت دوم همین نوشته می توانید پاسخ این شبهه را بخوانید.

سفر رهبری به قم

اما اخیرا فرزند یکی از روحانیون نزدیک به جبهه اصلاحات، یادداشتی در وبلاگش نوشته و مثلا به سخنان آیت الله نوری همدانی ایراد‌هایی گرفته که حقیقتا از یک فرد مدعی دارای  سواد و اطلاعات حوزوی و فرزند یک آیت الله العظمی (!) بعید است.

این آقا در وبلاگش نوشته:«…هر دو حکایت با داستان انبار تفاوت ماهوی دارند. استقبال انبار از حاکم است، استقبال در مدینه از نبی و در نیشابور از امام! پیامبر خدا هنگام ورود به مدینه حاکم نیست! نبی است. پیامبر خدا است. اگر مردم به استقبال او می‌روند به طمع پول یا از ترس قدرتش نیست! امام رضا هم حاکم نیست. امام است. استقبال از امام یعنی استقبال از بهشت. یعنی رفتن به سمت خدا. اما امام رضا اگر حاکم بشود دیگر اجازه استقبال نخواهد داد. زیرا استقبال از حاکم یا از روی طمع است و یا از روی ترس! همان دلایلی که امام علی وظیفه خود می دانست مردم را برای مقابله با آنها تربیت کند!»

هرچند خواندن همین چند خط، اوج منطق این آقا را نشان می‌دهد، اما چند نکته‌ای را به فرمایشات ایشان اضافه می‌کنم:

اول اینکه وی در منطقی جالب و جدید (!) استقبال‌ صدر اسلام را به انواع مختلف تقسیم کرده‌ و ادعا کرده است که استقبال از حاکم با پیامبر و یا با امام فرق دارد!

دوم اینکه وی براساس همین منطق در اظهار نظری قابل تامل و جالب، به طور ضمنی ادعا کرده است که اگر مردم به استقبال «پیامبر حاکم و یا امام رضای حاکم» بروند، حتما به خاطر ترس و یا به طمع پول است!

حال سوال اینجاست که چرا فقط همین دو احتمال را درباره استقبال از حاکم قائل باشیم؟ و چرا احتمال سومی وجود نداشته باشد؟ چه کسی ادعا کرده که استقبال از حاکم، یا از روی طمع است و یا از روی ترس؟ مثلا مردم ایران و یا همین مردم قم، به چه طمعی به استقبال رهبر انقلاب رفته‌اند؟ و یا به خاطر چه ترسی؟ آنهایی که به استقبال نرفتند چه مشکلی برایشان پیش آمد و آنهایی که رفتند چه پست و مقام و امتیازی نصیبشان شد؟! و چرا احتمال ندهیم که این استقبال از روی عشق و علاقه و محبت مردم به رهبری بوده و خواهد بود؟

همچنین دوست دارم از آدم‌هایی مثل ایشان که به «عدم استقبال از امام حاکم» اعتقاد دارند، بپرسم که اگر زمان ظهور امام زمان در قید حیات باشید و اگر از منتظران واقعی آن حضرت باشید، چگونه از ایشان استقبال می‌کنید؟! آیا با این منطق و با این استدلال، در محل اقامتتان خشک می‌شوید و به دنبال امام منتظر نمی‌روید و از او استقبال نمی‌کنید؟! یا اینکه باز هم بهانه می‌آورید که امام است و برای حکومت نیامده است؟!

البته جناب آیت‌الله زاده محترم، نه تنها به مردم که در حقیقت به علما و مراجع تقلید هم توهین کرده  و استقبال آنها را هم ناشی از ترس و طمع آنها دانسته است! مراجعی که عمر خود را صرف تحقیق و تدریس نهج البلاغه کرده‌اند. فراموش نکنیم که حضرات آیات مکارم و صافی و بسیاری دیگر از علمای بزرگوار از استقبال مردم قم از رهبر انقلاب قدردانی کرده‌اند.

نکته جالب اینجاست که این شبهه از طرف کسانی مطرح می‌شود که همیشه به شباهت‌سازی‌های تاریخی ایراد می‌گیرند و ادعا می‌کنند که مسائل سیاسی و حکومتی امروز کشور را نباید به تاریخ صدر اسلام گره بزنیم!

نکته جالبتر اینکه آدم‌ها و سایت‌هایی به استقبال مردم قم از رهبر انقلاب ایراد گرفته‌اند که خودشان را «خط امامی‌» می‌نامند. این آدم‌ها ادعا می‌کنند که «نزدیک‌ترین» افراد به امام و حافظ واقعی اندیشه‌های‌ امام هستند! اما عجیب اینجاست که مغزشان یاری نمی‌کند و استقبال تاریخی و میلیونی مردم ایران را در روز 12 بهمن سال 57 از امام خمینی به یاد نمی‌آورند!

یقینا سواد فقهی و اعتقاد دینی و مذهبی امام راحل، اگر از این مدعیان و شبهه‌افکنان خط امامی، بیشتر نباشد، کمتر از آنها نیست! امام بزرگوار ما، هم تاریخ را به خوبی می‌شناخت، هم خطبه‌های نهج‌البلاغه را خوانده بود و قطعا تعارفی هم با کسی نداشت. مگر اینکه او را به فراموشی سنت پیامبر و امیرالمومنین متهم کنیم!  ضمنا طبق منطق جالب آیت‌الله‌زاده‌ی محترم،  استقبال مردم از امام، استقبال از یک حاکم و یک رهبر بود نه یک شخص عادی!

البته ما دلیل ناراحتی، عصبانیت و بهانه‌های بنی‌اسرائیلی آقایان را خیلی خوب می‌دانیم. استقبال مردم قم از رهبری، آن هم بعد از فتنه‌ی سال گذشته، در حقیقت تیر خلاصی بود بر یک سال و نیم شایعه پراکنی و دروغگویی فتنه‌گران که «مردم و مراجع از رهبری و نظام فاصله گرفته‌اند!» این شایعه پراکنی در روزهای قبل از سفر رهبر انقلاب به قم به اوج خود رسید اما با استقبال تاریخی و ماندگار مردم قم برای همیشه به تاریخ پیوست.

به هر حال این حضور تاریخی و این استقبال گرم و پرشور مردم، یک طوری باید زیر سوال برود. پس چه بهتر که بین «پیامبر و امام حاکم با پیامبر و امام غیرحاکم» فرقی قائل شویم!

و خدا را شکر که داستان گاو بنی‌اسرائیل را در قرآن خوانده‌ایم!

دوم

حدیث از این قرار است که گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت علی علیه‌السلام را در مسیری که به سمت شام می‌پیمودند دیدند، پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدند و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند.  ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «ما هذا الذی صنعتموه؟» این چه کاری است که انجام می‌دهید؟ منظور حضرت از این سؤال این بود که فلسفه این کار شما چیست؟ زیرا حضرت می‌دانستند آن‌ها چه کار می‌کنند و معلوم بود که به استقبال آمده‌بودند. به‌عبارت دیگر حضرت می‌فرمایند: «برای چه این کار را می‌کنید؟» آن‌ها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» این عادت ماست، هرکسی رئیس شود ما این کار را برایش می‌‌کنیم. بعد از این‌ که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آن‌ها را از این‌کار نهی کردند و فرمودند: به خدا سوگند حاکمان شما از اینگونه احترام گذاشتن‌ها سودی نبردند. شما در دنیا خود را به زحمت می‌افکنید و در آخرت نیز دچار عذاب می‌شوید و چه سودمند است آسایشی که امان از جهنم در پی آن باشد.

حجت الاسلام پناهیان

اگر آن‌ها در جواب حضرت روایت مشهور پیامبر اعظم ص در کتاب اختصاص شیخ مفید، را می‌گفتند که «علی ‌جانم اگر نمی‌ترسیدم که مردم در مورد تو چیزی را بگویند که در مورد عیسی‌بن‌مریم گفتند، در مورد تو سخنی می‌گفتم که از هرجا رد شوی، مردم خاک کف پای تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به این دلیل که تو وصیی رسول ربّ‌العالمین هستی دورت را گرفته‌ایم» مطمئنا حضرت مانع آن‌ها نمی‌شدند. زیرا رسول‌خدا در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و همچنین حضرت‌رضا در ارتباط با استقبال‌کنندگان نیشابور هیچ نهی نکردند و بلکه حدیثی نیز به آن‌ها هدیه کردند. در حالی‌که این استقبال‌ها بسیار پرشورتر و پرجمعیت‌تر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.

بنابراین آنچه تعیین کننده و حائز اهمیت است نیت و انگیزه استقبال است. البته باید گفت این‌که بعضی‌ها حرف‌هایی را می‌زنند و شبهه‌هایی را ایجاد کنند اصلاً مسأله تازه‌ای نیست، چون نمی‌توان جلوی زبان را گرفت. حتی در روایات آمده که در دوران ظهور امام‌زمان بعضی‌ها با استناد به آیات قرآن، دل ایشان را خون می‌کنند و با آن آیات به جنگ حضرت می‌روند. طبق روایات حضرت بقیةالله وارد هر شهری می‌شوند، مردم استقبال شدیدی از ایشان می‌کنند. حتی در روایت آمده است، یاران خوب حضرت، جهت تبرّک، به مرکب ایشان دست می‌کشند «یتمسحون یسرجِ الامام یطلبون بذلک البرکة».

لذا این حدیث نشان می‌دهد که اصل استقبال اشکالی ندارد و مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاه‌پرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر نیت و فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امام‌زمان است و این جنبه استقبال برای ما ملاک است و قداست دارد.

حضرت امام خمینی;  زمانی که در نجف یا قم تدریس می‌کردند وقتی سرِ درس می‌رفتند، شاگردانشان را از اینکه برایشان صلوات بفرستند نهی می‌کردند و به این کار راضی نبودند و می‌گفتند صلوات را جای دیگری بفرستید ولی وقتی بنا شد ایشان بعد از سال‌ها دوری از وطن به ایران بازگردند، نه تنها از شکل‌گیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیه‌ها و هماهنگی‌هایی را هم با آن کمیته داشتند، و لذا از برنامه‌ریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند زیرا این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدّس ولایت بود.

شاهدی دیگر بر این قضیه، وقتی است که مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرّک می‌بردند و ایشان ازاین کار مانع نمی‌شدند و نمی‌فرمودند: «این چه کاری است که می‌کنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!» چون می‌دانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام می‌دهند. و لذا اگر مردم می‌گفتند: «هرکسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را می‌شوید ما آبش را جمع می‌کنیم»، قطعاً حضرت مانع می‌شدند.

بنابراین استقبال از رهبر انقلاب هم یک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولایت است. قطعاً ثمره طبیعی استقبال مردم، ناامیدی دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولی این برکات تمام آن چیزی نیست که خدای متعال به خاطر این استقبال به مردم ما عنایت کرده است. تمام برکاتی که ما برای ولایتمداری مردم تصوّر می‌کنیم، چیزهایی است که «ما» تصوّر می‌کنیم، نه چیزهایی که «خدا» تفضّل می‌کند. آنچه خداوند عنایت می‌کند براساس «و یرزقه من حیث لایحتسب» می‌باشد.

--------------------------------------------------------

عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمی‌دانند در کار ما سخت در مانده‌اند، اما شما خوب می‌دانید که سرچشمۀ این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب می‌دانید که چقدر شما را دوست می‌داریم  و چقدر دلمان می‌خواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغلِ شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعتِ آن عنایتِ ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست. سَرِ ما و قدمتان، که وصیِ امامِ عشق هستید و نائب امام زمان شهید سید مرتضی آوینی

لینک هی مرتبط:
واکاوی امام خامنه ای از دیدگاه دوست و دشمن
انتقاد از رهبرپیش بینی های عجیب و محقق شده امام خامنه ای توهین شیخ علی تهرانی به مقام معظم رهبری و پاسخ ایشان
آهستان
۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Bahman 91 ، 22:35
امین داوری

[ اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوایل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.]
این بخشی از سخنان اخیر رهبر انقلاب درباره اشتباه مسئولان نظام در مساله کنترل جمعیت است، مساله و موضوعی که این روزها فهمش [البته بیشتر برای برخی اشخاص و جریان ها] کمی سخت شده. یعنی « اشتباه در تصمیم و رفتار ولی فقیه »

بگمانم رسید شاه کلید کلمات علامه مصباح یزدی بتواند مشکل را حل کند
روشن است در میان معتقدان به « ولایت مطلقه فقیه » هیچ کس معتقد به عصمت ولى فقیه نبوده و حتى چنین ادعایى نکرده است ، زیرا ما معتقدیم فقط پیامبران ، حضرت زهرا و امامان صلوات الله علیهم اجمعین معصومند.
اکنون سؤال این است: با توجه به عدم عصمت ولى فقیه و احتمال خطا و اشتباه در او ، آیا این احتمال مانع اطاعت از وى مى گردد؟
به نظر مى آید چنین ملازمه اى وجود ندارد ، یعنى چنان نیست که اگر کسى معصوم نبود ، اطاعت او لازم نباشد. اگر به سیره ی عملى شیعیان توجه کنیم ، مى یابیم آنها بى چون و چرا از مراجع معظم ، تقلید مى کرده اند و به فتواى آنان عمل مى نموده اند ، در حالى که هیچ کس معتقد به عصمت مراجع نبوده، بلکه با تغییر فتواى مرجع مى فهمیدند نه تنها او عصمت ندارد ، که قطعاً اشتباه هم کرده است ، زیرا یا فتواى پیشین او خطا بوده و یا فتواى جدیدش. همچنین از اختلاف فتاواى مراجع معلوم مى شود بعضى از آنان دچار خطاى در فتوا شده اند ، ولى با این حال هیچ کس اندک تردیدى در وجوب تقلید از مراجع ندارد.
حال به سؤال مورد نظر خود بپردازیم. آیا احتمال خطا در ولى فقیه ، موجب عدم اطاعت از او مى شود؟
شکى نیست که هر جامعه اى نیازمند حکومت است و قوام حکومت به دو امر است : یکى حق حاکمیت ، یعنى کسانى حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر کنند ؛ و دیگرى ضرورت اطاعت و فرمانبردارى. اگر یکى از این دو تحقق نیابد ، حکومتى به وجود نمى آید. حال اگر احتمال خطا ، مجوّز سرپیچى از دستور حاکم باشد ، چون این احتمال هیچ گاه منتفى نیست ، اطاعت از حاکم هیچ گاه تحقق نخواهد یافت و یک رکن حکومت محقق نخواهد شد ، پس حکومت از بین خواهد رفت.
اگر به روش خردمندان در زندگى توجه کنیم ، مى یابیم آنان در مواردى اطاعت را ضرورى مى دانند ، گرچه دستور دهنده را معصوم نمى دانند. فرض کنید فرماندهى در جنگ به سربازان خود دستورى بدهد ؛ اگر سربازان بخواهند به استناد این که احتمال دارد فرمانده خطا کند ، از دستورش سرپیچى نمایند ، آیا کار جنگ سامان خواهد گرفت؟ آیا اقدام و حرکتى صورت مى گیرد؟ آیا شکست این گروه حتمى نیست؟ پس تبعیت نکردن چنان زیانى دارد که با ضرر ناشى از پیروى از دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. به عبارت دیگر اطاعت از فرمانده چنان منافعى دارد که با ضرر اندک ناشى از پیروى یک مورد دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. همچنین زمانى که به پزشک متخصص مراجعه مى کنید ، آیا احتمال خطا در تشخیص او مى دهید؟ با وجود چنین احتمالى از مراجعه به پزشک چشم نمى پوشید.
اطاعت نکردن از حاکم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه مى گردد. ضرر ناشى از این هرج و مرج بسیار بیشتر از ضررى است که گاه در اثر اطاعت از یک دستور اشتباه به جامعه وارد مى شود.
در تمام موارد مذکور روش خردمندان اعتنا نکردن به احتمالات ضعیف به هنگام عمل است. حال اگر به خصوصیات ولى فقیه توجه کنیم و در نظر داشته باشیم که حاکم اسلامى همیشه در هر کارى با صاحبنظران و متخصصان مشورت مى کند و بعد تصمیم مى گیرد و مردم هم وظیفه دارند از خیرخواهى و مصلحت اندیشى براى حاکم شرعى مضایقه نکنند ، احتمال خطا تا حد بسیارى کاهش مى یابد و دیگر معقول نیست از دستورهاى او سرپیچى کنیم.
در پایان باید گفت اشکال عدم عصمت درباره ی هر حاکم و رئیس در هر حکومتى وارد است ، ولى اگر این اشکال در مورد نظام ولایت فقیه مطرح مى گردد و در مورد نظام هاى دیگر این اشکال مطرح نمى شود ، ما را به این برداشت رهنمون مى کند که غرض مطرح کنندگان از طرح این گونه اشکالات ، شکستن قداست رهبرى نظام اسلامى است ، زیرا قداست رهبر در موارد بسیارى سدّ راه دشمنان و بر هم زننده ی نقشه آنان بوده است. اگر با یک فرمان امام راحل (قدس سره) حصر آبادان شکسته شد ، به علت این بود که به ذهن هیچیک از رزمندگان خطور نکرده بود که مخالفت با امر ایشان جایز است یا نه.
چون در اثر این قداست و لزوم اطاعت ، دشمنان به ناکامى رسیده اند ، این اشکالات طرح مى شود. پس توجه داشته باشیم همه اشکالات براى دریافت جواب حقّ مطرح نمى گردد ، بلکه انگیزه ی این اشکال تراشى امور دیگرى است.


سخنان سانسور شده لیدر در صدا و سیما

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Bahman 91 ، 22:34
امین داوری
پرسش: 
آیا، آقای خامنه ای، رهبر انقلاب، از تملّق و چاپلوسی بیزار هستند؟ اگر اینطور است، مواردی را به صورت مستند در این مورد ذکر بفرمایید.
پاسخ: 
در رابطه با موضوع فوق چند نکته را خدمت شما عرض می نماییم :
  نخست اینکه اصل وجود پدیده شوم چاپلوسی در جامعه چیزی نیست که بتوان به سادگی بر آن سرپوش گذاشت و ما نیز اصل وجود آن را تأیید می کنیم. البته در مورد میزان آن به سادگی نمی توان اظهار نظر کرد، چرا که تا کنون نه بررسی آماری خاصی در این زمینه شده است و نه اینکه اساسا امکان چنین بررسی ای وجود دارد و ما صرفا می توانیم با مشاهده برخی موارد این مساله (حتی با دیدن یک مورد) ادعا کنیم که اصل آن وجود دارد.
 دوم اینکه همانگونه که شما نیز می دانید تملق و چاپلوسى و هم چنین دروغ گویى و نفاق، از صفات نکوهیده و بسیار زشت است. در زشتى چاپلوسى همین بس که پیامبر اسلام(ص) مى فرماید: احثوا فى وجوه المدّاحین التّراب؛ به صورت متملقین چاپلوس خاک بپاشید(بحارالانوار، ج 73، ص 294) و در زشتى خلاف گویى و نفاق همین بس که امیرمؤمنان على(ع) مى فرماید: شرّ الاخلاق الکذب والنّفاق؛ زشت ترین خوى و صفت در انسان دروغ گویى و نفاق است(میزان الحکمه، ج 8، ص 342). انسان های چاپلوس و دروغ پرداز، بسى فرومایه و پست است و معمولاً این گونه افراد، کارشان به رسوایى مى کشد و در نزد افراد شایسته، مورد نفرت و بیزارى هستند.
  سوم وقتی که در جامعه انسانهای چاپلوس فراوان است و حتی برخی چندان هم بدشان نمی آید که مورد چاپلوسی و مداحی قرار گیرند و باعث رشد این پدیده شوم گردند. مساله ای که در زمینه مسئولان نظام جمهوری اسلامی و به ویژه مقام معظم رهبری پیش می آید و به نظر می رسد که منظور نظر سوال شما نیز همین باشد این است که نحوه برخورد مقام معظم رهبری در این زمینه چگونه است؟ آیا ایشان نیز همچون برخی افراد که عملا و گاه حتی علنا به تملق و چاپلوسی تمایل نشان می دهند و یا حداقل با سکوت خود آن را تایید می کنند در برابر چاپلوسی ها سکوت اختیار می کنند و یا اینکه در مواردی که چنین چاپلوسی هایی صورت می گیرد واکنش مطلوب را نشان می دهند؟ که در این زمینه به اعتقاد ما مقام معظم رهبری هم به لحاظ نظری و هم به لحاظ عملی همواره جزء مخالفان بزرگ پدیده تملق و چاپلوسی بوده اند.
سیره نظری مقام معظم رهبری در مقابل چاپلوسی:
مقام معظم رهبری، الگوی رفتاری خویش را نیز امام علی(ع) قرار داده و در ضمن سخنان مختلفی بر لزوم الگوگیری از سیره نظری و عملی آن امام همام در زمینه مسائل اجتماعی و سیاسی تأکید داشته اند که یکی از این الگوهای رفتاری، نحوه مقابله آن حضرت با متملقان و چاپلوسان می باشد که در یکی از خطبه های نمازجمعه مقام معظم رهبری به آن اشاره شده و در مورد الگو برداری از این شیوه عملی، تاکید صورت گرفته است. ایشان در این زمینه می فرمایند :
  «یکى از خصوصیات امیرالمؤمنین در سلوک سیاسى‌‌‌‌‌اش این بود که از مردم جداً- نه به صورت تعارف- درخواست میکند که با او متملقانه حرف نزنند، چاپلوسى نکنند، تصنع در برخورد با او به خرج ندهند. در وسط یکى از خطبه‌‌‌‌‌هاى امیرالمؤمنین -که یکى از آن خطبه‌‌‌‌‌هاى بلیغ و عجیب امیرالمؤمنین است- یک نفرى بلند شد، شروع کرد تعریف و تمجید از امیرالمؤمنین؛ از سخن و از مطالب آن حضرت بنا کرد تمجید کردن و ثنا کردن بر امیرالمؤمنین. حرفهاى او که تمام شد، حضرت رو کرد به او، تقریباً به همان اندازه‌‌‌‌‌اى که صحبت کرده بود -آنچه که انسان توى نهج‌‌‌‌‌البلاغه و در آن مقدارى که سید رضى انتخاب کرده، مى‌‌‌‌‌بیند- در نصیحت این مرد صحبت کرد که با من اینجورى حرف نزنید. از جمله همین عبارت معروف است: «فلا تکلّمونى بما تکلّم به الجبابرة»؛ آنجورى که با پادشاهان، با جباران حرف میزنند، با من حرف نزنید. «و لاتتحفّظوا منّى بما یتحفّظ به عند اهل البادرة»؛ آنجورى که ملاحظه میکنند که نبادا بدش بیاید، نبادا موجبِ ناخرسندى یا ناخوشایندى فلان جبار بشود- حرفهائى را نمیزنند، ملاحظاتى را میکنند- جلوى من این ملاحظات را نکنید. «و لاتخالطونى بالمصانعة و لا تظنّوا بى استثقالا فى حقّ قیل لى»؛(10) خیال نکنید که اگر حرف حقى را به من گفتید، على از حرف حق شما دلگیر خواهد شد. براى او سنگین خواهد آمد؛ اینجور نیست. این هم یکى از خصوصیات سیاست امیرالمؤمنین است.»
(خطبه های نمازجمعه تهران ، 20/6/88)
  ایشان همچنین یکی از آفات مسئولان نظام جمهوری اسلامی را نیز خطر چاپلوسان و متلقان دانسته و همواره مسئولان را از دل سپردن به چنین افرادی برحذر داشته اند:
  «به سخن نرم و دلنشین چاپلوسان هم دل نسپرید. اگر ما این را رعایت کنیم، به نظر من خیلى به سود ماست.»
(دیدار با اعضای هیات دولت، 17/7/84)
  مقام معظم رهبری معتقدند دوران حکومت پیامبر اکرم(ص) نمونه و الگویی از یک حکومت واقعی اسلامی بود که متأسفانه در دوران اموی و عباسی به انحراف کشیده شد و یکی از ویژگی های آن افتادن کارها به دست انسانهای متملق بود. بنابراین از نظر ایشان تملق صفتی است مذموم و ناپسند که باعث انحطاط حکومت اسلامی می شود و باید به شدت از آن اجتناب نمود:
   «دوران خلافت مروانى و سفیانى و عباسى، دورانى بود که ارزشهاى اسلامى از محتواى واقعى خودشان خالى شدند. صورتهایى باقى ماند؛ ولى محتواها، به محتواهاى جاهلى و شیطانى تبدیل شد. آن دستگاهى که مى‌خواست انسانها را عاقل، متعبد، مؤمن، آزاد، دور از آلایشها، خاضعِ عنداللَّه و متکبر در مقابل متکبران تربیت کند و بسازد- که بهترینش، همان دستگاه مدیریت اسلامى در زمان پیامبر(ص) بود- به دستگاهى تبدیل شد که انسانها را با تدابیر گوناگون، اهل دنیا و هوى‌ و شهوات و تملق و دورى از معنویات و انسانهاى بى‌شخصیت و فاسق و فاسدى مى‌ساخت و رشد مى‌داد... کسانى که در این دوران، تملق رؤسا و خلفا را مى‌گفتند، کارها در دست آنها بود. کارها بر اساس صلاحیت و شایستگیشان واگذار نمى‌شد.»
( سخنرانى در دیدار با اقشار مختلف مردم، روز پانزدهم ماه مبارک رمضان و میلاد امام حسن مجتبى‌«ع»، 22/1/69)
سیره عملی مقام معظم رهبری در مقابل چاپلوسی :
  مقام معظم رهبری علاوه بر سیره نظری ، به لحاظ عملی نیز همواره در برابر صفات مذمومی همچون تملق، چاپلوسی و اغراق واکنش در خور نشان داده اند که به برخی از این موارد اشاره می کنیم:
  سایت جهان نیوز به نقل از وبلاگ سحر یار به دو نمونه از برخورد مقام معظم رهبری با تملق گویی اشاره کرد و نوشت:
1 - در تاریخ 24 / 6/ 77 در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران، قبل از بیانات مقام معظم رهبری سرودی اجرا شد و در آن مصرعی بود که جمع باهم می خواندند سرور ما، خامنه ای.
  ایشان در همان جلسه تذکر دادند و فرمودند:
  «یک نکته هم درباره این سرود زیبایی که برادران اجرا کردند، عرض کنم: من خواهش می کنم که الفاظ این اشعار و سرودها را از کلمات مبالغه آمیز خالی کنید. هم شأن شما این است که در این راهها پیشقدم باشید و هم حقیقت قضیه این است. بنده افتخارم به این است که بتوانم خدمتگزار شما و مردم باشم.  «سَروَر» فقط خدای متعال است و به امر او و در پیروی و عبودیت او بندگان صالحِ برجسته و معصومین علیهم السّلام  ‌اند. ما بندگانی ناقص، نارسا، و ضعیف هستیم. بزرگترین هنر ما این است که بتوانیم در لا به لای همه ضعفهایی که داریم، کاری انجام دهیم که انشاءاللَّه طبق وظیفه باشد. این کلمات مبالغه آمیز را حذف کنید. بنده، وقتی این کلمات را می شنوم، حقیقتاً متأذّی می شوم.»
2 - در 12/ 8/ 80 در دیدار با جوانان اصفهان، قبل از فرمایشات امام خامنه ای، کسی ایشان را «علی زمان» خواند، در همان جلسه اینگونه تذکر دادند:
«اگر کسی در مقابل جوانان ادّعا کند و بگوید نظام اسلامی ما هیچ عیبی ندارد و همان قالبی را که اسلام خواسته، ما پیاده می کنیم، گزاف گفته است. به  هیچ  وجه این طور نیست. خود ما انسانهای ضعیفی هستیم. وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین(علیه السّلام) یا اسم مبارک ولی عصر (روحی فداه) را می آورند، بعد اسم ما را هم دنبالش می آورند، بنده تنم می لرزد. آن حقایق نور مطلق، با ما که غرق در ظلمتیم، بسیار فاصله دارند. ما گیاه همین فضای آلوده دنیای امروزیم؛ ما کجا، کمترین و کوچکترین شاگردان آنها کجا؟ ما کجا و قنبرِ آنها کجا؟ ما کجا و آن غلام حبشی فداشده در کربلای امام حسین(علیه السّلام) کجا؟ ما خاک پای آن غلام هم محسوب نمی شویم. اما آنچه که حقیقت است، این است که ما به عنوان مسلمانانی که راهمان را شناخته ایم، تصمیم خود را گرفته ایم و نیروی خود را برای این راه گذاشته ایم؛ با همه وجود در این راه حرکت می کنیم و ادامه خواهیم داد. نواقصی در کار ما وجود دارد؛ همه این نواقص هم قابل حلّ است. البته وقتی این نواقص را حل کنیم، این طور نیست که به غایت مطلوب رسیده ایم؛ نه، راه کمال تمام  نشدنی است. در این جاده ای که ما حرکت می کنیم، هر کیلومتر به کیلومترِ آن توقّف ممنوع است؛ نباید توقف کرد؛ همچنان باید جلو رفت. بسیاری از مشکلات کنونی که ملت و کشور ما با آنها دست به گریبان است، قابل حلّ است.»
3 - ایشان حتی در برابر برخی تعبیراتی که شائبه تملق ، انحراف و یا سوء استفاده داشته باشد نیز ایستادگی می کنند به عنوان مثال چند سال پیش ایشان در برابر برخی تعابیر همچون ذوب شدن در ولایت چنین فرمودند:
«تعبیر "ذوب در ولایت" را غالباً مخالفان شماها -کسانى که مى خواهند نکته گیرى کنند و مضمونى بگویند- به کار مى برند؛ والّا بنده این حرف را از آدمهاى حسابى کمتر شنیده ام. بنده نمى فهمم معناى ذوب در ولایت را. ذوب در ولایت یعنى چه؟ باید ذوب در اسلام شد. خود ولایت هم ذوب در اسلام است. روزى که شهید صدر گفت «در امام خمینى ذوب شوید؛ همچنان که او در اسلام ذوب شده است»، تنها شاخص صحت راه، شخص امام بود؛ نه قانون اساسى بود، نه جمهورى اسلامى بود، نه نظامى بود، نه دستگاهى بود. در صحنه ى آشفته ى هوى ها و جریانها و خطوط مختلف، یک قامتِ برافراشته و یک علمِ سرافراز وجود داشت و او امام بود؛ شهید صدر مى گفت در او ذوب شوید. راست هم مى گفت؛ ذوب در امام، ذوب در اسلام بود. امروز این طورى نیست. ذوب در رهبرى، ذوب در شخص است؛ این اصلاً معنا ندارد. رهبرى مگر کیست؟ رهبرى هم باید ذوب در اسلام باشد تا احترام داشته باشد. احترام رهبرى در سایه ى این است که او ذوب در اسلام و ذوب در همین هدفها بشود؛ پایش را یک قدم کج بگذارد، ساقط مى شود. هیچکس در شخص و در جهت ذوب نمى شود؛ در آن هدفها باید ذوب شد؛ در اسلام باید ذوب شد.»
(27/3/1383، بیانات در دیدار نمایندگان هفتمین دوره ى مجلس شوراى اسلامى به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری )
4 - آقای حداد عادل نیز نقل قولی در این زمینه از مقام معظم رهبری دارد به این مضمون که «من بسیار حساسم که مبادا درباره من اغراق شود و شخص پرستی و این نوع عیوب در جامعه ما رواج پیدا کند. یک بار دیدم از تلویزیون راجع به من شعری پخش می‌شود، به قدری ناراحت شدم که قبل از آنکه شعر تمام شود،‌ بلند شدم و از اتاق بیرون رفتم و بعد به مسئولان صدا و سیما پیغام دادم که این چه کاری بود کردید؟ دیگر این شعر را پخش نکنید.»
(خبرگزاری فارس ، http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8905271604 )
5 - شاید یکی از جالبترین برخوردها در مقابل مداحی های تملق آمیز را برخورد ایشان با سخنان یکی از نمایندگان مجلس در دیداری که با ایشان داشتند باشد که خبر این ماجرا را به نقل از یکی از خبرگزاری ها خدمت شما ارائه می دهیم:
  «در حاشیه دیدار امروز رهبر معظم انقلاب با نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی، ایشان واکنش جالب و البته آموزنده ای نسبت به سخنان یکی از نمایندگان داشتند.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، در خلال این جلسه، هنگامی که یکی نمایندگان مجلس در سخنان خود برخی تعابیر و تمجیدهای مبالغه آمیز را در وصف رهبری طرح کرد، رهبر معظم انقلاب در واکنش به سخنان وی فرمودند: "این تعبیرات کمکی به پیشرفت کار نمی کند".
حضرت آیت الله خامنه ای در واکنش به تعبیرات این نماینده، همچنین فرمودند: "این صحبتها من را شرمنده می‌کند و هم به ضرر من است و هم به ضرر گوینده".»
(سایت تابناک، 8/ 3 /90، کد خبر: 167680)
6 - در صفحه 12 کیهان روز 16/3/89 متن سخنرانی یکی از افرادی که خود را از محافظان پیشین رهبرمعظم انقلاب معرفی می کرد با تیتر و عنوان «ناگفته هایی از رابطه امام و رهبری» به چاپ رسیده بود. به دنبال انتشار متن پیاده شده این سخنرانی که پیش از کیهان در برخی از خبرگزاری ها آمده و سی دی آن نیز توزیع شده بود، یکی از اعضای بیت رهبرمعظم انقلاب در تماس با کیهان اعلام کرد آنچه در سخنان منسوب به یکی از محافظان معظم له آمده است، حاوی مطالب خلاف واقع و اغراق آمیز فراوانی درباره رهبرمعظم انقلاب است و ناخشنودی و گلایه شدید ایشان را در پی داشته است.
(روزنامه کیهان ، به نقل از سایت خبر آنلاین ، http://www.khabaronline.ir/news-67026.aspx)
  بنابراین سیره نظری و عملی مقام معظم رهبری هرگز با تملق و چاپلوسی متملقان و چاپلوسان سازگار نیست . با این حال نکته ای را نباید از نظر دور داشت و آن اینکه اگر دور و بر فردی انسانهای چاپلوس و متملق وجود داشته باشد این فرد دو وظیفه دارد نخست اینکه از مدح و ثناى آنها دچار غرور و مستى نشود ، از این تملّق ها، فریب نخورد و کلاه سرش نرود. و دوم اینکه در برخورد و معاشرت با این افراد باید با مدارا و مهارت برخورد کرد؛ نه مى شود با این افراد تندى کرد و یک جا آنها را طرد نمود و نه مى توان میدان را براى جولان و تاخت و تاز آنها بازگذاشت.
  رفتار حضرت رسول(ص) در این زمینه الگوى بسیار شایسته اى است. نبى اکرم(ص) نیز در عصر خود، یاران و صحابه فراوانى داشت که با نفاق و دورویى و احیاناً تملّق و چاپلوسى، برخورد مى نمودند؛ ولى رسول اکرم(ص) با این که کار آنها را به طور کامل مى شناخت، مدارا مى فرمود؛ یعنى، ظاهر را حفظ مى نمود و طردشان نمى کرد و در نتیجه، جلو فتنه و فساد بیشتر و اختلافات احتمالى را مى گرفت. نبى اکرم(ص) مى فرماید: امرنى ربّى بمداراة النّاس کما امرنى باداء الفرائض؛ هم چنان که پروردگارم مرا به انجام واجبات موظف ساخته، مرا به مداراى با مردم نیز امر فرموده است(میزان الحکمه، ج 3، ص 238). عبداللَّه ابىّ(منافق معروف مدینه) به در خانه نبى اکرم(ص) رفت و اجازه ورود خواست. پیامبر(ص) فرمودند: «بئس اخوالعشیرة» یعنی آدم شایسته اى نیست . آن گاه عایشه از جا برخاست و به اندرونى رفت و رسول اللَّه اجازه دادند عبداللَّه ابى وارد شود. حضرت(ص) با روى خوشى از او استقبال کردند، تا این که عبداللَّه ابى سخنانش را گفت و از خانه خارج شد. آن گاه عایشه به حضرت(ص) عرض کرد: در حالى که شما درباره او آن گونه تعبیر فرمودید، چرا این طور با روى خوش از او استقبال کردید؟ حضرت رسول(ص) فرمودند: ان شرّ الناس عنداللَّه یوم القیامة من یکرم اتّقاء شرّ؛ بدترین مردم نزد خدا در قیامت کسى است که به خاطر پرهیز از شرّش مورد احترام قرار گیرد، (بحار الانوار، ج 75، ص 401).
بنابراین رفتاری که از مسئولان نظام جمهوری اسلامی انتظار می رود این است که در برخورد با انسانهای متملق و چاپلوس ضمن حفظ هوشیاری و فریب نخوردن ، به زیرکانه ترین وجهی با آنان برخورد نمایند که در عین کنار گذاشتن رفتارهای متملقانه ، مفسده ای صورت نگیرد و البته در برخی موارد نیز به تناسب مورد نیاز به برخوردهای آشکار و تند وجود دارد که انتخاب هر کدام از این رفتارها به هوشیاری آن فرد بستگی دارد.
porseshgarenghelab.blogfa.com
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 06 Bahman 91 ، 22:32
امین داوری

[خوب بود که رفتید جلوی سفارت آن کشور خبیث، اما نباید می رفتید داخل و نقل به مضمون که من به شما پیام داده بودم که داخل سفارت نشوید]

این قسمتی از بیانات رهبریست در جمع دانشجویان که سانسور شده و در خیل موضوع آرمانگرایی و مرز جدی با پرخاشگری ایراد فرمودند، این حرف آب سردی بود بر تسخیرکنندگان و مدافعان تسخیر سفارت انگلیس که در بین جمعیت حضور داشتند، عده ای سرشان را پایین انداختند، برخی هم قندتوی دلشان آب شد و بعد جلسه به رخ بقیه می کشیدند که دیدید گفتیم کارتون اشتباه بود؟

 جالبه که این قسمت از صحبت های آقا توی سایت khamenei.ir سانسور شدهـ

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Bahman 91 ، 11:30
امین داوری
رهبر انقلاب حضرت آیت الله خامنه‌ای هم اکنون دارای 6 فرزند هستند. نام دخترانشان بشری و هدی، و نام فرزندان پسرشان سید مصطفی، سید مجتبی، سید مسعود و سید میثم است. دو تن از فرزندان پسر ایشان 8 سال در جبهه‌های جنگ ایران و عراق حضور داشتند.
یکی از دختران ایشان همسر فرزند آیت الله محمدی گلپایگانی است که ضمن آراستگی به لباس شریف روحانیت و علم دین در دانشگاه‌های کشور نیز به تدریس متون حقوقی به زبان فرانسه اشتغال دارند و دختر دیگر ایشان همسر فرزند آیت الله باقری کنی از اساتید دانشگاه امام صادق علیه السلام است.

 سید مصطفی فرزند بزرگ ایشان با دختر آیت‌الله خوشوقت ازدواج کرده ‌است. سید مجتبی داماد دکتر غلامعلی حداد عادل است. سید مسعود نیز با فرزند آیت‌الله خرازی و خواهر صادق خرازی ازدواج کرده ‌است. سید میثم کوچک‌ترین فرزند ایشان نیز به ازدواج دختر آقای لولاچیان از بازاریان متدین در آمده است. در این مقال با توجه به هجمه گسترده ضد انقلاب علیه فرزند دوم رهبر انقلاب به واکاوی شخصیت سید مجتبی خامنه‌ای و سناریوهای ساختگی برای ایشان می‌پردازیم...
۳۵۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Bahman 91 ، 11:25
امین داوری