ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۱۱۰ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

آیا جمهوری اسلامی، برای مقابله با مخالفینش از لباس شخصیها استفاده می کند؟
پرسش: لطفا در مورد کسانی که «لباس شخصی» خوانده می شوند، توضیح بفرمایید. آیا صحیح است که افرادی وابسته به نظام با لباس غیر نظامی، در درگیریها با افراد معترض درگیر می شوند؟ و اگر چنین است بفرمایید چرا و به چه دلیل چنین افرادی برای مقابله با شورشها مورد استفاده قرار می گیرند و از افراد عادی با لباس نظامی استفاده نمی شود؟
پاسخ: سوال شما در دو بخش قابل بررسی است؛
1 لباس شخصیها و برخورد با آنان.
2 موضع رهبری نسبت به لباس شخص ها
در خصوص لباس شخصی ها موارد زیادی گفته شده است ولی حضور لباس شخصی ها را در دو مرحله می توان ارزیابی نمود
1 حادثه کوی دانشگاه ، که رهبری با شدت با عاملان این حادثه برخورد کرد.
2 حوادث اخیر که باز با توصیه ها و پیگیریهای مجدانه پرونه عاملان خشونت بر علیه مردم در دست پیگیری است.
بنابر قوانین رسمی کشور و فتوای رهبر انقلاب، هر گونه توسل به زور تنها توسط مأموران قانونی و با حکم قضایی مجاز است و نیروهای لباس‌شخصی که عموماً افراد غیرسازمانی هستند، در برخوردهای خود مرتکب تخلفات مکرر اخلاقی، شرعی و قانونی نیز می‌گردند.
اما پیرامون پیگیرهای مربوط به لباس شخصی ها موارد زیر به استحضار می رسد.
1 فرمانده کل سپاه پیرامون مسئله لباس شخصی ها اظهاراتی داشته است. برخی گروه‌های تندرو که متاسفانه سازماندهی آنها اصلا مشخص نبود وارد شده و دست به اقدامات خرابکارانه‌ای زدند. همانطور که مقام معظم رهبری فرمودند گروه ویژه‌ای برای بررسی این موضوع تشکیل شده و احتمال می‌دهیم تا پایان این ماه دادگاهی مخصوص این عوامل تشکیل شود.
2 بر همین اساس مجلس شورای اسلامی به دستور علی لاریجانی رئیس مجلس، کمیته حقیقت یابی را تشکیل داد تا به شناسایی عوامل حمله کننده به کوی دانشگاه و مجتمع های مسکونی در تهران بپردازند.
«ماهیت این افراد شناسایی شده است و به نهادهای مربوطه اطلاع داده شده با آنها برخورد شود.» گذاشتن شش عضو کمیته حقیقت یاب مجلس(زاکانی، ابوترابی فرد، کاتوزیان، عباسپور، جلالی و نادران)در این خصوص است.»
3 دستگاه های اطلاعاتی نیز همزمان با مجلس مشغول بررسی این موارد هستند و گزارشات کمیته حقیقت یاب مجلس در اختیار آنها هم قرار گرفته است،: «قرار بر این است که حمله به کوی دانشگاه، مجتمع سبحان، منطقه گل افشان سعادت آباد و ولنجک و برخی نواحی مختلف در تهران، همچون منزل نمایندگان مجلس مورد بررسی قرار گیرد و در این خصوص عواملی نیز شناسایی شدهاند و به مراجع قضایی نیز معرفی گشته اند.
و اما توجه رهبری در برخورد با لباس شخصی ها
در جریان کوی دانشگاه که واژه لباس شخصی ها وارد ادبیات سیاسی شد و جمعی از دانشجویان مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. دادکاه محاکمه عاملان تشکیل شد که سردار نظری نیز در آن دادگاه محاکمه شد. ولی پس از آن شاهد ترور سعید حجاریان به دست سعید عسگر بودیم. عامل این ترور نیز به دادگاه کشانده شد .ولی آیا لباس شخصی ها گروه سازماندهی معینی هستند که می توان آنان را به راحتی شناسایی کرد.عده ای نشانه را به سوی بسیج ،نیروی انتظامی و غیره می برند.در هر شرایطی رهبری با تاکید به برخورد قاطع با عاملین (لباس شخصی ها) رهنمود هایی را داشتند.عده ای لباس شخصی ها را منسوب به برخی از مداحین و روحانیان تند رو می دانند. که با برداشت خاص خود سریعاً در هر موضعی اعلان جهاد نیز می کنند.
برخی از عاملین کوی دانشگاه 87 شناسایی ،دستگیر و روانه زندان شدند. ولی متاسفانه با اغماض برخی از دستگاهها نظیر نیروی انتظامی و قوه قضائیه این پدیده شوم هنوز رفع نگشته.
اما چرا پس از کوی دانشگها 87 هنوز لباس شخصی ها هستند؟
1 گروه های این چنینی به نام اسلام و نظام در مشروع جلوه دادن خودند. این عامل سبب استتار سیاسی آنان با افراد انقلابی می شود که خود هزینه سنگینی بر نظام وارد می کند
2 کوتاهی برخی از دستگاهها که در بالا ذکر آن آمد
3 بحرانهایی نظیر کوی دانشگاه و حوادث اخیر ،که لباس شخصی ها با سوء استفاده از فضای آشوب زده در قالب افراد انقلابی ظاهر می شوند.
ولی آیا عاقلانه است که هر برخورد افراطی را به رهبری نسبت داد؟
نگاهی واقع بینانه و بررسی منصفانه سیر بیانات و مواضع مقام معظم رهبری با این پدیده شوم مبین نهایت جدیت و قاطعیت مقام معظم رهبری برای شناسائی و ریشه کنی این جریان مرموز است ؛ بار نخست پس از واقعه هجدهم تیر در سال 1378 بود که رهبر انقلاب در سخنرانی جمعی و دیدار با مصدومان این حادثه بر پیگیری و شناسایی این نیروهای خودسر که بدون داشتن حکم قانون وارد حریم خصوصی و دانشگاه شده و به ضرب و شتم می‌پردازند هشدار داده بودند، پس از گذشت ده سال، رهبری معظم بار دیگر در نمازجمعه تاریخی 29 خرداد، نسبت به عملکرد این گروه که با شعار حمایت رهبری به ضرب و شتم و تخریب اموال عمومی و دانشجویان می‌پردازند مجدداً هشدار داده و تصریح کردند که این عملکردها دل انسان را خون می‌کند.
اما کوتاهی و ادامه عدم حساسیت دستگاه‌های قضایی و امنیتی نسبت به موضوع موجب گردید که رهبری فرزانه پس از حدود 70 روز بار دیگر در سخنرانی عمومی 4 شهریور ماه به موضوع پرداخته و اقدامات این گروه، را که با عنوان ناشناس از آن‌ها یاد می‌کنند جنایت عنوان می‌دهند.
با این حال به نظر می‌رسد برای پرداختن به این موضوع توجه به نکات ذیل ضروری است:
در واقع اگر اغتشاش‌گران با اقدامات خرابکارانه خود به اموال عمومی و حتی نیروهای پلیس آسیب می‌رسانند اقدامات گروه‌های خودسر، لباس‌شخصی‌ها و یا ناشناس‌ها به اصول قوام و مشروعیت و کارآمدی نظام را هدف قرار می‌دهد، زیرا نظامی که برای پایداری خود نیازمند گروهی اراذل و اوباش باشد قطعاً دیگر اسلامی نیست و این دقیقاً همان عاملی است که موجب شده تا رهبر انقلاب چند بار در اظهارات علنی و ده‌ها بار در ملاقات‌های خصوصی بر شناسایی و برخورد با این گروه تأکید کند.
رهبر انقلاب پس از گذشت دو ماه از سخنان صریح خود در نمازجمعه تهران مبنی بر نفی این نوع برخوردها در دیدار دانشجویان نیز به دستور صریح برخورد با این گروه و حتی متخلفین سازمانی در پلیس امنیت، پلیس و نیروی بسیج تأکید کردند.
کاملا بی ربط: انتقاد از رهبر
porseshgarenghelab.blogfa.com
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Farvardin 92 ، 16:25
امین داوری
اگه یادتون باشه، پارسال اتفاقی در سمیرم اصفهان افتاد که دنیا را متحول کرد. داستان، داستان کشته شدن خرسی در مقابل چشمان بچه هایش بود و بعد از آن هم باز کردن شکم بچه ها و زجر کُش کردن آنها.[ جهت دیدن کلیپ اینجا کلیک کنید البته پیشنهاد می کنم نبینید] وقتی این کلیپ در دنیا پخش شد، خیلی از شبکه های ماهواره ای آنرا نشانی از تروریسم در ایران دانسته و تحلیل کردند و چه شانتاژ خبری جدی راه انداختند که وانفسا، در ایران یک خرس و دو توله اش کشته شده اند. سازمانهای بین المللی هم موضع گیری جدی کرده و در بسیاری از سایتهای مرتبط و شبکه های جهانی، بارها و بارها این کلیپ پخش شد و آه و ناله های فراوان به آسمان رفت که وانفسا، ای مردم دنیا چه نشسته اید که در ایران چنین فاجعه ای رخ داده است و خوراک تبلیغاتی رسانه های غربی تا چند هفته جور جور بود. ما هم از دنیا بی خبر، کلی کیف کرده بودیم که الحمد لله جامعه جهانی آنقدر از نظر شعور و درک رشد کرده و حس انسانیت به اوج رسیده که تا این اندازه موضع گیری در قبال چنین فاجعه ای [ که واقعا برای خود من هم جانسوز و ناراحت کننده بود] نشان می دهند. مست شادی و خوشحالی این جهت گیری بودیم که ناگهان خبر رخ دادن جنایتی منتشر شد که جای این را داشت که در جهان عزای عمومی اعلام شود. واقعه قتل عام هزاران مسلمان بی دفاع، توسط بودائیان میانمار که بسیاری از آنها در خانه ها یشان حبس شده و سپس آتش زده بودند. خودمان را آماده می کردیم برای یک جنجال رسانه ای بزرگ و گریبان چاک کردن مدافعان حقوق بشر و ... . ولی افسوس که حتی یک شبکه معتبر بین المللی و یا یک رسانه بزرگ جهانی، حتی در حد یک خبر دست سوم هم حرفی از این واقعه جانسوز به میان نیاوردند و در سکوت رسانه های جهانی این رخ داد به سمت فراموشی رفت و انگار نه انگار که هزاران انسان به فجیع ترین شکل ممکن کشته شده اند. برای خودم خیلی سوال بود که چرا کشته شدن یک خرس در ایران این اندازه مهم است و سوء تبلیغ روی آن انجام می شود ولی کشته شدن این همه آدم هیچ اهمیتی ندارد. وجه اشتراک آن را یافتم، مسلمان بودن!
ما چون مسلمانیم اگر در کشورمان بچه خرسی کشته شود، دنیا جهت گیری می کند و میانماری ها چون مسلمان بودن، هزاران نفر کشته می شوند و کسی چیزی نمی گوید و شاید اصلا مهم نباشد. ای کاش حداقل خودمان، به این نکته پی می بردیم و به جای باور کردن بعضی حرف و نقل های آنها در مورد خودمان و تحقیرمان، با هم دلی و هم بستگی و خود باوری به جایی برسیم که کسی جرات نکند بخواهد با ما چنین برخوردی داشته باشد و از طرفی هم بتوانیم از مظلومینی که پناهی ندارند دفاع کنیم یا حداقل صدای آنها را به گوش جهانیان برسانیم.
لینک های مرتبط: نسل کشی مسلمانان

dastanpour.com
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Farvardin 92 ، 01:04
امین داوری

بین امام خمینی و قذافی نامه‌هایی رد و بدل شده است که خواندن آنها بعد از گذشت این همه سال جالب و عبرت آموز است. امروز مرور دوباره این نامه‌ها به خوبی تفاوت راه، هدف، مکتب، جهان‌بینی و حتی شعارهای این دو مرد را نشان می‌دهد و همین‌طور عزت و عظمت امام و سرنوشت فلاکت‌بار و تحقیرآمیز قذافی را.

همچنین گذشت زمان ثابت می‌کند که امام چگونه محکم و استوار بر سر آرمان‌هایش ایستاد؛ و قذافی چطور علی‌رغم همه شعارها و ادعاهایش مبنی بر ایستادگی در مقابل استکبار و استعمار، صهیونیست‌ها و دشمنان اسلام،  به دوست صمیمی همان‌ها تبدیل شد.

تنها نامه قبل از انقلاب امام به قذافی مربوط به تاریخ 26 مهر 1357 است که به ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر اشاره دارد: «پس از اهداى سلام و تحیت؛ قضیه جناب حجت الاسلام آقاى صدر به شکل معمایى مرموز درآمده است. بستگان ایشان پس از بررسى مى‏گویند در لیبى هستند. چون جناب ایشان مورد احترام و محبت روحانیون و دیگر جناحها هستند و این امر موجب نگرانى آنهاست مقتضى است در آن اهتمام نمایید. و از دولت خودتان بخواهید ما را از سلامت ایشان و محل اقامتشان مطلع نموده نگرانیها را رفع کنند» (صحیفه امام، جلد چهار صفحه 45)

قذافی بعد از انقلاب نامه‌های متعددی را به مناسبت‌های مختلف (پیروزی انقلاب، سالگرد پیروزی انقلاب، شهادت شهیدان مطهری، رجایی، باهنر، صدوقی، فرماندهان نظامی، زلزله بافت کرمان و …) به امام نوشت. وی چند روز پس از انقلاب با فرستادن نخست وزیرش به ایران حتی خواستار سفر خود به ایران جهت دیدار با امام خمینی شد که البته موفق نشد!

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 Farvardin 92 ، 02:02
امین داوری

سال گذشته در چنین روزهایی بود که مصاحبه‌ای از دکتر صدرالدین صدر پسر امام موسی صدر خواندم که با مظلومیت خاصی می‌گفت:« چیزی که دردم را بیشتر می‌کند اینست که من همیشه فرض می‌کنم اگر جای ماها برعکس بود- یعنی آقای صدر اینجا بود و یکی از ماها ( نمی‌خواهم بگویم مسوولان، رهبران یا سران) گرفتار آقای قذافی بودند – چی می‌شد؟! آقای صدر چه کار می‌کردند؟… دیگر حرفی ندارم درباره این مساله. هر چه بیشتر حرف بزنم، بیشتر خودم را محکوم می‌کنم! برای انکه آخر آخر خط را که می‌بینم، آخر حساب و کتاب را که نگاه می‌کنم، می‌بینم 29 سال گذشته و بابا هنوز پشت میله‌های زندان است. این چی می‌گوید؟ این، محکوم می‌کند ما را!»

مدتهاست که با دیدن و شنیدن و خواندن این دردها، از خود می‌پرسم چرا معمای امام موسی صدر همچنان باید برای ما پیچیده باشد؟ چرا آدم احساس می‌کند که این مساله برای عده‌ای از مسئولان کشور آنچنان مساله مهمی نیست که فکرشان را مشغول کند؟ …

اگر نگاهی به روند اقدامات ایران در خصوص رهایی امام موسی صدر بیندازیم متاسفانه با موارد و خاطراتی روبرو می‌شویم که بسیاری از شعارها و اقدامات انجام شده به کلی زیر سوال می‌رود. خاطراتی از جنس اینکه بعضی از انقلابیون خود در ماجرای ربودن امام موسی صدر نقش مستقیم داشته‌ و یا اینکه افرادی در داخل کشور از پنهان ماندن نام و یاد او احساس رضایت می‌کردند و یا آدمهایی مخالف پیگیری ماجرای او بودند؟!…

نهم شهریور ماه، سالروز ربوده شدن امام موسی صدر است. احتمالا  باید مثل سالهای گذشته، از در و دیوار و رادیو و تلویزیون و رسانه‌ها بشنویم که امام موسی صدر در قم به دنیا آمد، به لبنان رفت، رهبر شعیان لبنان شد و در نهایت توسط معمر قذافی ربوده شد و البته وظیفه انسانی و شرعی خود می‌دانیم که برای گرامیداشت یاد و خاطره آن مرد بزرگ مراسمی بگیریم و یادش را گرامی بداریم. اما به ندرت صحبت از آدمهایی می‌شود که در این 30 سال از هیچ اقدامی در جهت پنهان ماندن نام و یاد امام موسی صدر فروگذار نکردند. در خوشبینانه‌ترین حالت می‌توان ادعا کرد که این افراد لااقل برای حل شدن مساله امام هیچ اقدامی نکردند! اینان همانهایی هستند که بنا به اسناد و مدارک معتبر از دشمنان امام موسی صدر بوده و در محافل و مجالس مختلف نیز به این دشمنی خود اعتراف کرده بودند. دسته‌ای از آنها، بزرگانی بودند از نسل مسئولان و رهبران انقلاب که در سالهای نخست پیروزی انقلاب بخاطر قدرت و موقعیت خود بیشترین سعی و تلاش خود را در پنهان ماندن وضعیت امام موسی صدر انجام دادند. نمونه بارز این افراد حسینعلی منتظری است که کینه و بغض عجیبی نسبت به امام موسی صدر در سینه داشت.

دکتر صادق طباطبایی (سخنگوی دولت موقت و از بستگان امام موسی صدر) با ذکر خاطره‌ای در این خصوص می‌گوید:« ماه‌های اول انقلاب، بودند کسانی که به دلیل ارتباطات سیاسی و عاطفی که با جناب معمرخان قذافی داشتند و از «کمک‌های بی‌دریغ» او به انقلاب «مهجور» اسلامی در آن روزگار، هم منتفع بودند و هم آن را ضامن حفظ انقلاب در برابر مستکبران می‌پنداشتند، با صراحت اظهار می‌داشتند که ما نباید مصالح یک ملت و یک انقلاب به این عظمت را فدای روشن کردن سرنوشت نامعلوم یک شخصیت هر چند مهم و برجسته کنیم. زمانی که قرار شد کمیته بین‌المللی حقوقی و اطلاعاتی، که بر اساس مقاوله‌نامه امضا شده بین دولت ایران و دولت قذافی به سرپرستی این جانب برای مذاکره با مقامات لیبیایی عازم آن کشور شود، درست ساعاتی قبل از حرکت اعضای کمیته به لیبی، نماینده مستقر آقای قذافی در بیت یکی از مراجع در قم اعلام داشت که دولت لیبی از پذیرفتن و استقبال این گروه معذور است؛ طی مصاحبه‌ای اعلام کردم که امام خمینی بر انجام این سفر بسیار تأکید دارند. بعد از ذکر انصراف اینجانب از عضویت کمیته تحقیق و اعلام نظر مؤکد امام برانجام این سفر، ظاهرا نمی‌بایست مانعی دیگر برای انجام این سفر تحقیقاتی از جانب دولت عظمای آقای قذافی اظهار می‌شد. همین‌طور هم شد. از جانب آقای قذافی مانعی اعلام نشد؛ ولی همان مرجع عالیقدر به توصیه و اظهار نگرانی‌های همان مقام لیبیایی مستقر در بیت ایشان شبانه و با عجله خود را به تهران و به امام رسانده و از تبعات سفر روشنگر کمیته مذکور بر روابط دو کشور و زیان‌هایی که از آن رهگذر متوجه انقلاب نوپای اسلامی خواهد شد و بهره‌هایی که دولت مستکبر ایالات متحده از تیرگی روابط ایران با دولت انقلابی و ضدامپریالیستی لیبی خواهد برد، شدیدا اظهار نگرانی کردند. امام خمینی که از روابط خاص افرادی از بیت این مرجع عالیقدر با رهبر لیبی و نوع و میزان این روابط آگاهی داشتند، طی دیداری خصوصی و صمیمی با من مرا قانع کردند، که بهتر است انجام این سفر کمی به تعویق افتد؛ خاصه آنکه از سنگ‌اندازی‌ها و کارهای ایذایی افراد ذکر شده نسبت به این جانب نگران بودند.» بله آقای منتظری آنروزها پیگیری مساله امام موسی صدر را خدمت به آمریکا می‌دانستند و وظیفه شرعی و انقلابی خود می‌دانستند که برای مبارزه با آمریکا مانع آشکار شدن مساله امام موسی صدر باشد!

البته برعکس جناب آقای منتظری که ماجرای امام موسی صدر را مساله‌ای مهم نمی‌دانست، امام خمینی از همان روزهای نخست ربوده شدن امام موسی صدر، نسبت به این جنایت واکنش نشان دادند بطوریکه در تاریخ 10 و 20 شوال 1398 قمری، به ترتیب به یاسر عرفات و حافظ اسد تلگرام می‌زند و از آنان می‌خواهد تا هرچه زودتر برای روشن شدن وضعیت امام صدر اقدام کنند و نتیجه را به او اطلاع دهند. در بخشی از پیام امام به حافظ اسد آمده است:«از جنابعالی تقاضا دارم که این موضوع را با سران کشورهایی که در قضیه فلسطین اجتماع کرده‌اند، در میان بگذارید و اهتمام آنان را جلب نمایید.»(صحیفه نور، ج 3 ص 749) پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز، مساله امام موسی صدر جزو نگرانی‌های امام خمینی به شمار می‌آمد تا جاییکه ایشان هرگز اجازه ملاقات به قذافی ندادند، هرچند در داخل ایران گروهی از دوستان قذافی با حمایت همه جانبه آقای مرجع تقلید و حضرت صدراعظم، تلاشهایی را برای عادی سازی  روابط با لیبی آغاز کرده بودند! البته علی‌رغم تلاشهای این عده، دولت موقت روابط سردی با لیبی داشت و شرط اساسی برای برقراری روابط حسنه با لیبی را مشخص شدن وضعیت امام موسی صدر اعلام کرده بود. اما متاسفانه با آغاز جنگ تحمیلی و اصرار رفقای ایرانی قذافی، روابط با لیبی برقرار شد. این افراد دائما این تفکر را القا می‌کردند که رابطه با لیبی و پرونده امام موسی دو مساله مجزا هست و می توان هم با لیبی ارتباط داشت و هم پرونده امام موسی صدر را پیگیری کرد. پس از جنگ و آغاز دوران سازندگی نیز، ما شاهد بهبود روابط با لیبی بودیم و متاسفانه هیچ اقدام مناسبی در خصوص حل مساله امام موسی صدر صورت نگرفت.

همزمان با روی کار آمدن دولت اصلاحات و باتوجه به قرابت سببی آقای خاتمی با امام موسی صدر، بار دیگر امیدها به پیگیری این مساله بیشتر شد. اما در یک اتفاق عجیب و با دستور خاتمی، محمد علی ابطحی به عنوان نماینده تام‌الاختیار رییس‌جمهور در این مساله انتخاب شد که از همان ابتدا، انتخاب او با مخالفت خانواده امام صدر و دوستداران ایشان مواجه شد. آنها عقیده داشتند که پیگیری این مساله نیازمند حضور فردی قوی‌تر و مطمئن‌تر در مذاکرات است. به هر حال ابطحی سه بار به لیبی سفر و با قذافی دیدار کرد، اما او همچنان همان حرفهای همیشگی‌اش را تکرار می‌کرد. وقت کشی طرف لیبیایی و عدم همکاری مقامات آن کشور و نیز ضعف دیپلماتیک طرف ایرانی در این مذاکرات، باعث شد که در سال 82 خانواده امام موسی صدر از دولت آقای خاتمی بخواهد که این مذاکرات را متوقف سازد! آقای خاتمی هم که گویا از برخورد خانواده امام موسی صدر ناراحت و پریشان شده بود، دستور توقف مذاکرات را صادر کرد. پس از آن در اسفند سال 83 جمع زیادی از مراجع تقلید، روحانیون، نمایندگان مجلس، فعالان سیاسی، هنرمندان و نویسندگان در نامه‌ای سرگشاده چهار خواسته خود را با آقای خاتمی در میان گذاشتند:

  • طرح رسمی پرونده از سوی ایران در مجامع بین‌المللی حقوق بشر
  • پیگیری قضایی پرونده از سوی ایران در محاکم بین‌الملل
  • بسیج اطلاعاتی کشور جهت کشف تمام حقایق ماجرا
  • اتخاذ تدابیر دیپلماتیک شایسته جهت ابراز نارضایتی ایران از عملکرد دولت لیبی

اما متاسفانه این نامه نیز که امضای رجال همه جناح‌های سیاسی کشور را به همراه داشت، با سکوت و بی‌توجهی خاتمی روبرو شد. خانم ربابه صدر خواهر امام موسی صدر در تاریخ 8 شهریور 84 و در مصاحبه با خبرگزاری ایلیا و در پاسخ به این سوال که :« نتیجه اقدامات دولت آقای خاتمی در این خصوص چه بود؟ گفت: «آرزوی ما این بود که آقای خاتمی خود، لااقل در آخرین روزهای دوران ریاست جمهوری، به نامه نخبگان و نیز سوالات افکار عمومی و دوستداران امام صدر پاسخ و نتیجه اقدامات خود را شرح دهند. اما متاسفانه چنین نشد. تا آنجایی که من به عنوان مدیر سابق موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر خبر دارم، آقای خاتمی و دولت ایشان، جز اجرای گفتگوی بی‌ثمر با رژیم قذافی، یعنی عملا ادامه همان وقتکشی‌های دوران آقای هاشمی رفسنجانی، هیچ کار خاصی انجام ندادند! آیا شما در سرویس سیاسی خبرگزاری ایلنا، هیچ به یاد می‌آورید که دولت آقای خاتمی، در تمامی دوران 8 ساله خود، حتی یک بار سفیر لیبی در تهران را به وزارت امور خارجه احضار و یادداشت اعتراض ایران را به وی تسلیم کرده باشد؟ آیا به یاد دارید که نمایندگان ایران در مقرهای اروپایی و نیویورک سازمان ملل، هیچگاه این پرونده را در مجامع حقوق بشری طرح کرده باشند؟ »

البته باید اعتراف کرد که پس از روی کار آمدن دولت آقای احمدی ن‍ژاد نیز تلاش موثری جهت حل مساله امام موسی صدر صورت نگرفت و متاسفانه ایشان نیز همان اشتباهات دولتهای قبلی را تکرار نمود و به مذاکره بی نتیجه با معمر قذافی بسنده کرد. به هر حال با گذشت 30 سال، ماجرای ناپدید شدن امام موسی صدر همچنان به صورت معمایی برای دوستان و شیفتگانش باقیمانده است. با این وصف یکبار دیگر مصاحبه پسر امام موسی صدر را بخوانید:«اگر جای ماها برعکس بود- یعنی آقای صدر اینجا بود و یکی از ماها (نمی‌خواهم بگویم مسوولان، رهبران یا سران) گرفتار آقای قذافی بودند – چی می‌شد؟! آقای صدر چه کار می‌کردند؟»

آهستان

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 10 Esfand 91 ، 13:37
امین داوری

ماه ماضی شاهد ابتکار شبکه ماهواره‌ای امام حسین علیه السلام بودیم :
نامگذاری نهم تا تا پانزدهم ربیع الاول به نام هفته "برائت" !!!

تقریباً همان روزهایی که هفته وحدت نام دارد! درست همان روزهایی که امام خمینی از آن به عنوان هفته وحدت نام برد برای نزدیک‌تر شدن امت پیامبر به یکدیگر، برای هم دلی‌ بیشتر بین مسلمین، برای یکی شدن در برابر دشمنان راستین دین محمدی… اما امروز برخی هفته برائت به راه انداخته اند تا بین برادران تفرقه اندازند!...



مطالب مرتبط:

وحدت اسلامی ؛ مسأله استراتژیک. +
رسانه‌های شیطانی؛ معرفی اشخاص و شبکه‌های ضد وحدت. +
وحدت اسلامی؛ افراط ها و تفریط ها. +
شیعه، سنی ما متهمیم! +

نگاهی دوباره به پیام ارزشمند حضرت آیت الله سیستانی به نشست شیعه و سنی عراق. +

کمی با ریط:

دانلود کتاب قمه زنی سنت یا بدعت

افراط و جریانی بنام شیرازی ها + تصاویر

عید الزهرا + دانلود

دانلود کلیپ قمه زنی در شبکه امام حسین

۱۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Esfand 91 ، 17:22
امین داوری

پرسش: ماجرای قتلهای زنجیره ای سال 1377 چه بود؟
پاسخ: قتلهای موسوم به قتلهای زنجیره ای در سال 1377 و با به قتل رسیدن داریوش فروهر و همسرش و تعدادی نویسنده صورت گرفت که با کشف این موضوع ، مقام معظم رهبری بلافاصله ریاست جمهور وقت را موظف به تشکیل کمیته ویژه ای را با عضویت 3 وزیر نمودند واختیارات ویژه‏اى را به رئیس جمهور واگذار کردند، به طورى که در این پرونده‏ هاى قضایى، هیئت ویژه‏ى پی‏گیرى، گزارش‏هاى خود را به طور مرتّب به رئیس جمهور ارائه می‏کرد. حتى رئیس سازمان قضایى نیروهاى مسلح نیز، هفته‏اى یک بار به ایشان گزارش مى‏داد. با شناسائی عوامل این حرکت زشت مشخص شد که این جریان به دست تعدادى از عوامل منحرف در وزارت اطلاعات آغاز شده و عاملان آن اهداف متفاوتى را تعقیب می ‏کردند که نهایت آن به بن بست کشیدن نظام جمهورى اسلامى بوده است. وزارت اطلاعات با صدور اطلاعیه ای این مطلب را به اطلاع عموم رسانید در بخشی از این اطلاعیه چنین آمده است « وزارت اطلاعات با همکاری کمیته ویژه تحقیق موفق گردید شبکه مزبور را شناسائی، دستگیر و تحت تعقیب و پیگرد قانونی قرار دهد و با کمال تأسف معدودی از همکاران مسؤلیت ناشناس، کج اندیش و خودسر این وزارت که آلت دست عوامل پنهان قرارگرفته و در جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زدند».( روزنامه جمهوری اسلامی 16دی 1377) رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح در قرار گرفته و در گفتگو با ایرنا گفت: عاملان اصلی با توجه به تحقیقات انجام گرفته مصطفی کاظمی، مهرداد علیخانی، خسرو براتی و سعید امامی هستند که سعید امامی نقش هدایت و برنامه ریزی این توطئه را بر عهده داشته است.( روزنامه کیهان 31 خرداد 1378) این اقدام وزارت اطلاعات مورد تقدیر مقام معظم رهبری قرار گرفت و ایشان ضمن تشکر از وزارت اطلاعات فرمودند: این شوخی نیست که انسان یک نقطه ضعفی در پیکره خودش احساس بکند و صادقانه آن را با مردم در میان بگذارد و بگوید این جایم، این اشکال را دارد.( روزنامه جمهوری اسلامی 20 دی 1377) ریاست جمهوری وقت نیز در پیامی خطاب به کارکنان وزارت اطلاعات نوشتند: تردید ندارم که اقدام مناسب شما در کشف و خنثی سازی این جریان، میزان اعتماد ملی به پیکره سالم، توانمند و هوشیار وزارت اطلاعات را بالا می برد.( روزنامه جمهوری اسلامی 17 دی 1377) در جریان رسیدگی به پرونده قتلها سعید امامی در زندان خودکشی کرد که رئیس سازمان قضائی نیروهای مسلح در این رابطه اظهار داشت: با وجود مراقبت های ویژه ای که از سعید امامی یکی از عوامل اصلی و محوری این قتل ها به عمل آمد وی در زمان استحمام در بازداشتگاه با خوردن داروی نظافت خودکشی کرد که بلافاصله به بیمارستان منتقل شد ولی تلاش های پزشکی برای نجات وی مؤثر واقع نشد البته با توجه به مدارک موجود و اعتراف صریح سعید امامی، وی هیچ گونه راه فراری نداشت و اگر با این اتهامات به دادگاه می رفت حکم او اعدام بود.( روزنامه کیهان 31خرداد 1378) 3 متهم دیگر پرونده نیز محکوم به اعدام شدند که البته با توجه به رضایت خانواده مقتولان به حبس ابد تبدیل شد.( روزنامه کیهان 5 بهمن 1378) نفس جریان قتل‏هاى زنجیره‏اى ـ هر چند عملی زشت و کریه در تاریخ سرشار از افتخار انقلاب اسلامى بود ـ ولى کشف آن و پاکسازى وزارت اطلاعات از این عناصر منحرف و نامطلوب و برخورد جدّى با آنان، قاطعیت نظام را در برخورد با هرگونه انحراف از اصول انقلاب وارزش‏هاى اسلامى را نشان داد و تا حدود زیادى، آینده‏ ى نظام و سلامتى دستگاه‏هاى حیاتى آن را تضمین نمود.

و بالآخره درباره ارتباط قتل های زنجیره ای و کوی دانشگاه از منظری این قبیل حوادث کاملاً برنامه ریزی شده و در جهت تخریب و تضعیف نهادهای انقلابی و در نهایت مقدمه ای برای انحراف نظام اسلامی صورت پذیرفته است . از این منظر ؛« افراطیون دوم خرداد ... پس از پیروزی در انتخابات دوم خرداد 76 تا انتخابات دور دوم ریاست جمهوری خاتمی که با راهبرد های فتح سنگر به سنگر ، فشار از پایین چانه زنی از بالا ، آرامش فعال و ... گسترش قدرت و به انحصار کشیدن همه ارکان نظام دنبال می گردید. لذا تسلط بر وزارت اطلاعات در طرح قتل های زنجیره ای ، تغییر رئیس قوه قضائیه و کاهش قدرت نیروی انتظامی در پروژه کوی دانشگاه و جلوگیری از فعالیت های بسیج و سپاه در طرح ترور سعید حجاریان به مرحله اجرا درآمد. »

لینک های غیر مرتبط: کوی دانشگاه تهران تیرماه 78

basirat.ir

porseshgarenghelab.blogfa.com

۵۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Esfand 91 ، 16:49
امین داوری