خیلی سعی کردم دلایل مخالفت بعضیها را با مساله دفن شهدا در دانشگاه درک کنم. برای همین هم نوشتهها شون رو زیر و رو کردم و دلایلشان را. به امید پیدا کردن دلیلی منطقی برای این مخالفت. نکته جالب اینکه در پس پرده تنوع ظاهری مخالفان (کمونیستها، لائیکها و مذهبیها ) دلایل آنها شباهت بسیاری به هم دارد که این البته خود از عجایب روزگار است که مذهبیها و ضدمذهبیها بر سر ممانعت از دفن شهید در دانشگاه یکدل و همراه میشوند!:
یکی نگران شان دانشگاه است و مینویسد:«این کار هم شان شهید و هم شان دانشگاه را پایین میآورد و تنها دستاویزی برای سیاست ورزیِ سیاست ورزانِ دنیادوستی میشود که برای رسیدن به مطامعشان از نمایش دادن پیکر بی جان و استخوانهای پودر شده آنانی که سبکبال رفتهاند نیز، کم نمیگذارند!»
دوست عزیز دیگری مینویسد:«براستی چرا در دانشگاهها دفن شوند و نامشان در قلم و استعداد جوانان امروز تبلور نکند که هرگز جنگ را ندیده اند؟! چرا نام شهداء در بینابین نبرد میان پرتوقعی خودخواهانه اقتدار و آرامش خواهی نسل امروز که یک خواست واقعی است ویران شود؟ و چرا چنین استفاده ابزاری از آنها؟»
این خانم هم که زمانی عضو انجمن به اصطلاح اسلامی بوده، مینویسد:«گفتند میخواهند شهدا را دفن کنند. محکمترین نمیذاریم عمرم را جواب دادم!… من خواهر شهید بودم میدیدم بازی کثیفشان چه بر سر عزت و احترام شهید در بین مردم آورد! مردم به شهید و خانواده اش هم مثل جیره خواران میثاق کننده با جنایات رژیم برخورد میکردند!»
و دوست دیگری با تکرار ادعای فتح دانشگاه، مینویسد:«واقعیت این است که در داستان “دفن شهدا در دانشگاه”، در واقع شهیدی در دانشگاه دفن نمی شود. این نه به این دلیل است که از تن ِ جانباخته ی راه وطن چیزی باقی نمانده است. مسالهی اساسی این است که میشد یک جعبه بردارند و روی آن بنویسند “اینجا مال ما است”. بعد همین طیفی که حالا تابوت سر دست میگیرد، با آن جعبه هم مقصودش را نشان میداد: هدف فتح دانشگاه است»
رادیو زمانه هم از یک دانشجو که عضو انجمن به اصطلاح اسلامی امیرکبیر است، پرسیده :«استدلال دانشجویان برای مخالفت با تدفین شهدا در دانشگاه چیست؟» و او پاسخ میدهد: «سعی میکنم آن را با یک مثال توضیح بدهم؛ وقتی شما به یک میهمانی دعوت میشوید، اما دوستتان را دعوت نمیکنند، وقتی شما دوستی را که دعوت نشده، هر چقدر هم انسان بزرگواری باشد، با خود به این میهمانی ببرید، هم به حیثیت صاحبخانه توهین کردهاید و هم احترام دوست خود را زیر سوال بردهاید!» (استدلال را میبینید؟! به این میگویند یک استدلال علمی و دانشجویی!)
(البته این استدلال شباهت زیادی به استدلال خانم توحیدلو دارد که :«کاش میشد صدای محزون شهدای مدفون در دانشگاه را شنید، بدون شک حاضر نبودند بدون خواست میزبان، مهمان ِ خانهای شوند. بدون شک راضی نبودند به بهانه حضورشان میزبان را به زندان بیاندازند!» قبلا نوشته بودم که بسیاری از شهدا خودشان صاحبخانه و دانشجو بودند!)
همانطوری که گفتم، همه اینها و نوشتههای مشابه این را خواندم و سعی کردم از لابلای این سطور، حرفی، استدلالی و دلیلی منطقی برای مخالفت با دفن شهدا پیدا کنم، اما پیدا نشد. نمیگویم هیچ دلیلی وجود نداشت، اما آن دلیل و استدلالی که براساس توهم ساخته شود، چه چیزی را میخواهد اثبات کند؟! بیشتر این دوستان نگران سوءاستفاده و استفاده ابزاری باند قدرت از اجساد شهدا هستند! هر چه در نوشتههایشان جستجو کردم، مدرک و دلیلی برای اثبات این توهم ندیدم که مثلا چطور قرار است از اجساد شهدا در دانشگاه سواستفاده شود؟ خوب خیلی راحت و رک بگویید چطور؟ (این مساله را در انتهای همین مطلب توضیح خواهم داد)
اما برخلاف نوشتههایی که در بالا خواندید، فکر میکنم بهترین، شیواترین، صریحترین و رکترین دلیل مخالفت با دفن شهدا را «رادیو زمانه» در مصاحبهاش با یکی دو نفر از مخالفین این اقدام نوشته است. چرا اعتقاد دارم که رادیو زمانه صریحتر از بقیه دوستان دلایل مخالفت با دفن شهدا را بیان کرده است؟ بخاطر اینکه رادیو زمانه دیگر برای مخالفت با این اقدام، به سراغ دلایل خیالی نرفته و مستقیما درد اصلی را لو داده است! نوشتههای پایین را از زبان عضو انجمن به اصطلاح اسلامی دانشگاه و وکیل دانشجویان بازداشت شده و سعید پیوندی بخوانید:
«دفن شهدای گمنام در دانشگاهها، با توجه به فضای عزاداری همیشگی، روحیهی شهادت دوستی و مردهپرستی کلی که بر ذهنیت و فرهنگ نیروهای حاکم در ایران مسلط است، نه تنها در جهت تحمیل فرهنگی که در آن شهادت و مرگ مرکزیت دارند، بلکه بیشتر در این جهت است که از طریق حرکاتی چنین نمادین و سمبلیک، شادی طبیعیای را که یک جوان در این سن میتواند داشته باشد، محدود کنند و از او بگیرند!
چون دفن این شهدا، هیچ نوع ارزش واقعی در دانشگاه ندارد، جز اینکه بخواهند بر فرهنگ عادی و طبیعی زندگی جوانان تأثیری منفی و ضد شادی بگذارند! امروز رویارویی دو فرهنگ در دانشگاهها وجود دارد؛ فرهنگی که به دنبال برخوردی مبتنی بر شهادت و تقدیس مرگ است، در مقابل فرهنگ عمومی دانشجوها که بیشتر به آینده، زندگی و به مسایل امیدوار کنندهتر نظر دارد!
باید توجه داشت که دانشجویان به محیطی زنده و شاداب نیاز دارند. محیطی که صرفاً باید آکادمیک باشد. فضای دانشگاه، یک فضای علمی است و دست زدن به چنین کارهایی جز در جهت سیاسی کردن یا برخورد ایدئولوژیک با دانشگاه یا برخورد مستقیم با دانشجویان، معنای دیگری ندارد!
از بین بردن فضای نشاط در محیط دانشگاهی، همچنین برگزاری مراسم و برنامههای مختلف از سوی گروههایی که هیچ وابستگی به دانشگاه ندارند، به بهانه وجود اجساد شهیدان در دانشگاه امیرکبیر، یقیناً امر خوشایند و دلچسبی برای دانشجویان نیست.»
درود بر رادیو زمانه که لااقل اسیر پنهانکاری و ریاکاری بعضی افراد نشد و صاف و پوستکنده مشکل اصلی دفن شهدا را بیان کرد! بنابراین نتیجه میگیریم که مشکل اصلی دانشجویان مخالف، همان مخالفت با «مردهپرستی و ترویج روحیه شهادت دوستی و تحمیل فرهنگی است که در آن شهادت مرکزیت دارد!» یعنی نگرانی از ترویج فرهنگ شهادت در محیط علمی دانشگاه! خوب ترویج این فرهنگ چه اشکالی دارد؟ اشکالش این است که روحیه شادی را از دانشجویان ما میگیرد!
اینجاست که من فکر میکنم مشکل میان ما و آنها، تفاوت دیدگاههای ماست، یعنی تفاوت و اختلاف بنیادی فرهنگ دینی و فرهنگ سکولار. آنچه یک جامعه دینی را از جامعه سکولار و کلیه جوامع مدرن و جامعه مدنی متمایز میکند، تکیه و تاکید جامعه دینی بر اخلاق و فرهنگ دینی است که ایثار و فرهنگ شهادت و شهادتدوستی هم جزوی از آنهاست. این را مقایسه کنید با فکر و نظر آدمهایی که اصولا شهادت و ترویج آنرا خشونت و خشونتآفرین میدانند! (حال به شعار برخی دانشجویان مخالف توجه کنید: پروژه دفن شهید در راستای اسلامی کردن دانشگاه ها!!)
مشکل بعدی اینست که زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدا گرفتاریهای دیگری را هم در پی خواهد داشت. اگر امروز بعضیها بپذیرند که بقایای بدن شهدا در دانشگاه دفن شود، فردا هم باید منتظر تبعات بعدی آن باشند. چه تبعاتی؟ مسائلی از قبیل: بزرگداشت مقام شهدای جنگ تحمیلی، بزرگداشت یاد و خاطره 8 سال دفاع مقدس! افشای خیانتهای صورت گرفته از سوی منافقین و گروههای ضدانقلاب در طول 8 سال جنگ تحمیلی، پذیرفتن مواضع امام و اسلام انقلابی، بازخوانی نامهها و دستورات امام خمینی، بازخوانی وصیتنامه شهدا که «امام را دعا کنید، پیرو ولایت فقیه باشید! حافظ خون شهدا باشید، مراقب ضدانقلاب باشید!» و … و این شاید همان چیزی باشد که دوستان در نوشتههایشان از آن ترسیدهاند! (مثلا استفاده ابزاری از وصیتنامه شهدا !!!)
البته بعضیها هم هستند که مشکل اساسی با مساله جنگ و دفاع مقدس دارند: آنهایی که منتقد جنگ هستند، آنهایی که جنگ 8 ساله ما را دفاع مقدس و مشروع نمیدانند، آنهایی که هنوز شهدا را قربانیان جنگ مینامند، آنهایی جنگ 8 ساله را، جنگ «6 + 2» ساله مینامند که در 6 سالش ما متجاوز بودیم! آنهایی که کلا ایران را متجاوز به خاک عراق میدانند! و آنهایی که دلیلی برای بزرگداشت جنگ نمیبینند!
خوب طبیعی است که همه اینها از تبعات و اثرات بعدی دفن شهدا محسوب میشود. اگر امروز افرادی نتوانند مانع دفن شهید در دانشگاه بشوند، آیا فردا میتوانند از اثرات بعدی آن ممانعت کنند؟ بطور یقین خیر. برای همین هم فکر میکنم ای کاش شهدا را جاهای دیگر هم دفن میکردند. مثل مساجد، حوزههای علمیه و …(دقت کنید که مخالفت با دفن شهدا، لزوما به معنای مخالفت مخالفان با خود شهدا نیست!)
ایثار و شهادت در شمار عالی ترین مفاهیم الهی و حاصل متعالی ترین ارزشهایی است که می تواند جامعه انسانی را به تکامل و تعالی برساند و والاترین برکات را به آن ببخشد.پیام و آرمان شهدا به دلیل عظمت مرتبه ای که شهدا بدان دست یافته اند عالی ترین پیامها و از جنس پیام انبیاء الهی است. شهدا، فرزندگان و برگزیدگان نسل خود بوده اند و اصلی ترین پیام آنها برای نسل امروز پیموندن طریق الله، طریق عزت، آزادی و سعادت و سربلندی دنیا و آخرت است. در شرایط کنونی که با مسائلی نظیر تغییر نسل ها، نیاز روز افزون نسل جوان به ارزشهای متعالی اسلامی در جهت پیمودن مسیر پیشرفت همه جانبه و تحقق تمدن عظیم اسلامی ، تهاجم فرهنگی دشمنان و تلاش مذبوحانه ایادی داخلی آنان در جهت جدائی آینده سازان کشور از ارزشهای والای انقلاب اسلامی مواجهیم،
ترویج فرهنگ شهادت و ایثار به عنوان والاترین میراث انقلاب اسلامی و هشت سال دفاع مقدس وظیفهای است که بر عهده همه دلسوزان نظام می باشد. بی شک ترویج فرهنگ ایثار و شهادت از راههای متعددی امکان پذیر است که یکی از مؤثرترین آنها حضور اجساد مطهر شهدا در مراکز آموزش عالی و دانشگاههای کشور می باشد. در ادامه به بررسی آثار و نتایج این حضور می پردازیم: