«من با برخی دوستانم که گمان می کنند بیان صریح مظلومیتها و رنجها و دردهای امام در حوزه قم و نجف سبب شکستن ابهت و عظمت شخصیت امام در باور مشتاقانش میشود سخت مخالفم. بیان مظلومیتهای امام نه از آن جهت است که فرزند امام هستم و شاهد صحنههای رنجآور گذشته و نه بدان جهت که قصد مرثیهسرایی داشته باشم و دل شیفتگان آن عزیز راحل را به درد آورم. نه! مساله، مساله تکلیف و ادای وظیفه است.
باید به مردم عزیزی که در راه امامشان از همه چیز خود گذشته و فرزندان و عزیزانشان را تقدیم نمودهاند، صریح و بیپرده وقایع تلخ گذشته را بگوییم تا دشمنان و دوستان را بشناسند. مردم ما و نسلهای آینده باید بدانند که پیروزی انقلابشان یکباره و بیمقدمه در 22 بهمن سال 57 اتفاق نیفتاد. هرگز چنین نبود که امام در سال 41 و 42 قیامی کرده باشد و ظرف چند روز مساله تمام شده و شکست خورده باشد و دوباره در سال 57 فرصتی پیش آمده و به پیروزی رسیده باشیم. پیروزی سیاسی انقلاب در 22 بهمن مترتب بر پیروزیهایی بوده است که در میدانهای سخت مبارزه طولانی امام با متحجرین و مقدسنماهای احمق و دین به دنیا فروشان بدست آمده بود. انقلابی به مراتب دشوارتر از انقلاب سیاسی لازم بود تا طلسمهای تحجر شکسته شود، برداشتهای انحرافی از اسلام که تا عمق حوزههای دینی رسوخ کرده بود زدوده شود و غبار قرنها هجوم بیگانگان و پیرایههای دروغین از دامن اسلام راستین شسته شود و زلال اندیشههای اسلام ناب محمدی (ص) به نسل تشنه و خسته معاصر برسد…
ایستادن و مقاومت کردن در برابر زورگویان و قلدران و ستمگرانی چون رژیم شاه، قابل مقایسه با میدان مبارزه با دهها جریانی که به نام دین و اسلام به مخالفت با تفکر اسلام واقعی برخاسته بودند، نمیباشد. در آن میدان حداکثر حبس و شکنجه و تبعید بود و خونی که میبایست تقدیم راه آزادی کنی اما در این میدان از آبرو مایه گذاشتن، خون دل خوردن و برای رضای خدا صبر و سکوت کردن میخواست تا در مقابل سیل تهمتها و زخمزبانها بایستی تا موفق شوی جمود و رکود و قشرینگری را در هم بشکنی و بار دیگر حوزههای علمیه را کانون جوشش اسلام راستین و بیپیرایه کنی و دوباره روحانیت متعهد را همچون همیشه تاریخ پرچمدار قیام و انقلاب اسلامی سازی. اینها حماسه سرایی و شعار نیست، واقعیتهایی است که تصدیق آن نیاز به شناخت چگونگی گذر امام از راه پرفراز و نشیب و طولانی و صعبالعبور انقلاب دارد.
امام در شرایطی یک تنه کمر به ادای تکلیف الهی بست که خود در توصیف این شرایط میفرماید:«عدهای مقدس نمای واپس گرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچ کس قدرت این را نداشت که در مقابل آنها قد علم کند. خون دلی که پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است… در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم مرحوم مصطفی از کوزهای آب نوشید، کوزه را آب کشیدند چرا که من فلسفه میگفتم.»
طلاب جوان حوزهها و نسل جوان و انقلابی ما باید بدانند که هسته اولیه انقلابشان در چه شرایطی شکل گرفت و چه مرارتها و سختیهایی را امام و یارانش تحمل کردند تا دوباره اسلام به صحنه حیات جامعه بازگردد. امام در یکی از سخنرانیهایشان نوع تفکر حاکم بر حوزهها و جامعه آن زمان را چنین بازگو میکند:«آنچنان تبلیغ کرده بودند که اوایلی که من آمدم قم، در قم وضع جوری بود که یکی از روحانیون مورد طعن مردم بود، میگفتند در منزلش روزنامه پیدا میشود! روزنامه پیدا شدن در منزل یک روحانی را نقص میدانستند، فلان آخوند سیاسی است!»..
ما باید به مردم عزیزمان بگوییم که چرا رژیم شاه بر اساس سیاستی که در کاخ سفید پس از سرکوبی نهضت 15 خرداد طراحی شده بود، نجف را تبعیدگاه دائمی امام انتخاب کرد؟ چه دردناک است بازگویی وقایع تلخ آن دوران، باید در کنار امام میبودید تا عمق درد و رنج را حس کنید… شاید برای مردم عزیزمان که شاهد صبر و شکیبایی امامشان در سهمگینترین حوادث پس از پیروزی بودهاند، این جمله امام در این زمینه گویاترین باشد که در لحظه ترک نجف فرمود:«من در اینجا با حرم مطهر مانوس بودم، اما خدا میداند در این مدت من از دست اهل اینجا چه کشیدم!»…
اشکال اساسی اینها به امام این بود که دخالت در سیاست و قیام او سبب تعطیلی درس و بحث آقایان شده است، حتی بعضی از همینها بعد از وقایع 15 خرداد بی شرمانه امام را مورد حمله قرار میدادند که قیامش حرمت مراجع را شکسته! چرا که فریادش منجر به دستگیری او شده و به این ترتیب، مرجعگیری! باب شده است! شعور و درک و مسئولیتخواهی را ببینید!
شاید باور نکنید همان امامی را که هرگز راز و نیاز شبانه و نماز شبش ترک نمیشد گر چه بر روی تخت بیمارستان در بستر بیماری باشد، همان امامی را که در 27 سالگی کتاب پر رمز و راز «اسرارالصلوه» و پس از آن «آداب الصلوه» را نگاشت همان که قیامش سبب برپایی نماز و احکام الهی گردید و آخرین لحظات عمرش را نیز با ذکر خدا و در حال نماز به پایان رسانید و به وصال محبوب و معشوقش رسید، به همین امام، مقدس نمایان متحجر در نجف نسبت تارکالصلوه دادند!
از همین قماش بودند کسانی که در مسیر بین محل درس امام و مرقد مطهر مولا علی میایستادند که امام رد شود و آنها بیاعتنایی کنند تا به خیال خودشان زخمی زده باشند و قلب نورانی امام را به درد آورده باشند. در دورانی که یاران امام به سختی هزینههای خرید نوار و دستگاه تکثیر و کاغذ جهت چاپ و نشر بیانیهها و کتابهای امام را فراهم میکردند و از جانشان مایه میگذاشتند تا خاطره قیام 15 خرداد زنده بماند و انقلاب ادامه یابد، بعضیها در ایران و نجف وجوهات میگرفتند و به کسانی میدادند که در غیاب امام صرف توطئه چینی علیه امام و انقلاب کنند. روحانیون متحجر در ایران و عراق کتابها و اعلامیههای امام را که با هزاران مشکل تهیه میشد، به بهانه توزیع در بصره و شهرهای عراق و ایران، توسط افراد نفوزی و ظاهرالصلاح میگرفتند و داخل چاه آب و یا رودخانهها میریختند…
این ابراز نگرانی از من نیست تا عدهای جاهل و ناآگاه و یا دستهای آگاهانه دستآویزی بیابند و در مقابل خط مستقیم اسلام ناب که خط امام است بایستند، بلکه این امام است که هشدارمان میدهد:«البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر اسلام ناب و اسلام آمریکایی آمیختهاند… در حوزههای علمیه هستند افرادی که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدی فعالیت دارند. امروز عدهای با ژست تقدسمابی چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام میزنند که گویی وظیفهای غیر از این ندارند….راستی اتهام آمریکایی و روسی و التقاطی، اتهام حلال کردن حرامها و حرام کردن حلالها، اتهام کشتن زنان آبستن و حلیت قمار و موسیقی از چه کسانی صادر میشود، از آدمهای لامذهب یا از مقدسنماهای متحجر و بیشعور؟»
لینک های غیر مرتبط: جملاتی که امام خمینی هرگز نگفت
آهستان