ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!
ساندیس خور

نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد...
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت...
ولی بسیار مشتاقم...
که از خاک گلویم سوتکی سازد...
گلوم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش...
تا که پی در پی دم گرم خویش را بر آن بفشارد....
و سراب خفتگان خفته را آشفته تر سازد...
تا بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتشار مطالب و نوشته های مـا با ذکر منبع و ارجاع لینک مجاز است.
mail: amin.davari@chmail.ir

پربازدیدترین ها
shobahat
مدیر تارنما

ساندیس خور

هیئتی که در آن دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد؛ ابن زیاد هم سینه می زند!





۱۱۰ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

آب و برق مجانی سخنان حضرت امام حکومت اسلامی یا... شنیدن حرف های متفاوت وعده های تو خالی دروغ یا راست حقیقت چیست بهشت زهرا حکومت آخوندی سانسور و...

 

 

دانلود کنید پاسخ به شبهه آب و برق مجانی به صورت pdf

آرشیو یکی از روزنامه ها [سخنگوی دولت: آب و برق برای کم درامدها مجانی می شود] + اینجا

دانلود کلیپ صوتی سخنان حضرت امام در رابطه با آب و برق مجانی در نقد صحبت سخنگوی دولت موقت

 

برگی دیگر از یک دروغ 30 ساله

سی سال است که دشمنان امام و انقلاب، با وارونه سازی یک خبر و تحریف ماجرا، مدعی هستند که امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به مردم ایران قول داده است که آب و برق مجانی می‌شود. دروغگویان حتی مدعی هستند که امام بزرگوار ما، در بدو ورود به وطن یعنی در دوازدهم بهمن سال 57 این وعده را به مردم داده است!

اما رجوع به اصل سخنان امام در بهشت زهرا نشان می‌دهد که اصلا و ابدا چنین وعده‌ای در سخنرانی امام خمینی وجود ندارد و در حقیقت این مساله مربوط است به سخنرانی ایشان در 10 اسفند سال 57 و در مدرسه فیضیه قم.

البته برای دشمنان امام فرقی نمی‌کند که این سخنرانی مربوط به 12 بهمن باشد یا 10 اسفند. آنها با استناد به این سخنرانی و عدم تحقق چنین وعده‌ای، می‌خواهند اینگونه وانمود بکنند که امام خمینی و یا انقلاب، مردم را فریب داده‌اند و یا با چنین وعده‌هایی انقلاب را پیش برده‌ا‌ند و یا اینکه این قبیل وعده‌ها فاقد پشتوانه علمی و کارشناسی و به دور از واقعیت بوده است! متاسفانه در نوشته‌های ضدانقلاب انواع و اقسام توهین و اهانت و فحاشی را علیه امام می‌بینیم.

در مقابل، دوستان امام و انقلاب و حتی برخی مسئولان رسمی کشور هم گاهی ضمن تایید این مساله، به زعم خود سعی کرده‌اند با توجیهات مختلف از امام و انقلاب دفاع کنند! گویا اینها هم باور کرده‌اند که امام چنین وعده‌ای را به مردم داده است! مثلا آقای علیرضا محجوب نماینده مجلس گفته است:«حضرت امام خمینی (ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعلام کردند آب و برق برای مردم رایگان است، اما پس از آن کارشناسان اعلام کردند که اجرای این موضوع تنها برای افراد کف جامعه امکانپذیر است.»

این اظهارات موافق و مخالف در حالی صورت می‌گیرد که مراجعه به اسناد انقلاب و آرشیو مطبوعات آن روز، نشان می‌دهد که شخص دیگری غیر از امام برای اولین بار این وعده را به مردم داده است! در حقیقت مطلب امروز من هم افشای این دروغ سی ساله و بیان یک واقعیت پنهان است.

ابتدا به عبارت امام توجه کنید: «علاوه بر اینکه زندگی مادی شما را میخواهیم مرفه بشود، زندگی معنوی شما را میخواهیم مرفه کنیم. شما به معنویات احتیاج دارید، معنویات ما را اینها بردند. دلخوش نباشید که تنها مسکن میسازیم ، آب و برق را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم اتوبوس را برای طبقه مستمند مجانی میکنیم دلخوش به این مقدار نباشید معنویات شما را، روحیات شما را عظمت میدهیم. شما را به مقام انسانیت می‌رسانیم. اینها شما را منحط کردند؛ این قدر دنیا را پیش شما جلوه دادند ‌که خیال کردید همه چیز ‌این ‌است.»

همان طوری که اشاره شد این سخنرانی مربوط است به روز شنبه دهم اسفند 1357. از این عبارات مشخص می‌شود که حتما شخصی غیر از امام این دلخوشی مادی را برای مردم به وجود آورده است! با مرور اخبار روزهای قبل از سخنرانی امام، این شخص نامعلوم و این حقیقت پنهان مشخص می‌شود.

کیهان 8 اسفند 1357 سخنگوی دولت : «برای کم در آمدها؛ آب و برق مجانی می‌شود!» سخنگوی دولت کسی نیست جز آقای عباس امیرانتظام! به عبارت دیگر لایحه‌ی آب و برق مجانی را اولین بار دولت موقت مهندس بازرگان تصویب کرد و وعده‌ی آنرا هم به مردم داد و امام خمینی چند روز بعد، این وعده‌ی دولت موقت را تصحیح و تکمیل کردند!

در حقیقت امام به خاطر این که مبادا این قبیل وعده‌های دولتی، انقلاب اسلامی را به انقلابی صرفا مادی و با اهدافی مادی تبدیل کند، مصوبه دولت موقت را اینچنین تصحیح می‌کند که دلخوش به این نباشید که آب و برق مجانی می‌شود! امام بزرگوار ما توضیح می‌دهد که انقلاب اسلامی علاوه بر اینکه وظیفه دارد به فکر رفاه مادی مردم باشد، دنبال رفاه و سعادت معنوی آدمها هم هست. چرا که انقلاب اسلامی بیشتر از آنکه مادی باشد، انقلابی معنوی برای گستتن بندهای اسارت و بردگی ناشی از استبداد و استعمار و استحمار بود.

پس در سخنان امام خمینی وعده‌ای وجود ندارد. ایشان با توجه به احتمال تغییر ذائقه مردم و تحریف معنا و مفهوم و آرمان انقلاب، هدف اصلی انقلاب را برای مردم و شاید هم برای دولت موقت تبیین ‌کردند.

فراموش نکنیم که دولت مهندس بازرگان و اعضای کابینه و شخص آن مرحوم، خودشان را آدم‌هایی متخصص و روشنفکر می‌دانستند که توانایی حل مشکلات مردم را دارند. آنها گاهی به صراحت و گاهی هم با ایما و اشاره، روحانیون و رهبران انقلاب را به سنتی بودن و بی‌سواد بودن متهم می‌کردند!

به هرحال خوب یا بد، جدای از اینکه موافق این وعده باشیم یا مخالف آن و اصلا هر تفسیری که برای وعده آب و برق مجانی داشته باشیم، این دولت بازرگان بود که اولین بار این لایحه را تصویب کرد و خبر این وعده‌ی تاریخی را هم شخص آقای امیرانتظام یعنی سخنگوی دولت موقت و معاون نخست وزیر وقت در اختیار مطبوعات قرار داد!

پس اگر به زعم ضدانقلاب، وعده‌ی دروغی داده شده و یا وعده‌ای غیرکارشناسی به مردم داده شده، چرا کسی از بازرگان و دولت موقت اسم نمی‌برد؟! عدم اشاره ضدانقلاب و حتی دوستان انقلاب در سی سال گذشته به این حقیقت مهم و پنهان، جالب و عجیب است. اگر عبارت «آب و برق مجانی» را در اینترنت جستجو کنید، صدها و شاید هزاران سایت و وبلاگ و کلیپ و فیلم اهانت آمیز علیه امام خمینی پیدا می‌کنید که همه آنها بدون کمترین اشاره‌ای به این مصوبه دولت بازرگان، فقط و فقط به امام خمینی اهانت می‌کنند! اما کسی نمی‌گوید که سخنان امام، در حقیقت اشاره به وعده دولت بازرگان بوده است!

امروز که به مدد آرشیو کیهان، مشخص شده است اولین بار این وعده را دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان به مردم داده و خبر آن را هم شخص عباس امیرانتظام در اختیار مطبوعات قرار داده، آیا دروغگویان و هتاکان، به این حقیقت اعتراف می‌کنند؟ البته احتمالا، حالا که همه چیز ثابت شده، باز هم باید منتظر سوالات و شبهات جدید باشیم! ماجرای گاو بنی اسرائیل را که یادتان هست؟!

پی نوشت:

بعضی دوستان معتقدند که تصویب آب و برق مجانی در دولت، تحت تاثیر سفارشات امام خمینی به دولت موقت بوده است. دلیل این دوستان پیام 14 ماده‌ای امام در تاریخ 9 اسفند و نطق تلویزیونی مرحوم بازرگان در تاریخ 23 اسفند 57 است. مهندس بازرگان در این مصاحبه تلویزیونی که متن آن در کیهان 24 اسفندماه نیز به چاپ رسیده، ادعاهایی را درباره امام مطرح کرده است. مثلا وی ادعا کرده است که امام بدون مشورت با دولت و یا با صدور اعلامیه، خواسته است که آب و برق مجانی شود!

در حالی که اگر صحیفه امام را مرور کنیم، قبل از تاریخ مصوبه هیات دولت، هیچ سخنرانی و اطلاعیه‌ای از طرف امام سراغ نداریم که به موضوع آب و برق مجانی اشاره شده باشد. تنها موردی که وجود دارد همان پیام 14 ماده‌ای مورخ 9 اسفندماه است که بعد از تصویب آب و برق مجانی در دولت، صادر شده است. البته امام در این نامه از قید «فعلا» و «برای طبقات کم بضاعت» استفاده کرده است .

پس این احتمال وجود دارد که پیش از این، رهبران انقلاب یا شورای انقلاب و یا امام به طور خصوصی و نه از طریق فشار رسانه‌ای و یا صدور اعلامیه، به دولت پیشنهاد چنین کاری را داده باشند. اما چرا مرحوم بازرگان در مصاحبه 23 اسفند ادعا کرده است امام از طریق اعلامیه و بدون مشورت با او دستور داده؟!

نگاهی به آرشیو سخنان امام نشان می‌دهد که علت اصلی ناراحتی مهندس بازرگان چیز دیگری بوده است. چون قبل و بعد از تصویب لایحه دولت، نشانه‌ای از نارضایتی دولت از این پیشنهاد دیده نمی‌شود و موردی هم سراغ نداریم که امام در اعلامیه و یا سخنرانی عمومی، دولت را برای این مساله خاص تحت فشار قرار داده باشد. اتفاقا برعکس، امام بعد از تشکیل دولت موقت، بارها مردم را به همکاری با دولت در جهت رفع محرومیت‌ها تشویق و به صراحت تاکید می‌کرد که رفع این محرومیت‌ها به زمان زیادی نیاز دارد.

نکته اینجاست که امام در روزهای قبل از مصاحبه بازرگان (دهم و پانزدهم اسفند) انتقادات تندی را به سیاست گام به گام دولت در رفع مفاسد دستگاه‌های دولتی و وزارتخانه‌ها و باقی ماندن برخی مظاهر رژیم گذشته مطرح کرده بود که این مساله موجب ناراحتی و گلایه مهندس بازرگان می‌شود. اما وی سعی کرد بدون ارائه پاسخی قانع کننده به انتقادات اصلی و اساسی امام و با اشاره به مسائلی چون آب و برق مجانی که مصوبه دولت خودش نیز بود، انتقادهای امام را احساسی و غیرتخصصی معرفی کند!

به هرحال آب و برق مجانی، چه با سفارش امام بوده و چه نبوده، مصوبه دولت موقت در تاریخ 8 اسفند 57 بوده است آنهم با قید فعلا و برای اقشار کم درآمد، نه برای همیشه و همه مردم. نکته مهمتر اینکه علی‌رغم چاپ اصل سخنان دوازدهم بهمن امام در مطبوعات آن روز، هنوز هم عده‌ای اصرار دارند که امام در بدو ورود به ایران، وعده‌ی آب و برق مجانی را داده است!

آرشیو یکی از روزنامه ها [سخنگوی دولت: آب و برق برای کم درامدها مجانی می شود]

ahestan.ir

۴۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 Bahman 91 ، 16:26
امین داوری

آیت ا... شریعتمداری لطفا نگویید آیت ا... سلایق متفاوت نسبت به حکومت او جاسوس بود اختلاف با امام شریعتمداری حرفش درست بود اما اگر امروز شریعتمداری ها بودند او یک تروریست بود یا یک منتقد رفاقت با ساواک یا ظاهر سازی و...


دانلود جـزوه pdf اسناد محرمانه

دانلود تصاویر تصاویر

دانلود کلیپ صوتی سخنان امام روح ا...

دانلود کلیپ تصویری خاطره استاد رحیم پور


+ لینک های مرتبط: از طرف من مجازید که خمینی را ترور کنید

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 02 Bahman 91 ، 16:25
امین داوری

مستندی جنجالی  پیرامون پشت پرده مختومه اعلام شدن پرونده کشتار رئیس جمهور و نخست وزیر کشور

این مستند که گوشه ای از حقایق ناگفته انقلاب میباشد، پرونده ی انفجار هشتم شهریور را بررسی می کند و از شهادت مشکوک تمامی افراد مرتبط با پیگیری این پرونده یعنی شهید آیت الله قدوسی, شهید آیت الله ربانی املشی و شهید اسدالله لاجوردی سه نفری که از طرف امام خمینی (ره) برای پیگیری این پرونده انتخاب شدند، پرده بر میدارد

تعجب اینجاست که اسدالله لاجوردی پیگیر پرونده توسط یوسف صانعی , دادستان وقت کل کشور برکنار می شود!

و همچنین در نهایت شگفتی و بر اساس گزارش موسوی خوینی ها ( دادستان وقت کل کشور) و فشار سازمان “مجاهدین انقلاب اسلامی” دست آخر پرونده مختومه اعلام می شود!!

شرح کامل + دانلود در ادامه مطلب...

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 30 Dey 91 ، 15:52
امین داوری
اواخر دی ماه1363 بالاخره با فشارهای زیاد، شورای عالی قضایی تصمیم به برکناری شهید لاجوردی گرفت. پس از اطلاع شهید لاجوردی از این تصمیم، ایشان در سخنانی در تاریخ 63/10/29 در جمع همکارانش در دادستانی تهران به بیان دلایل این برکناری پرداختند.
قبل از مطالعه توصیه می شود این مطلب را [علت کینه مجاهدین انقلاب از لاجوردی پس از سی سال] بخوانید

بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت برادران عرض کنم لابد در جریانات تغییر و تحولات قرار گرفتیم ولی بگویم متأسفانه یا خوشبختانه آنجور که واقعیت نه شاید برادران در جریانش نیستند. به همین دلیل هم خب اخبار متضاد متناقض گاهاً نظیر شایعه پراکنی ضمیمه‏اش می‏شد؛ من روز پنج شنبه تصمیم داشتم که ماوقع را برای برادران بگویم تا روز پنج شنبه که مسائلی پیش آمده بود که حالا میگویم چون یک کاری برای خودم انتخاب کردم دنبال تهیه وسائل آن کار بودم. نشد روز پنجشنبه در آن جلسه برسم این بود که زنگ زدم صبح به روابط عمومی و گفتم به برادران بگویید فعلاً منتفی است تا بعد. این جلسه الان به این منظور تشکیل شده که من یک مقدار برادران را در واقعیت آنچه که گذشته بگویم و برادران اگر یک وقت چیزی به گوششان میرسد بدانند خلاف واقع مثلاً چه مقدار شد و چه مقدارش مطابق واقعیت.

خب لابد برادران، شاید حدود یک سال، یک سال و نیم پیش در جریان هستند که من خودم با شورا مطرح کرده بودم یا به بعضی از برادران دیگر می‏گفتم که من می دانم که برنامه حذف گام به گام و تدریجی برای ماها وجود دارد. این را خودم می‏فهمم احساس میکنم ولی یک نکته کنارش هست، چون من خودم خیلی اعتقاد یعنی علاقه به این ندارم که من به عنوان دادستان باقی بمانم خیلی چیزهایش را مطابق میلم هم میپذیرم؛ مثلاً خب در مسئله گرفتن دادستانی امور صنفی می‏دانید معمولاً دادستانی‏های انقلاب همه باید زیر نظر من باشد؛ در تهران دیگر. یعنی زیر نظر دادستان وقت باشد اما دادستان صنفی باید زیر نظر دادستان انقلاب باشد. قبلش هم اینجوری بود سرپرست آنجا را من میگذاشتم. بعد به من گفتند که آقا فلانی را تو سرپرستی بگذار یعنی یک نفر معرفی کردند من تو حکمش گفتم، حالا حکمم را بیاورند بعداً شاید بعداً بیاورم بیرون، تو حکمش اینجوری نوشتم که مثلاً با معرفی آقایان این چنین منصوب است که از نظر قانونی مسئلهاش مثلاً درست باشد. اما خب عملاً زیر نظر من نباشد که من خودم واقعاً پذیرا بودم.
۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 01 Aban 91 ، 13:43
امین داوری
سایت بی بی سی در یکی از گزارش‌های خود با عنوان: نظریه ای درباره احتمال ارتباط بیماری ام‌اس با حجاب نوشت:

بیماری ام اس و حجاب

[ داده های محققان ایرانی در سال های اخیر نشان داده بود که آمار ام اس (مالتیپل اسکلوروسیس) در فاصله سال های 1368 تا 1384 در تهران هفت برابر شده و در اصفهان هم در فاصله 1384 تا 1388 سه برابر. 
ام اس یک بیماری سیستم عصبی و عضلات است که در مواردی با فلج تدریجی و در نهایت مرگ همراه است. این بیماری بیشتر در زنان شایع است.  اکنون جولیا پاکپور و سریرام راماگوپالان دو محقق علوم ژنتیکی در دانشگاه آکسفورد بریتانیا می گویند که شاید پوشش اجباری زنان پس از انقلاب ایران عامل این وضع باشد. 
توجیه این نظریه این است که رابطه ای مشخص میان کمبود ویتامین دی و بیماری ام اس وجود دارد. مهم ترین راه تولید ویتامین دی در بدن قرار گرفتن پوست در معرض آفتاب است.  اما امیرهادی مغزی پژوهشگر در زمینه بیماری ام اس که اکنون در حال گذراندن دوره پسا دکترا در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در سانفرانسیسکو است به بی بی سی فارسی می گوید که مساله پیچیده است: "مطالعاتی در جمعیت های ترک در سوئد شده که نشان می دهد سطح ویتامین دی خانم های محجبه کمتر است. و حتی مطالعاتی در اسرائیل انجام شده که نشان می دهد که سطح این ویتامین در خانم های یهودی که پوشش بیشتری دارند کمتر است."  او می افزاید: "اما در عربستان یا کشورهای مسلمان دیگر این افزایش مشاهده نمی شود. شاید به خاطر عوامل ژنتیکی باشد یا عوامل دیگر.
بنابراین عوامل خیلی مختلفی در آن دخیل هستند."  البته خانم پاکپور هم تایید کرده است که نظریه او و همکارش در مورد علت افزایش آمار ام اس در ایران قطعی نیست.  محققان آکسفورد می گویند قصد ندارد به زنان توصیه کنند حجابشان را رها کنند همانطور که مثلا به زنان اهل ایالت های سردسیر نیوانگلند آمریکا نمی گویند به مکانی گرم و آفتابی مثل فلوریدا نقل مکان کنند. 
مطالعات دیگر ارتباط میان حجاب و کمبود ویتامین دی را نشان داده است.  دکتر مغزی پیشنهادهایی برای جمعیت ایران دارد: "توصیه هایی که می تواند در سطح جامعه موثر باشد استفاده از قرص های مکمل ویتامین دی و کاهش مصرف سیگار است. همچنین مطالعه ای در نشریه نیچر چاپ شده که نشان می دهد که کاهش نمک در مواد غذایی می تواند باعث کاهش ابتلا به این بیماری شود."  مطالعات قبلی در سال 2011 در ایران نشان داده بود که در میان جمعیت این کشور کمبود ویتامین دی وجود دارد.]
----------------------------------
این گزارش در حالی است که دانشمندان علل و عوامل گوناگونی را در بروز این بیماری موثر دانسته‌اند، ولی هیچ کدام از آنها هنوز به درستی ثابت نشده است. از این عوامل می‌توان به وضعیت سیستم ایمنی بیمار، وراثت و برخی از عوامل محیطی مانند ابتلا به عفونت‌های ویروسی، موقعیت جغرافیایی محل زندگی بیمار و تاثیر برخی از هورمون‌ها اشاره کرد.  شرایط جوی در سراسر جهان، ژنتیک، عامل ایمنی و عامل ویروسی از مهمترین علل ابتلا به بیماری ام‌اس به شمار می‌روند که علت ژنتیکی در این بخش از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.
ما در این یادداشت این ادعا را بررسی خواهیم کرد و خواهیم دید که این ادعا تا چه میزان بر پایه داده های علمی استوار است.
یادداشت ب نقل از عبدالرضا ناصر مقدسی در روزنامه شرق
بیماری «مولتیپل اسکلروزیس» یک بیماری سیستم ایمنی است که با درگیری غشای میلینی سلول های سیستم اعصاب مرکزی موجب علایم مختلف عصبی می شود. از لحاظ اتیولوژی این بیماری علل مختلفی داشته و محصول نوعی ارتباط و تقابل پیچیده بین فاکتورهای ژنتیکی و محیطی است. یکی از علل مطروحه کمبود ویتامین D است.
نور آفتاب نقش مهمی در تولید ویتامین D در بدن دارد و همین موضوع دستمایه نویسندگان مذکور شده بود که حجاب را عاملی برای جلوگیری از برخورد نور آفتاب با بدن تلقی کرده و بنابراین آن را علت افزایش بیماری ام اس در ایران بدانند.افزایش بیماری ام اس در ایران یک واقعیت است.
طبق مطالعه ای که در سال 2010 به چاپ رسید، میزان شیوع این بیماری در تهران 9/51 به ازای هر صدهزار نفر است. علت این مساله مشخص نیست. البته این افزایش بروز، مختص ایران نبوده و در کشورهای دیگر نیز دیده می شود. به طور مثال میزان بروز ام اس در یونان از 1/10به ازای هر صدهزار نفر در سال 1984، به 61/119به ازای هر صدهزار نفر در 2006 افزایش یافته است؛
آماری که به مراتب از ایران بیشتر بوده و نمی توان آن را به پوشش حجاب در یونان نسبت داد. پس آنچه باعث افزایش میزان ام اس در کشور ما شده است، باید تحت تاثیر عواملی باشد که میزان بروز ام اس را در سایر کشورها نیز افزایش داده است. حال جدا از این مساله به مقوله ادعایی نویسندگان می پردازیم:
آیا کاهش ویتامین D در ایران به دلیل پوشش حجاب است و آیا کمبود ویتامین D عامل افزایش ام اس در ایران است؟
مطالعات نشان می دهد که ایران جزو مناطقی از جهان است که در آن میزان ویتامین D پایین است. کمبود متوسط تا شدید ویتامین D در آقایان زیر 50 سال 2/47درصد و در خانم های زیر 50 سال 2/54درصد است. در مطالعه ای دیگر میزان کمبود ویتامین D در آقایان 8/68درصد گزارش شده که ارتباطی به میزان مدت زمان بودن در معرض نور آفتاب نداشته است.
این آمارها نشان می دهند که کمبود ویتامین D در هر دودسته مردها و زن ها وجود دارد. پس حجاب نمی تواند عاملی برای کمبود ویتامین D محسوب شود. از سوی دیگر همان طور که ذکر شد میزان کمبود ویتامین D در آقایان نسبتی با میزان قرارگیری در معرض تابش نور خورشید نداشت، پس احتمالاعوامل دیگری همچون جذب نامناسب یا کافی نبودن مصرف مواد حاوی ویتامین D باید عامل این کمبود در ایرانی ها باشد.
در مورد سوال دوم که آیا کمبود ویتامین D باعث افزایش بیماری ام اس در ایران است یا نه، باید به چند نکته توجه کرد.
اولاکمبود ویتامین D همان طور که ذکر شد موضوعی شایع در ایران است، اما این طور نیست که تمام کسانی که دچار کمبود ویتامین D شده اند به بیماری «مولتیپل اسکلروزیس» مبتلاشوند، زیرا بیماری ام اس یک بیماری مولتی فاکتوریال بوده و باید عوامل مختلفی دست به دست هم بدهند تا کسی به این بیماری مبتلاشود.
از سوی دیگر بیماری ام اس در خانم ها شایع تر است. در مطالعه ای که در اصفهان صورت گرفت، نشان داده شده است که نسبت ابتلادر زن ها به میزان چشمگیری در یک دهه اخیر افزایش یافته است و این در حالی است که کمبود ویتامین D هم در خانم ها و هم در آقایان ایرانی موضوعی شایع است.
پس صرفا کمبود ویتامین D عامل این افزایش نیست.
در همین مورد چند نکته دیگر نیز قابل ذکر است.
اولامیزان جذب نور خورشید توسط پوست صورت و دست ها که در پوشش اسلامی پوشیده نمی شوند، می تواند برای تولید ویتامین D کافی باشد، ولی استفاده روزافزون از کرم های ضدآفتاب و لوازم آرایشی باعث شده که نوعی سد در برابر نور آفتاب ایجاد شود.
از سوی دیگر ترس از ابتلابه بیماری های پوستی نیز مانعی برای حضور افراد در برابر نور خورشید است. همچنین باید توجه داشت که میزان شیوع ام اس در ایرانیان مقیم کانادا و سوئد که در آنجا پوشش حجاب اجباری نیست، کماکان بالاست، بنابراین انتساب افزایش این بیماری در جامعه ما به مقوله حجاب نمی تواند بر مستندات علمی استوار باشد.
در پایان توصیه می شود که با توجه به شیوع بالای کمبود ویتامین D در جامعه ما، تمام افراد تحت درمان با مکمل های ویتامین D قرار گیرند.
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 05 Mehr 91 ، 17:31
امین داوری
چند سالی هست که در سالروز قبول قطعنامه 598، برخی افراد و رسانه‌ها، دنبال پیدا کردن مقصر و مسبب پایان جنگ هستند. این افراد ادعا می‌کنند که پذیرش قطعنامه از سوی امام، نتیجه تصمیم سازی چند نفر خاص بوده و آن جام زهر را هم همین افراد به امام خورانده‌اند!
سال 91 یکی از روزنامه ها به مناسبت هفته دفاع مقدس به منظور دست یابی به برخی ناگفته ها و تبیین علل چگونگی برخی تصمیمات در مقطع جنگ و پایان آن در پاورقی خود دست به انتشار سلسله مقالاتی با عنوان «علل و دلایل پذیرش قطعنامه 598» در سال 67 نمود.
تا اینجای کار این اقدام روزنامه مذکور بسیار ارزشمند و پسندیده تلقی می‏گردد. اما با توجه به رویکرد مقاله و به خصوص زمان تقارنی انتشار آن با هفته دفاع مقدس و برخی دیگر از رویدادهای سیاسی در کشور انتشار این مقاله را باید در راستای اهدافی دیگر ارزیابی نمود.
اما این نمونه که در مورد آن به بررسی خواهیم پرداخت نه تنها با هدف تجلیل از خادمان و خدمت گذاران صدیق جنگ که امام خمینی (ره) بنابه فرمایشات خودشان به تعهد، دلسوزی و صداقت آنان اعتماد داشته است، (صحیفه امام ، جلد 21، ص92) نیست، بلکه با کنار هم قرار دادن اظهارات و جمع آوری برخی خاطرات از مسئولین جنگ و حتی برخی افراد با مسئولیت‏های غیرجنگی یا گمنام و ناشناخته (حداقل برای نگارنده) درصدد برمی‏ آید که نشان دهد از سال 62 تا 67 و به خصوص در مقطع پذیرش قطعنامه افراد یا به قول نویسنده جریاناتی در اطراف حضرت امام (ره) بوده ‏اند که هیچ هدفی جز نفود و ایجاد تغییر رأی در امام برای پایان دادن به جنگ، آن هم از طریق تسلیم ایشان «مجبور به سر کشیدن جام زهر» و «وادار کردن امام به پذیرش قطعنامه» (راز قطعنامه - ص 53) نداشته ‏اند.
این پاورقی بعداً بنابه دلایلی که ذکر خواهد شد، تحت عنوان کتاب «راز قطعنامه» منتشر شد. متأسفانه نویسنده در این کتاب، غیرمستقیم تلاش دارد رهبر کبیر انقلاب اسلامی را تا سطح یک رهبر ساده که به راحتی از طریق دسیسه‏ های اطرافیانش امکان تصمیم گیری از ایشان سلب شده است، پایین بیاورند «اما چرا کار به جایی رسید که امام خمینی مجبور به سر کشیدن جام زهر قبول قطعنامه شود؟ و اصولاً چه کسانی این جام زهرآلود را به امام تحمیل کردند؟» (راز قطعنامه- ص33) امامی که نویسنده راز قطعنامه معرفی می کند، حتی از مذاکرات و اقدامات سیاسی و دیپلماتیک مسئولان کشور و فرمانده جنگ و نمایندگان خودشان هم بی خبر هست! امامی که حکایت‏ ها و داستان‏ ها و کتاب‏ های فراوانی از چگونگی اطلاع ایشان از اوضاع کشور نقل شده است، حال توسط نویسنده، فردی بی خبر قلمداد می شود. «بله، آقای هاشمی از قبل با دبیر کل سازمان ملل برای آتش بس و صلح! به تفاهم رسیده بود اما به دنبال موقعیتی می گشت تا امام خمینی را نیز توجیه کند!!» (راز قطعنامه – ص58) این همان جفای بزرگ است به ساحت مقدس امام خمینی(ره) که متاسفانه از چشم مسئولین روزنامه و نویسنده کتاب پوشیده مانده است.
دامنه این جفا به مقام معظم رهبری هم کشیده شده است. نویسنده محترم به رغم این که با ذکر خاطرات و یادداشت‏ های آقای هاشمی که در آن قید شده خیلی از جلسات در خصوص جنگ در حضور رئیس جمهور محترم بوده است، نقش رئیس جمهور وقت را در موضوع جنگ، بی رنگ و بی مسئولیت نشان داده و بدون ذکر استناد متقنی، به نقل از ایشان آمده؛ «در جنگ به جز شش ماه هیچ مسئولیتی نداشته ‏اند» (همان – ص 92) در حالی که رئیس جمهور عضو شورای عالی دفاع ملی بر اساس اصل سابق یکصدودهم قانون اساسی بوده ‏اند.
تاریخ و نسل‏های آینده با خواندن این کتاب چه قضاوتی نسبت به ایشان خواهند داشت. آیا تاریخ و نسل‏های آینده به صرف یک تحقیق و پژوهش کاملاً سطحی و نه چندان علمی و عمیق و به صرف جسورانه بودن موضوع آن، نسل کنونی و انقلابیون امروز را خواهد بخشید که اتهامی چنین به امام، مردم و انقلاب و یاران امام بخورد و سکوت کنند؟! اتهامی که از پس جریانات سیاسی و برای از میدان به در بردن رقبای جناحی و به خاطر انتخابات شکل می گیرد.
نویسنده پاورقی تقریباً تمامی حلقه‏ های مرتبط با حضرت امام را به صورت مستقیم و غیر مستقیم متهم به اتهام مذکور (سلب اختیار از امام) می کند. برخی را صریحاً اسم می آورد: «آیت الله هاشمی رفسنجانی – محسن رضایی – شمخانی – نخست وزیر وقت و حتی برخی نمایندگان مجلس و برخی وزیران دولت سوم و چهارم» و برخی هم که اسمی از آنان به میان نمی‏آید اما به دلیل شرکت در جلسات شورای امنیت ملی و حضور در برخی محافل و جلسات خصوصی سران قوا و تشریک مساعی با افراد فوق، عملاً در دایره اتهام قرار می‏ گیرند که به لحاظ حرمت اینان و رعایت شئون افراد از ذکر نام آنان خودداری می ‏نمایم.
نوشته حاضر تلاش دارد در حد مقدورات یک مقاله در چند بخش به نقد پاورقی و کتاب یادشده بپردازد. در بخش اول به صورت خلاصه مقطع زمانی درج پاورقی در روزنامه و سپس انتشار کتاب «راز قطعنامه» را مورد نظر قرار می دهد و معتقد است، برخلاف ادعای روزنامه، این پاورقی در جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره هشت سال حماسه دفاع مقدس نبوده بلکه به مقتضای وقایع سیاسی مهرماه سال 91 منتشر شده است و انتشار کتاب آن در سال 92 هم در همین راستا بوده است.
بخش های بعدی این مقاله به بررسی چرایی پذیرش قطعنامه می‏پردازد. این همان موضوعی است که نویسنده محترم به استناد سخنان، مطالب و گفته ‏هایی که از مسئولین وقت در سال 67 جمع آوری کرده به چگونگی و چرایی پذیرش قطعنامه پرداخته که کتاب آن قریب به سیصد صفحه را به خود اختصاص داده است. از آنجا که این جانب معتقد هستم نویسنده و روزنامه مذکور خود را پیرو ولایت مطلقه فقیه می‏دانند و کلام و سخنان ولایت برای اینان حجت تامه و فصل الخطاب است و قیام امام را قیام خود و قعود امام را قعود خود می دانند و از ولایت گامی جلوتر یا عقب تر نخواهند گذاشت و از سوی دیگر حوصله مقاله اجازه نمی‏دهد به این موضوع به صورت ریز تر پرداخته شود؛ فقط به استناد فرمایشات حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) موضوع پذیرش قطعنامه، به رغم تلخی آن زهر (به گفته دریابان شمخانی عبارت جام زهر از ادبیات خاص امام نشات گرفته تا بتوانند وضعیت پایان جنگ را رقم بزنند) را بررسی کرده و آن را بر اساس تکلیف الهی و یک اقدام استراتژیک دانسته که نتایج آن تماماً به نفع کشور و مصالح عالیه انقلاب تحقق یافته است. امید است نویسنده محترم کتاب فوق و متولیان روزنامه مذکور با خواندن این نقد در خصوص اتهامات ناروایی که به مسئولان جنگ در سال 67 زده ‏اند، تجدید نظر نمایند. هرچند که امیدی برای این کار ندارم.
در نتیجه گیری این مقاله نیز ضمن بررسی کوتاه نظرات مختلف در ارتباط با پذیرش قطعنامه با بهره گیری از کلام امام و فرمایشات مقام معظم رهبری، نگاهی گذرا به وضعیت سیاسی ایران در شرایط کنونی در مبارزه و تقابل با استکبار و نرمش قهرمانانه ملت ایران می پردازیم.
بخش اول:
در گام نخست، چاپ و نشر این کتاب را نباید در راستای ناگفته‏ ها و ناشنیده‏ ها یا رازهای قطعنامه تلقی کرد، بلکه چاپ این پاورقی و متعاقباً انتشار کتاب آن، در حقیقت سیاست مقابله با رقیب انتخاباتی بوده است. اقدامی که مظلومیت جبهه و جنگ را بیش از پیش نشان داد و این که چگونه برخی عناصر به ظاهر دلسوز نظام و انقلاب برای دستیابی به اهداف سیاسی، به شعار هدف وسیله را توجیه می‏کند، عمل نموده و این شعار را سر لوحه اقدامات خود قرار می‏ دهند.
سلسله پاورقی‏ های فوق که به مناسبت هفته دفاع مقدس از اول مهر سال 91 چاپ شده است دقیقاً به مدت یک ماه صفحه پاورقی روزنامه را به خود مشغول می‏ دارد و از سویی سوژه اصلی این پاورقی کسی نبود جز آیت الله هاشمی رفسنجانی که از دو الی سه ماه قبل از انتشار این پاورقی بحث حضور مجدد وی در انتخابات سال 92 مورد توجه رسانه‏ های داخلی و حتی خارجی قرار گرفته است.
نویسنده با اضافه کردن این مطلب در کتابش به مقابله با آقای هاشمی-روحانی می‏رود: «با توجه به اینکه حسن روحانی از ابتدای پیروزی انقلاب همواره در کنار آقای هاشمی قرار داشته و با وی رابطه تنگاتنگی بوده است –به گونه ای که می توان گفت هاشمی و روحانی یک روحند در دو کالبد مختلف!– لذا می توان حدس زد که احتمالاً این اقدامات حسن روحانی نیز با هماهنگی خود هاشمی بوده است.» (راز قطعنامه - ص60)
در ادامه نیز نویسنده تاکید دارد روحانی و هاشمی اعتقادی به جنگ نداشته و خودشان نیز می دانستند نظرشان مخالف نظر امام است و در ادامه نسبت به عملکرد آقای روحانی در سال 82 در خصوص مذاکرات هسته‏ ایی انتقاد می‏ کند (همان-صص 62–64) طرح موضوع هسته‏ ای که هیچ ارتباطی به قضیه قطعنامه 598 ندارد و ذکر آن در کتابی که قرار است در نمایشگاه کتاب درسال 92 در همان مقاطعی که قرار است کاندیداهای ریاست جمهوری ثبت نام نمایند، نشان از سمت‏ گیری کتاب درخصوص انتخابات سال 92 دارد، تا برملا کردن راز قطعنامه. «وی {روحانی} در سال 82 با حمایت آقای هاشمی به عنوان دبیر شورای امنیت ملی کشور در دولت خاتمی منصوب می‏ شود و هدایت تیم مذاکره کننده هسته‏ ای را در مذاکره با دولت‏ های اروپایی بر عهده می‏ گیرد؛ مذاکراتی که پس از ماجرای سعدآباد، پاریس و... منجر به بیش از دو سال تعطیلی بسیاری از فعالیت‏ های هسته‏ ای جمهوری اسلامی شد. با این وجود، جناب حسن روحانی آن را مایه افتخار خود می‏داند!!» (همان -صص64-65) و در صفحه 96 کتاب، نویسنده با درج عبارت «توسعه طلبی سپاه» از یادداشت هاشمی، عملاً تلاش نموده روحانی و هاشمی و سپاه را رودرروی هم قرار دهد.
از سوی دیگر در همین مقطع، هیچ یک از افراد و شخصیت‏ های نام برده شده در این پاورقی‏ ها و کتاب آن، به رد یا دفاع و حتی اثبات و تایید مطالب آن سخنی بر لب نیاوردند (به جز دو مورد). هر چند برخی شخصیت‏ ها در خاطرات یا مصاحبه‏ های خود از موضوع پذیرش قطعنامه دفاع کردند (هاشمی رفسنجانی و محسن رضایی و دریادار علی شمخانی) اما سکوت معنادار اکثریت رجال سیاسی کشور که در زمان قطعنامه حضور داشتند و به قولی تعداد آنان به چهل تن می‏رسد با ارایه نظرات کارشناسی آنان، حضرت امام قطعنامه را پذیرفتند، چرا اکنون سکوت را ترجیح می‏ دهند؟!
برخی دلایلی که می ‏توان احتمال داد چرا اکثریت رجال سیاسی کشور تاکنون در مورد چگونگی قطعنامه 598 سکوت نموده اند، به شرح ذیل است:
1- وجود نظرات مختلف برای چگونگی پایان دادن جنگ؛ امری مسلم بوده است. این مسئله از پایان ظفرمندانه عملیات خرمشهر (بیت المقدس) و بعد از عملیات ناموفق رمضان از سال 61 مطرح شده بود. اما به دلیل نرسیدن به اتفاق نظر در بین مسئولان، موضوع پایان جنگ تا سال 67 عملی نگردید. بنابراین پایان دادن به جنگ یک استراتژی بوده که باید شرایط آن فراهم می ‏شده و جنگ به عنوان یک اصل تغییرناپذیر شناخته نمی‏ شده است.
لازم به ذکر است صدور قطعنامه در مقطع قدرت و توانایی‏ های ایران به لحاظ فتوحات خود در فاو و جزایر مجنون صادر شد و دشمن برای جلوگیری از سقوط صدام برای اولین بار طی هشت سال حاضر شد به ایران امتیازاتی دراین قطعنامه بدهد. البته با شیوه باخت باخت. ولی پذیرفتن قطعنامه از سوی ایران در مقطعی بود که دشمن دست به اقدامات ددمنشانه‏ ایی همچون کشتار مردم حلبچه با سلاح شیمیایی، حضور مستقیم امریکا در جنگ، شلیک به هواپیمای مسافری و استفاده گسترده از سلاح شیمیایی علیه رزمندگان در فاو ... بود و عملاً ایران برتری نظامی نداشت. مقابله با این اقدامات ددمنشانه که در سایه شعار صلح طلبی صدام انجام می‏ گرفت همان مسئله‏ ای است که متولیان جنگ به عنوان امتیاز در زمان ضعف ایران بدان دست یافتند (فرمایشات مقام معظم رهبری مبنی بر خلع شعار صلح طلبی صدام- 30/6/67) و قطعنامه را پذیرفتند.
2- طیف گسترده افراد دخیل در پذیرش قطعنامه و وجود نظرات مختلف نسبت به مقوله جنگ و نحوه پایان دادن به آن آن قدر وسیع است (حداقل چهل نفر) که در صورت ورود متولیان جنگ به آن در شرایط کنونی، دامن اختلافات و تنش‏های سیاسی در داخل کشور را به سمت اقدامی بی‏ثمر و بی ‏نتیجه و انتقام‏ کشی بیهوده سوق خواهد داد. لذا خرد جمعی و بصیرت خبرگان سیاسی را از افتادن در این ورطه باز می‏ دارد. کاری که نویسنده کتاب ناآگاهانه سعی در دامن زدن به آن دارد.
3- همان‏طور که نظرات، فرمایشات و احکام و دستورات حضرت امام (ره) در قبل از قبولی قطعنامه برای میلیون‏ ها ایرانی مسلمان حجت شرعی بوده و در پی فرمان امام (ره) مردم به جبهه ها سرازیر می شدند، نظرات همین امام نیز بعد از قبولی قطعنامه می‏ بایست به عنوان حجت شرعی تلقی گردد و آن‏چه بعد از قبولی قطعنامه برای میلیون‏ها ایرانی شرط و اساس بوده و هست عمل کردن به نظرات حضرت امام است و این همان رویه‏ ای است که اعتقاد تمامی پیروان واقعی ولایت بر آن استوار گشته است. لذا بعداز پذیرش قطعنامه سخن از آن و ایراد و بهانه گیری در آن نوعی جلوتر بودن از امام تلقی می‏ گردد که این صفت ناپسند نوعی افراط گرایی تلقی شده و افراط و تفریط از قاموس پیروان واقعی امام انتظار نمی‏ رود.
4- این جفای بزرگ را به تاریخ ایران امام و انقلاب اسلامی و مردم ایران را چه کسی پاسخ گو است که مدعی شویم جام زهر را تنها امام نوشیدند. این ادعا یعنی امت مسلمانی که سال‏ها پشت سر امامشان از جان و مال و هستی خود گذشتند در این مقطع فقط شاهد بودند که امام و مقتدایشان جام زهری بنوشد و این مردم ساکت و نظاره گر باشند. اگر جام زهری بود که بود همه نوشیدند تا ایران و انقلاب اسلامی بماند و مصلحتی که امام بزرگوارمان آن را دیدند و مردم هم اعتماد کردند و امروز ایران قدرتمند و سرافراز نتیجه همان جام زهری بود که به قول مقام معظم رهبری شهد شیرین و نکوی آن تنها پس از دو سال به کام ملت ایران ریخته شد. بنابراین تلخی پذیرش قطعنامه برای تمامی مسئولین وقت امری مسلم بوده که بازگویی آن نوعی جزع و فزع تلقی شده و تنها دشمنان انقلاب را شاد می‏ نموده است.
یاللعجب که نویسنده کتاب گویا چند سال وقت صرف کرده تا این پاورقی را بنویسد ولی این فرمایشات مقام معظم رهبری را ندیده است که ایشان در پیام خود به مناسبت نهمین سالگرد جنگ تحمیلی بار دیگر بر اهمیت پذیرش قطعنامه تأکید کرده و فرمودند: «...این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندی است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجرای کامل آن، دشمن را به شکست قطعی می ‏رسانید و لذا هرگز جمهوری اسلامی آن را رد نکرد... قبول قطعنامه ی 598 از سوی جمهوری اسلامی و رهبر عظیم الشّأن فقید آن، توطئه‏ وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهی به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح طلبی، به هر جنایتی دست می‏زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهی بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهوری اسلامی بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدف های اساسی خود در سطح بین المللی نزدیکتر گردد.»
آیا همین عبارت مقام معظم رهبری برای نویسنده کافی نبود که حقانیت جمهوری اسلامی در جهان و نزدیک شدن به هدف های بین‏ المللی را در قبولی قطعنامه می ‏دید و قلم از نگارش این پاورقی و کتاب به زمین می‏ گذاشت؟!
نویسنده محترم ضمن اینکه در کتاب خود چند اشتباه بزرگ در خصوص جنگ دارد که از حول کشف یک مسئله مبهم، این اشتباهات خود را نادیده گرفته است و در ورطه اشتباهات بزرگتری افتاده‏ اند، تناقضاتی هم در جمع‏ آوری مطالب خود دارند. به طور مثال ایشان در جایی مدعی می‏ شوند علی رغم ادعای سران وقت، مردم به جبهه می‏ رفتند و جایی دیگر مدعی می‏ شوند دولت وقت در کار جبهه کار شکنی می‏ کرد (ص114) سئوال این است اگر بیش از یک میلیون نیروی بسیجی (ص68) در جبهه بوده‏ اند و دولت وقت هم حمایتی از این یک میلیون بسیجی نداشته است؛ ایشان توضیح بفرمایند این یک میلیون بسیجی چطور در جبهه ارتزاق کرده و با صدامیان با کدام لجستیک و حمایت می‏ جنگیده‏ اند؟
1- عمر و مبارزات حضرت امام از ایشان شخصیتی ساخته بود تا اینکه به حجت شرعی نمی‏ رسیدند حرفی را نمی‏ زدند یا کاری را انجام نمی‏ دادند. این‏ که گفته شود قطعنامه را به ایشان تحمیل کردند یعنی پایمال کردن خون هزاران شهید و مجروح و جانباز و این یعنی حضرت امام پا روی حجت شرعی گذاشته‏ اند. اگر امام (ره) علی رغم میلشان، به حجت شرعی رسیده بودند که قطعنامه را بپذیرند؛ پس چه باک که ما مامور به خدمت و انجام وظیفه هستیم نه مامور به نتیجه. و این دیگر اینقدر بالا و پایین پریدن ندارد. و اگر امام به حجت شرعی نرسیده بودند و زیر بار فشار اطرافیان قطعنامه را پذیرفتند (نعوذ باالله) چه چیز باعث شد تا یکسال بعد که ایشان در قید حیات بودند از این موضوع سخنی به میان نیاورند و آن را با مردم در میان نگذارند و یا خاطیان را تنبیه نکنند؟ همه خوب می‏ دانیم در یکسال بعد حتی قائم مقام خود را برای حفظ مصالح انقلاب عزل کردند و پس چرا در این مورد سکوت کردند. جناب نویسنده محترم اگر شما سکوت امام در خصوص نامه اقای ری شهری که تقریبا یکماه بعد از قبولی قطعنامه نوشته شده است را ملاک قرار داده اید چرا این پیام امام را شاخص خود قرار نداده‏ اید، پیامی که چهار ماه بعد از قبول قطعنامه به مناسبت سازندگی صادر نمودند که دست‏هایی درصدد هستند مسئولین رده بالای کشورمان را وابسته و عدول کرده از مواضع گذشته معرفی کنند تا با این کار اعتماد مردم را به نظام سست کنند و همچنین امام در ادامه گفته‏ اند شخصاً بر سیاست داخلی و خارجی نظام اشراف داشته و نخواهند گذاشت انقلاب به انحراف برود. نویسنده محترم فکر نمی کرده‏ اند امروز هم همان دست‏ ها از آستین خودی‏ ها بیرون بیاید. آیا این احتمال شدنی نیست؟
2-
خوب است نویسنده محترم به این نظر حضرت امام که بعد از پذیرش قطعنامه فرموده اند توجه می کردند و آب به آسیاب دشمن نمی‏ ریختند: « و من از باب وظیفه به مردم و فرزندان پرشور انقلاب می‌گویم که مبادا بدون در نظر گرفتن محذورات سیاسی و شرایط بسیار پیچیده و حساس کشور به طرح سؤالها و اشکالاتی روی آورید که بازگو کردن و تحلیل واقعی قضایا توسط مسئولین دلسوز نظام باعث کشف اسرار مملکت شده و برای نظام مسئله آفرین گردد و نه تنها گره‌ای را باز نکند که بر مشکلات مملکت نیز بیفزاید.من سیاست داخلی و خارجی کشور را به دقت ملاحظه می‌کنم و تا زنده‌ام نخواهم گذاشت مسیر سیاست واقعی ما عوض شود و مسئولین نیز چیزی غیر از این نمی‌خواهند و انتظاری غیر از این از آنان نمی‌رود. » صحیفه امام خمینی جلد 21 - صفحه 156 - 11 مهر 1367
3- اصولا فلسفه جهاد دفاعی مقابله با تجاوز و برای پایان دادن به جنگ است نه ادامه دادن آن. لذا پذیرفتن قطعنامه به خودی خود اشتباه نبوده است و چون اکثر صاحب نظران در آن شرایط خاص صدور این قطعنامه را به نفع ایران تفسیر کردند، لذا توجه به آن یک امر عقلی بوده است و عقل یکی از منابع معتبر و اصلی اجتهاد است که امام کبیرمان از آن به خوبی بهره برده‏ اند. بنابراین اولاً پذیرفتن قطعنامه به معنای اتمام جنگ نبود، حضرت امام در آخرین سخنرانی عمومی که در جمع هئیت دولت بعد از پذیرفتن قطعنامه دارند به دولت تاکید می کنند از موضوع مسئله جنگ غفلت نکنند. لذا از کلام امام این طور مشخص است که در آن مقطع پذیرفتن قطعنامه لزوماً به معنی پایان جنگ نبوده است. امام در حالی که حرفی در خصوص پذیرش قطعنامه نمی‏ زنند، ضمن حمایت از دولت بر تداوم جنگ صحبت می کنند.
این بیانات بعد از پذیرفتن قطعنامه بوده است که نویسنده محترم مدعی است حضرت امام بعد از قطعنامه دیگر سخنرانی نکردند. جمله امام چنین است «این که ما نباید حساب کنیم که جنگ تمام شده است، ما باید حساب کنیم که در حال جنگیم، برای اینکه، دشمن ما - چه دشمن های بزرگ از قبیل امریکا و شوروی و چه آنهایی که اذناب آنها هستند از قبیل صدام و امثال اینها - اینها چون با اسلام مخالف هستند و دیدند که اسلام امروز در دنیا یک قدرت بزرگی شده است در مقابل آنها، از این جهت، آنها دائماً مشغول نقشه کشی هستند، و ما نباید از این مسئله غفلت کنیم. هم مردم باید مهیا باشند. قوای مسلح مهیا باشند. مردمی که باید به جبهه بروند و جبهه‌ها را پر کنند. تعقیب کنند این مطلب را و سستی نکنند. دشمن ما دشمنی است که با نقشه کار می‌کند. الآن ممکن است که در ایران منتشر کنند که خوب، دیگر مسئله تمام شد و چه شد و مردم را سست کنند و حال اینکه مسئله تمام نشده است، اینها همیشه دنبال این هستند که کارهای خودشان را انجام بدهند ولو به دست ملتها یا دولتها. در ایران چون نمی‌توانند این کار را بکنند، نه ملت با آنهاست نه دولت، از این جهت، یک راه‌های دیگری که‌ دارند دنبال می‌کنند. از این جهت، ما باید بیدار باشیم، جبهه‌ها باید پر باشد، ما خودمان را در حال جنگ بدانیم. می‌بینید که به هیچ چیز از امور اعتنا ندارند، امروز می‌گویند جنگ، فردا همان جنگ را صلح می‌کنند، باز فردا جنگ شروع می‌کنند. از این جهت، قوای مسلحه ما و ملت ما باید مهیا باشند برای این امر.» 8 شهریور 1367«صحیفه امام خمینی » جلد 21 » صفحات 115 تا 117
ثانیا پذیرفتن قطعنامه اقدامی مقابله جویانه برای معرفی دورغ بودن شعار صلح طلبی صدام بود. آیا این مسئله را فراموش کرده ایم که در دیدگاه امام هم پذیرفتن قطعنامه به معنای اتمام جنگ نبود؟ «قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به‌ معنای حل مسئله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربه تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است؛» جلد 21 - صفحه 94.
امام بزرگوارمان حتی در آذر 67 در پیام به بسیجیان جنگ به آنان یادداوری می کند که کارشان پایان نیافته است (2آذر1367)
4- خوب بود نویسنده محترم نظرشان را در خصوص این فراز پیام امام می دادند؛ «همان ها که تا دیروز در زیر نقاب دروغین صلح، خنجرشان را از پشت به قلب ملت فرو کرده بودند، امروز طرفدار جنگ شوند و ملی گراهای بی‌فرهنگ برای از بین بردن خون شهدای عزیز و نابودی عزت و افتخار مردم، تبلیغات مسموم خویش را آغاز نمایند. که ان شاء الله ملت عزیز ما با بصیرت و هوشیاری جواب همه فتنه‌ها را خواهد داد.» (صحیفه امام خمینی جلد 21 - صفحه 95)
5- نسل ما نسلی است که هم انقلاب را دیده است و هم جنگ را و هم دوران کنونی را. سوال این است آیا بعد از بیست پنج سال نمی‏ توانیم به این سوال پاسخ دهیم که تحقق صلح و پذیرفتن قطعنامه به نفع جمهوری اسلامی بوده است یا به ضرر آن - آیا ما اکنون با زعامت مقام معظم رهبری با پذیرش صلح به عقب رفته‏ ایم؟ - آیا از عزت جمهوری اسلامی کم شده است؟ - آیا نیروهای مسلح ما ناتوان و ضعیف شده‏ اند؟ آیا قدرت بازدارندگی قوای مسلح ما اکنون کم شده است؟ آیا این همه پیشرفت در سایه صلح و ثبات در ایران بدست نیامده است؟ آیا نمی‏توانیم امروز بگوییم؛ ای امام جام زهری که تو و ملت تو نوشیدید؛ آن روز همچون دوای تلخ عمل کرد که ایران را از گردنه جنگی ناجوانمردانه که هرروز آن سرمایه‏ های مادی و معنوی این کشور تعمداً به دست استکبار جهانی، به نابودی می‏ کشاند تا انقلاب اسلامی را به زانو در آورد، وا رهانید و امروز آن دوای تلخ کام، چو شهدی شیرین در جهت اعتلای کشور اسلامیان در کام ملت ایران گوارا شده است. «ولی خدای متعال به آن بنده‏ ی صالح عوض داد و هنوز دو سال و اندی نگذشته کاسه‏ ی شهد و شیرینی پیروزی را به ملتش چشاند و کامشان را شیرین کرد.» (مقام معظم رهبری) 11مهر76)
آیا عظمت امروز انقلاب اسلامی ثمره نگاه همزمان امام خمینی به آرمان‏ها و واقعیت‏ها نبوده است مقام معظم رهبری در تاریخ 14شهریور 92 به حق این‏گونه اشاره می‏فرمایند که: «نظام جمهورى اسلامى با آن سابقه‌ى بسیار معجزآسا - که در میان این تندباد حوادث به‌وجود آمد، بعد هم در طول سال‏هاى متمادى، در مقابل معارضه‌ها ایستاد و نه فقط ضعیف نشد و شعارهاى او کمرنگ نشد، بلکه روزبه‌روز از لحاظ واقعى قوى‌تر شد؛ که جمهورى اسلامىِ امروز با جمهورى اسلامىِ سى سال قبل و بیست و پنج سال قبل، از لحاظ اقتدار و توسعه‌ى نفوذ و توانایى‌هاى درونى، تفاوت از زمین تا آسمان دارد؛ و شعارهاى او هم شعارهاى مستحکمى است... آرمان‏ها را از نظر دور نداشت، راهبردها را نبایستى از نظر دور داشت، البته واقعیت‏ها را هم باید دید. اگر چنانچه واقعیّتها را نبینیم، راه را درست نخواهیم رفت؛ امّا وجود واقعیّتها هم نبایستى ما را از راه‌هایمان منصرف بکند... این همان کارى است که امام بزرگوار ما در فصل اوّل این انقلاب یعنى در آن ده سالِ تعیین‌کننده و بسیار حسّاس انجام دادند. امام بزرگوار، در مقابل واقعیّتها چشم خود را نبست، اما کوتاه هم نیامد، راهبرد را فراموش نکرد. ببینید وضعیّت امام را، زندگى امام را، شعارهاى امام را؛ امام بزرگوار همان کسى است که در مورد مسئله رژیم صهیونیستى از هیچ کس تقیّه نکرد؛ اینکه رژیم صهیونیستى یک غدّه‌ى سرطانى است و باید از بین برود، این حرف امام است. در قبال شرارتهاى قدرت مستکبر و مداخله‌گر آمریکا هیچ تقیه‌اى و ملاحظه‌اى نکرد؛ اینکه آمریکا شیطان بزرگ است، این حرف امام است. اینکه حمله‌ى جوانان مسلمان و دانشجویان مسلمان به سفارت آمریکا و تصرّف ابزارها و مدارک جاسوسى آنها را امام انقلاب دوّمى دانست که شاید از انقلاب اوّل مهم‌تر است، این حرف امام است؛ این‏ها حرفهاى امام است، این‏ها روش‏هاى امام است. در قضیّه‌ى جنگ، این‏که فرمود: جنگ تا رفع فتنه، این حرف امام است؛ دیگران می‏گفتند جنگ جنگ تا پیروزى، امام فرمود جنگ تا رفع فتنه. این ایستادگی‏ها بود که پایه‌ى این نظام را مستحکم کرد.» 14شهریور92
آیا این سخنان امام خامنه‏ای همان اعتدال نیست که باید هم آرمان‏ها را باید مد نظر داشت و هم واقعیت‏ها را باید ببینیم. موضوع پذیرش قطعنامه همان واقعیتی بوده است که امام خمینی با تلخ کامی آن را پذیرفتند.
6- آیا همین که به نظر خودمان اثبات کنیم مسئولان وقت ما در سال 67 کاری کردند که صلح را به امام تحمیل شود، خدمت به امام و انقلاب می‏کنیم. آیا با این کار، تمامی حرف‏ها و شعارهای امام مبنی بر ایستادگی و مقاومت در برابر دشمن نزد نسل سوم و چهارم و تاریخ ایران از اساس بی معنی و بی مفهوم نخواهد شد. ایا نویسنده کتاب ، این پیام امام را نخوانده است «و تأکید می‌کنم که گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‌باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته‌اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است. که ان شاء الله خداوند همه ما را موفق به خدمت و رضایت خود فرماید.» (پیام قبول قطع نامه جلد 21 ص 96 بیست نهم آدر 67)
آیا این تبعیت از امام است که هنوز مسئولین مورد اعتماد امام زنده هستند و نویسنده با لطایف الحیل سخنان امام را رد می‏کند تا نشان دهد این مسئولین خائن بوده‏ اند.
7- نویسنده مذکور برای اثبات اینکه ادامه جنگ امری صحیح بوده در این کتاب نه تنها به طرح آن مبادرت نورزیده بلکه به صورت تلویحی نیز از آنچه که به ظاهر دفاع می کرده است سخنی به میان نمی آورد. ایشان می‏بایست از طریق تحقیقات میدانی نه صرفاً با ذکر یادداشت‏های پراکنده و اظهارات بعضاً غیر کارشناسی و چند پهلوی چند مسئول خاص (عمدتاً آقای هاشمی) به این سوال جواب می‏داد؟
پیشنهاد می‏شود اگر نویسنده بدنبال صحت فرضیه لزوم ادامه جنگ در سال 67 است به سوالات ذیل به صورت علمی و تحقیق میدانی و کسب آمار دقیق از منابع رسمی جواب دهند؟
- وسعت سرزمینی مناطق جنگی ما با عراق و استکبار در زمین و دریا و هوا چقدر بوده است و برای پاسداری از این نقاط به چه میزان امکانات و تجیهزات و نیروی انسانی و چه تخصیص بودجه ای نیاز بوده است؟
- امکانات و لجستیک در اختیار نیروهای مسلح (زمینی، دریایی، هوایی ) در سپاه و ارتش آیا جوابگو نیاز بند یک بوده است؟
- با ذکر دقیق آمار رسمی درآمد بودجه و تولید کشور پاسخ داده شود آیا این درآمد و توان کشور جوابگوی مطالبات متولیان جنگ بوده است؟
- در صورت تداوم جنگ و نابود کردن صدام بدست رزمندگان ایرانی، شرایط انقلاب اسلامی و تحولات جهانی در رابطه با ایران پس از صدام با توجه به مخالفت های روز افزون استکبار با انقلاب اسلامی به چه سمتی سوق داده می‏شد.
- در صورت عملی شدن تهدید شیمیایی علیه شهرهای کلان ایران از جمله تهران راه کار مقابله با این جنایت وحشناک که اصل انقلاب و کیان کشور را به ورطه نابودی می‏ کشاند چه بود. آیا پیش‏گیری بهترین کار نبوده است؟
- آیا نویسنده به صراحت قبول دارد پذیرفتن قطعنامه یک اشتباه بوده و این اشتباه را به امام خمینی تحمیل کرده‏ اند؟
- چرا دایره مطالب ایشان محدود به کسانی می شود که هم اکنون در یک طیف یا جریان خاصی وجود دارند. مناسب نبود ایشان از سران ارتش و ستاد نیروهای مسلح هم و افرادی چون سردار فیروزآبادی هم مصاحبه کاملی می گرفتند. و اظهارات موافقین ومخالفین جنگ را کنار هم قرار می دادند و فقط به انتخاب گزینشی مطالب مورد نظر خود نمی پرداختند.
سکوت نویسنده در خصوص حضور مقام معظم رهبری در مسائل جنگ به عنوان یکی از سران قوا و نقش موثر ایشان در ترغیب رزمندگان به اطاعت از فرماندهان خود و همچنین سکوت ایشان در خصوص اظهارات مقام معظم رهبری در تایید پذیرش قطعنامه بعد از آن که در بند بعدی تشریح می‏شود جای سوال است.
فرمایشات ذیل نمونه‏ ای از نظرات مقام معظم رهبری در زمان ریاست جمهوری و اوایل رهبری ایشان است که موافقت خود را با پذیرش قطعنامه و اجرای کامل آن را خواهان هستند و معتقد هستند با زحمات فراوانی که از همه طرف کشیده شد،(یعنی همه موافق بوده‏ اند و ربطی به نظر یک فرد یا اقدام یک نفر نداشته است) قطعنامه صادر شده و در قطعنامه، حق را به حقدار داده شده است. لطفاً پاسخ دهید قطعنامه‏ ایی که حق را به حقدار داده است چرا به نظر شما حضرت امام باید با آن مخالفت می‏کرد؟ و چرا به اشتباه معتقد هستید این حق به امام خمینی تحمیل شده و ایشان را وادار به قبول قطعنامه کرده‏ اند. بیانات مقام معظم رهبری بدین شرح است:
« ما در سیاست خودبرای رسیدن به صلح در چهارچوب قطعنامه ی شورای امنیت جدی هستیم و هرگز پیشقدم درتضعیف آن نخواهیم بود. » 1368/6/26
« طرح مسئله انجام گفتگوهای مستقیم اگر به معنای بی توجهی به قطعنامه و مواد آن باشد به هیچ وجه قابل قبول نیست و این قطعنامه که حق را به حقدار می دهد باید اجراء شود و قدرت ملت ما پشتوانه آن است.‏» 1368/6/29
«شوراى امنیت به خاطر این‌که در دست قدرت‏هاى بزرگ بود و آن‏ها هم پشت سر رژیم عراق بودند، تا آخر هم هیچ‌وقت نسبت به جنگ یک موضع کاملا و صددرصد عادلانه نگرفت؛ تا این‌که در این اواخر، آن هم با زحمات زیاد و با تلاش‏هاى فراوانى که از همه طرف کشیده شد، قطعنامه‌ى 598 از شوراى امنیت صادر شد». (خطبه‌های‌ نماز جمعه‌ی‌ تهران‌ 1370/7/5)
مقام معظم رهبری به تلاش دست اندرکاران پیگیری قطعنامه 598 که به متجاوز شناخته شدن رسمی رژیم عراق در جنگ تحمیلی انجامید اشاره کردند و فرمودند: «کسانی که در جبهه سیاسی مسئول دفاع از انقلاب و نظام اسلامی بودند فضای سرد سیاسی و توطئه های گوناگون دشمنان اسلام در عرصه ی بین المللی رابیش از دیگران احساس کردند. آنان با فداکاری‏های خود در کنار ارتش، سپاه، بسیج و آحاد ملت ما دشمن را مبهوت کردند و من این پیروزی بزرگ سیاسی و بین المللی را به دست اندرکاران پیگیری قطعنامه 598 که تلاش قابل تحسینی را به انجام رساندند،تبریک می‏گویم. » 1370/9/30
آنچه که در پیام ها و سخنان امام (ره) کاملاً مشهود است تلخ بودن پذیرفتن قطعنامه است و این موضوعی آشکار بوده است و این‏که امام با اراده خود و بر اساس تکلیف الهی قطعنامه را پذیرفتن «در شرایط کنونی آنچه موجب امر شد تکلیف الهی‌ام بود. شما می‌دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود؛ و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آنچه گفتم گذشتم؛» (29/4/67)). حضرت امام با صراحت تاکید دارند تصمیمی که گرفته شده با مشورت مسئولان مورد اعتماد کشور و در جهت مصالح اسلام و کشور بوده است .« گمان نکنید که من در جریان کار جنگ و مسئولان آن نیستم. مسئولین مورد اعتماد من می‌باشند. آنها را از این تصمیمی که گرفته‌اند شماتت نکنید، که برای آنان نیز چنین پیشنهادی سخت و ناگوار بوده است.» (همان)
نویسنده توضیح بدهند تکلیف الهی و مصلحت اسلام یعنی چه ؟ مگر غیر از مصلحت اسلام و کشور ،نوع دیگری هم وجود داشته است که امام ابتدا مخیر به تصمیم آن بوده‏ اند. آیا حضرت امام غیر تکلیف الهی کار دیگری هم می‏کردند. مثلا اگر حضرت امام در همان مقطع بر خلاف تکلیف الهی و مصلحت اسلام و کشور به ادامه جنگ حکم می‏دادند آیا چنین روزی افرادی پیدا نمی‏شدند که سیصد صفحه مطلب جمع کنند که امام نعودباالله بر خلاف اسلام عمل کرده است. و اصولا اگر گفته تکلیف الهی صحت داشته باشد که داشته است آیا این امکان وجود دارد که در یک زمان واحد برای امام دو تکلیف الهی وجود داشته و اطرافیان ایشان را وادار به اتخاذ یک تکلیف الهی مورد نظر اطرافیان شده و تکلیف الهی ادامه جنگ را زمین گذاشته اند . در ثانی اگر امام به گفته شما ادامه جنگ می‏دادند و با حملات شیمیایی صدام میلیون‏ها ایرانی نابود می‏شدند، امروز شما می‏پرسیدید؛ چرا مسئولین وقت مانع از این تصمیم گیری نشده‏ اند. ثالثا چرا به این سوال پاسخ نداده‏ اید چرا حضرت امام به هیچ عنوان نتوانسته‏ اند این مسئله را با مردم در میان بگذارند و به قول ایشان سکوت کرده‏ اند. اگر سکوت بوده که به دلایلی نبوده است (حداقل حضرت امام بعد از قطعنامه بیش از ده ها حکم ، پیام ، و دو الی سه بیانات داشته‏ اند که یکی از آنان در حضور هدیت دولت بوده است و البته امام احتمالا به دلیل رعایت حال ایشان سخنرانی عمومی نداشته‏ اند.) چرا سکوت امام را بر اساس رضا تفسیر نمی‏کنید و آن را حمل بر نارضایتی امام می‏دانید. چرا حتی بعد از ایشان فرزند بزرگوارشان حاج احمد آقا که شش سال بعد از امام به جوار حق رفتند در این مدت سکوت کردند و مقام معظم رهبری هم که اکنون حاضرند و به قول شما آنزمان مخالف بوده‏ اند دقیقا یکسال بعد از قبول قطعنامه در این مورد نه تنها سکوت نمی کنند بلکه به دلایلی که بعدا در همین جا آورده می‏شود از پذیرش قطعنامه به عنوان یک ابتکار یاد می‏ کنند.(30شهریور 68)
در اینجا فرازهایی از سخنان مقام معظم رهبری در خصوص تایید قطعنامه آورده می شود و در انتها به نکات ظریفی که در فرمایشات ایشان در ارتباط با قبول قطع نامه است اشاره میگردد:
«قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتى بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادى کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمى‌کِشد و نمى‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. »(1375/3/14)
این بیانات نشان می دهد معظم له کاملا در جریانات تحولات زمان بوده‏ اند و اشاره‏ایی نمی‏کنند که مخالفتی داشته‏ اند.
«مى‌بینید آنچه که امام مى‌کند در دلهاى جا باز مى‌کند این مردمى که هشت سال گفته بودند جنگ جنگ، امام عزیزمان آن وقتى که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد گفت نه آتش‌بس، ملاحظه نکرد که حالا من هفته‌ى قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چى گفتم نه تکلیف این است مصلحت اسلام این است، کى چه خواهد گفت براى امام مطرح نیست و چون براى خدا کار مى‌کند خدا هم براى او همه‌ى مقدمات را فراهم مى‌آورد، » (1368/1/11)
همان طور که قبلا هم گفتیم و اینجا مورد تاکید مقام معظم رهبری هم قرار گرفته است حضرت امام بر اساس تکلیف و مصلحت اسلام عمل کرده اند و این دو موضوع یعنی تکلیف و مصلحت اسلام از هر طریق برای امام به عنوان یک مجتهد جامع الشرایط و رهبر انقلاب محرز و مشخص شده باشد؛ امری پسندیده است حال چه مسئولین به امام گزارش داده باشند یا خود امام به این تشخیص رسیده باشند که به این تکلیف عمل کند قطعا در نزد خدا معصیت یا خلاف محسوب نمی‏شود.
«این قطعنامه که زیر فشار سهمگین رزمندگان اسلام بر پیکر دشمن صادر شد، سندى است که شعار دفاع مقدس ما در آن تأمین گردیده بود و اجراى کامل آن، دشمن را به شکست قطعى مى‌رسانید و لذا هرگز جمهورى اسلامى آن را رد نکرد. آنچه براى ایران اسلامى مطرح و موجب عدم شتاب در قبول آن مى‌شد، اصرار بر تنبیه متجاوز به قدر کافى در میدانهاى نبرد و نیز بى‌اعتمادى در اجراى میثاقهاى بین‌المللى توسط قدرتهاى بزرگ بود.
از صدور قطعنامه تا قبول رسمى آن از سوى جمهورى اسلامى، دنیا شاهد سنگینترین ضربات نیروهاى اسلام بر دشمن و فتوحات بزرگ رزمندگان ما بر دشمن در جبهه‌هاى جنگ از سویى و فشارهاى همه جانبه از سوى حامیان رژیم عراق علیه ایران اسلامى از سوى دیگر بود. حصر اقتصادى، حمله به تأسیسات ما در خلیج فارس و تمرکز بى‌سابقه‌ى نیروهاى نظامى امریکا و ناتو در اطراف مرزهاى آبى و هوایى و حتى تجاوز به آنها، بخشى از این فشارها بود؛ به طورى که تقریباً هیچ فشار ممکن باقى نماند، مگر آن‌که بر ملت ایران وارد شد و رژیم امریکا تقریباً به‌طور مستقیم وارد صحنه شد. تهدیدها، بمبارانهاى وسیع شیمیایى و جنایت حمله به شهرها و هواپیماى مسافربرى و کشتى غیرنظامى و اثبات این‌که استکبار در حمایت از عراق آمادگى براى دست یازیدن به هر جنایتى دارد، بخشى از حوادث این دوران است و جا دارد در موقع مقتضى، این حقایق هشداردهنده براى ملت ایران شکافته و بر ملا گردد.
قبول قطعنامه‌ى 598 از سوى جمهورى اسلامى و رهبر عظیم‌الشأن فقید آن، توطئه‌ى وسیع دشمن را بار دیگر با هدایت الهى به خود او برگرداند و دشمن را که تحت شعار صلح‌طلبى، به هر جنایتى دست مى‌زد، خلع شعار کرد. شاید مشیت الهى بر این بود که با قبول قطعنامه، حقانیت جمهورى اسلامى بیش از پیش در جهان آشکار شود و ملت ایران به هدفهاى اساسى خود در سطح بین‌المللى نزدیکتر گردد.
با این ابتکار جمهورى اسلامى، دشمن در دو راهى شکست قرار گرفت: اگر اجرا شود، ایران اسلامى به خواسته‌هاى خود رسیده است و اگر اجرا نشود، داعیه‌ى همیشگى جمهورى اسلامى مبنى بر لزوم قطع ریشه‌ى تجاوز و رابطه‌ى میان تجاوزِ عراق و حاکمیت سلطه در جهان و این‌که رژیم عراق در ادعاى صلح‌طلبى صداقت نداشته است، به اثبات مى‌رسد و بى‌اعتمادى به قرارهاى ساخته‌ى قدرتها که جمهورى اسلامى همواره مدعى آن بوده است، در میان ملتها رایج خواهد شد و آنها را بر تکیه‌ى فقط به نیروى خویش، تشویق خواهد کرد.
حکام سبکسر عراق که در طول جنگ عملاً نشان داده‌اند از تشخیص مصالح عاجزند، این بار نیز زیانبارترین راه را گزیدند؛ یعنى ابتدا با حمله به ایران و ندیده گرفتن شعارهاى خود در قبول قطعنامه، بى‌اعتبارى سخن و عمل خود را به دیرباورترین اشخاص هم ثابت کردند و البته وقتى با حضور بى‌نظیر رزمندگان در جبهه، مجبور به عقب‌نشینى در بخش عظیمى از مرزها شدند، یک بار دیگر آزموده را آزمودند. با تعلل در اجراى قطعنامه، باز هم اقدامى دیگر در جهت عکس منافع سیاسى و اقتصادى و نظامى و حیثیتى خود انجام دادند و جهالت و آزمندى خود را به اثبات رساندند.
نگهداشتن بخشى از اراضى ایران اسلامى که عمدتاً دزدانه و پس از آتش‌بس تصرف شده، به قیمت تعطیل قطعنامه‌یى که مدتها دم از اجراى آن مى‌زده‌اند، جز نکبت و پشیمانى، چیزى براى آنها به ارمغان نخواهد آورد و این حیله‌ى شیطانى نیز به خود آنان بر خواهد گشت: «ولایحیق المکر السّیئى الّا باهله». آنان دیر یا زود، مجبور به تخلیه‌ى این اراضى خواهند شد و همه مى‌دانند که ایران انقلابى، حضور متجاوز غاصب پلید را در مرزهاى خود، زمان درازى تحمل نخواهد کرد و به طور حتم خسارتى که در این مرحله نصیب متجاوز و منطقه خواهد شد، مانند گذشته خسارتى سنگین خواهد بود. اگر یک سال پیش، صدام به اجراى قطعنامه تن داده بود، اینک اسرا برگشته، اروند لایروبى شده و صلح مستقر گردیده و پیشرفت بازسازیها چشمگیر بود. آنچه از تعلل رژیم عراق در عمل به قطعنامه، تا کنون بر دو کشور وارد شده، و آنچه از این پس وارد شود، مسؤولیتش بر دوش رژیم عراق و شخص صدام است.» 30شهریور 68
حقیقتا این بیانات رهبر معظم انقلاب می‏بایست فصل الخطاب اقای غضنفری قرار می‏گرفت تا به ناروا در خصوص پذیرش قطع نامه قلم به دست نگیرند در این فرمایشات یازده نکته اصلی به ذهن حقیر رسیده است که توجه به آن برای نویسندگان بعدی راهگشاست :
1- قطعنامه زیر فشار سهمگین رزمندگان صادر شده است یعنی در مقطع قدرت ایران
2- قطعنامه سندی است که شعار ما در جنگ را تامین کرده است
3- اجرای کامل قطعنامه شکست قطعی دشمن را در پی داشت
4- هیچگاه قطعنامه توسط ایران رد نشده است . یعنی از زمان صدور به بعد، از همان روز اول ایران قطعنامه را قبول داشته است و این موضوع مخفی نبوده است.
5- قبول قطعنامه مانع بروز جنایات بزرگتر استکبار علیه انقلاب شد. خطر حمله شیمیایی به کلان شهرها وجود داشت
6- در قبول قطعنامه هدایت الهی وجود داشته است.
7- با قبولی قطعنامه شعار صلح طلبی دشمن خلع شعار شد .
8- مشیت الهی بر این بود که با قبول قطع نامه حقانیت جمهوری اسلامی اثبات شود.
9- با قبول قطعنامه ایران به اهداف بین المللی خود نزدیک شد.
10- قبول قطعنامه یک ابتکار از سوی جمهوری اسلامی بود و دشمن بر سر دو راهی شکست قرار گرفت.
11- تعطیلی قطعنامه توسط عراق جز نکبت برای عراق به همراه نیاورد (پیش بینی آقا از آینده عراق)
نتیجه:
به طور کلی قبول و پذیرش قطعنامه از دو زاویه و دو دیدگاه می‏توان نگاه نمود و به تجزیه و تحلیل آن پرداخت. هر یک از این نگاه‏ها شاید در وحله نخست دارای استحکام و استدلال‏های منطقی و عقلی و مستندات خاص خود باشد اما تنها یکی از این دیدگاه‏ها با واقعیت و حقیقت وجودی امام راحلمان به عنوان رهبر کبیر انقلاب اسلامی منطبق است و این همان موضوعی است که گذر ایام و ورق خوردن تاریخ آن را اثبات خواهد کرد.
در یک نگاه همانطور که نویسنده کتاب «راز قطعنامه» بدان معتقد است؛ بیان می‏دارد امام راحلمان بر اساس نوعی دسیسه و نیرنگ اطرافیان و مسئولین کشور که پیرامون امام بوده و امام به آنان اعتماد داشته است فریب خورده و در خوش بینانه‏ترین حالت، حداقل توسط دشمنان دوست نما وقایع از منظر ایشان دور نگاه داشته شده است و با ارایه آمار غلط و تشریح وارونه اوضاع نابسامان کشور در ارتباط با جنگ ، امام را به راهی انداخته ‏اند که جز قبول قطعنامه چاره‏ ایی نداشته‏ اند.
در پاسخ کوتاه به این دیدگاه باید گفته شود که حضرت امام بارها و بارها نسبت به اعتماد خود به مسئولین وقت از یک سو و اعلام اشرافیت خودشان به اوضاع جنگ و کشور که لازمه یک رهبر انقلابی است تاکید نموده اند و اگر این اعلام امام نیز از سوی نویسنده نادرست باشد؛ دیگر جای بحث و استدلال نمی‏ ماند. و از سوی دیگر سوابق چهل ساله مبارزات امام و قاطعیت و ایستادگی ایشان در برابر استکبار، ظلم و فساد و خیانت و دسیسه ‏ها از ایشان رهبری اسثتنایی ساخته بود که تصور و قبول این‏که ایشان را بتوان در منگنه قرارداد تا امر ناحقی به پیش رود برای تمامی کسانی که حضرت امام را از نزدیک می ‏شناختند و امت شهید پروری که قریب 25 سال پشت سر امامشان خون‏ ها نثار درخت پربرکت انقلاب نموده بودند، بسیار سخت و حتی غیر ممکن است و برای اثبات آن نه تنها سیصد صفحه کتاب کافی نیست بلکه نیاز به تالیف سیصد جلد کتاب گویاتر و مستندتر می‏ باشد.
در نگاه دوم اصل پذیرش قطعنامه به عنوان اقدامی عقلی ، صحیح و موثر در کار جنگ و کشور است و اگر بنابه فرمایش امام راحلمان و مقام معظم رهبری این اقدام را به عنوان یک تکلیف الهی بنگریم همان‏طور که مقام معظم رهبری در سال 68 یعنی یکسال بعد از پذیرش قطعنامه پیش بینی کردند و اکنون نمودار شده است برکات این پذیرش درست چند سال بعداز قبول قطعنامه آشکار گشت و شهد شیرین این اقدام الهی بر ملت شهید پرور ایران گوارا گردید و خواری و زبونی دشمنان و استکبار و صدام یعنی آنچه در طی جنگ به دنبال آن بودیم بعد از کمتر از دو سال محقق گشته و حقانیت جمهوری اسلامی اثبات گردید.
این همان دیدگاهی است که امام راحمان در دهه سوم تیر ماه سال 67 به عنوان مصلحت و آنچه در آینده مشخص خواهد شد بدان اشاره نمودند و به عنوان یک تکلیف الهی نگریستند و گذشت ایام نیز نشان داد این قبولی و پذیرش هیچگاه در نزد آزادگان عالم به عنوان تسلیم شناخته نشد (کاش نویسنده کتاب مستنداتی ارایه می‏داد که اکنون آزادگان و انقلابیون عالم این اقدام امام را تسلیم و زبونی انقلاب شمرده باشند) بلکه هر چه از عمر انقلاب اسلامی می‏گذرد به درست بودن این ابتکار به موقع جمهوری اسلامی مهر تایید و صحت زده می‏شود و بر دور‏اندیشی و آینده‏نگری امام راحلمان که بر خلاف نظر خودشان تا چند روز قبل عمل کرده و بر خلاف شعار هشت سال جنگ جنگ تا پیروزی ملتش، ندای آتش بس را سر دادند ،آفرین می‏گویند.
شاید این جمله روزی ضرب المثل شود که « آنچه در میدان جنگ نقطه ضعف توست، می‏تواند در پشت میز دیپلماسی نقطه قوت تو گردد»
در این جا توجه نویسنده کتاب و متولیان روزنامه کیهان را به کلام امام معطوف نموده و بدون هیچ توضیح اضافی از فرمایشات امام در اسفند 67 یعنی نه ماه بعد از پذیرش قطعنامه بهره می‏بریم و امید دارم که با خواندن چند باره این بخش از پیام در نظرات خود نسبت به امام و یاران امام و جنگ و انقلاب تجدید نظر کنند.
«من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهای غلط این روزها رسماً معذرت می‌خواهم و از خداوند می‌خواهم مرا در کنار شهدای جنگ تحمیلی بپذیرد. ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتی هم که مصلحت بقای انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید برای رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیده‌ها به گونه‌ای غلط عمل کنیم که حزب الله عزیز احساس کند جمهوری اسلامی دارد از مواضع اصولی‌اش عدول می‌کند. تحلیل این مطلب که جمهوری اسلامی ایران چیزی به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستی نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمی‌شود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین - علیهم السلام - در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمی‌بایست از فضای‌ بیشتر از توانایی عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلی و بلند مدتی که هرگز در حیات ظاهری آنان جامه عمل نپوشیده است ذکری به میان آورند. در حالی که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینه‌هایی که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونی رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‌ایم، ما شعار آزادی و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‌ایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسی امریکا تماشا کرده‌ایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زده‌ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادی به وجود آمده است که مجبور شده‌ایم روش‏ها و تاکتیک‏ها را عوض نماییم.» 3 اسفند 1367 منشور روحانیت . صحیفه امام خمینی جلد 21 - صفحه 285
و آخرین و مهم ترین درسی که امام راحلمان در قبول قطعنامه به صورت عملی به تمامی رهبران انقلابی دنیا از یک سو و تمامی مسئولین بعد از خود در صحنه سیاسی جمهوری اسلامی ایران نشان دادند انعطاف و نرمش در عین قدرت و توانایی است . چیزی که شاید در دنیای سیاست معاصر کمتر سیاستمداری را بتوان یافت که به آن دست بزند . امروزه در آموزه های سیاسی به غلط انعطاف و نرمش در عین قدرت در مواضع سیاسی از سوی رهبران را نوعی عقب نشینی و عقب گرد می خوانند ، در حالی که امام کبیرمان نشان دادند هر گاه در صحنه زمامداری و حکومت نرمش و انعطاف با بینش و زمان شناسی آگاهانه همراه گردد چیزی جز همان تداوم مبارزه و تقابل با دشمن نیست . مبارزه ایی که در صحنه و میدان دیگری ادامه می یابد. این موضوع آنچنان روشن و محکم و قوی در بین مسئولین جمهوری اسلامی خود را نشان داده است که در شرایط کنونی نیز فرزند و رهبر به حق و خلف امام یعنی مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) نیز از آن به به نرمش قهرمانانه یاد کرده‏ اند و تاکنون با بهره گیری از استراتژی نرمش قهرمانانه به صورت هوشمندانه در مقاطع حساسی کشور را از گردنه های سخت و دشوار عبور داده اند.
خبرگزاری الف
۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ 13 Tir 91 ، 13:00
امین داوری