پاسخ: به منظور پاسخ به سوال شما لازم است آن را در دو بخش طرح نماییم:
الف: تندروی در جریان تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی
ب: جرایمی که افراد مذکور در بالا به خاطر آنها اعدام شدند
در برنامه شب گذشته دیروز، امروز، فردا که با حضور حسین شریعتمداری و ابراهیم اصغرزاده حول محور مسائل روز برگزار گردید درباره مباحث مربوط به تسخیر لانه جاسوسی آمریکا، مذاکره با آمریکا و فتنه هشتاد و اشک مناظرهای جالب و جنجالی صورت گرفت
دانلود کلیپ صوتی www.yjc.ir
شریعتمداری: در فتنه هشتاد و اشک سردمداران آن فتنه به دنبال فروش ایران بودند
اصغرزاده: اقدام دانشجویان در حمله به سفارت انگلیس احساسی بود
+ نظر رهبر انقلاب در مورد مذاکره با امریکا دانلود کلیپ صوتی
مناظره ای جنجالی پیرامون نحوه برخورد با اهانت کنندگان به پیامبر اسلام و اهانت کنندگان به هلوکاست پخش شده در تلویزیون فرانسه
بهمراه زیر نویس فارسی دانلود کلیپ تصویری
+ پشت صحنهی این حرکت شرارتبار، سیاستهای خصمانهی صهیونیسم و امریکا و دیگر سران استکبار جهانی است که به خیال باطل خود میخواهند مقدسات اسلامی را در چشم نسلهای جوان در دنیای اسلام از جایگاه رفیع خود فروافکنده و احساسات دینی آنان را خاموش کنند. اگر از حلقههای قبلی این زنجیرهی پلید، یعنی سلمان رشدی و کاریکاتوریست دانمارکی و کشیشهای امریکایی آتشزنندهی قرآن حمایت نمیکردند و دهها فیلم ضد اسلام را در بنگاههای وابسته به سرمایهداران صهیونیست سفارش نمیدادند، امروز کار به این گناه عظیم و غیر قابل بخشش نمیرسید امام خامنه ای
اول
بعد از استقبال تاریخی مردم قم از رهبر انقلاب، برخی سایتها و افراد نزدیک به جریان فتنه، این شبهه را ایجاد کردهاند که این استقبال با سنت امیرالمومنین منافات دارد و برای این گفته خود، به تاریخ مراجعه کرده و عبارات امام علی را به مردم انبار شاهد گرفتهاند تا به نوعی ناراحتی خود را از استقبال مردم قم نشان بدهند.
به این شبهه، شخصیتهای بزرگواری پاسخ دادهاند و من حرف جدیدی ندارم. به عنوان مثال آیت الله نوری همدانی برای رد این ادعا، به استقبال مردم مدینه از پیامبر اکرم و یا استقبال مردم نیشابور از امام رضا (ع) اشاره کردهاند. جدای از این در قسمت دوم همین نوشته می توانید پاسخ این شبهه را بخوانید.
اما اخیرا فرزند یکی از روحانیون نزدیک به جبهه اصلاحات، یادداشتی در وبلاگش نوشته و مثلا به سخنان آیت الله نوری همدانی ایرادهایی گرفته که حقیقتا از یک فرد مدعی دارای سواد و اطلاعات حوزوی و فرزند یک آیت الله العظمی (!) بعید است.
این آقا در وبلاگش نوشته:«…هر دو حکایت با داستان انبار تفاوت ماهوی دارند. استقبال انبار از حاکم است، استقبال در مدینه از نبی و در نیشابور از امام! پیامبر خدا هنگام ورود به مدینه حاکم نیست! نبی است. پیامبر خدا است. اگر مردم به استقبال او میروند به طمع پول یا از ترس قدرتش نیست! امام رضا هم حاکم نیست. امام است. استقبال از امام یعنی استقبال از بهشت. یعنی رفتن به سمت خدا. اما امام رضا اگر حاکم بشود دیگر اجازه استقبال نخواهد داد. زیرا استقبال از حاکم یا از روی طمع است و یا از روی ترس! همان دلایلی که امام علی وظیفه خود می دانست مردم را برای مقابله با آنها تربیت کند!»
هرچند خواندن همین چند خط، اوج منطق این آقا را نشان میدهد، اما چند نکتهای را به فرمایشات ایشان اضافه میکنم:
اول اینکه وی در منطقی جالب و جدید (!) استقبال صدر اسلام را به انواع مختلف تقسیم کرده و ادعا کرده است که استقبال از حاکم با پیامبر و یا با امام فرق دارد!
دوم اینکه وی براساس همین منطق در اظهار نظری قابل تامل و جالب، به طور ضمنی ادعا کرده است که اگر مردم به استقبال «پیامبر حاکم و یا امام رضای حاکم» بروند، حتما به خاطر ترس و یا به طمع پول است!
حال سوال اینجاست که چرا فقط همین دو احتمال را درباره استقبال از حاکم قائل باشیم؟ و چرا احتمال سومی وجود نداشته باشد؟ چه کسی ادعا کرده که استقبال از حاکم، یا از روی طمع است و یا از روی ترس؟ مثلا مردم ایران و یا همین مردم قم، به چه طمعی به استقبال رهبر انقلاب رفتهاند؟ و یا به خاطر چه ترسی؟ آنهایی که به استقبال نرفتند چه مشکلی برایشان پیش آمد و آنهایی که رفتند چه پست و مقام و امتیازی نصیبشان شد؟! و چرا احتمال ندهیم که این استقبال از روی عشق و علاقه و محبت مردم به رهبری بوده و خواهد بود؟
همچنین دوست دارم از آدمهایی مثل ایشان که به «عدم استقبال از امام حاکم» اعتقاد دارند، بپرسم که اگر زمان ظهور امام زمان در قید حیات باشید و اگر از منتظران واقعی آن حضرت باشید، چگونه از ایشان استقبال میکنید؟! آیا با این منطق و با این استدلال، در محل اقامتتان خشک میشوید و به دنبال امام منتظر نمیروید و از او استقبال نمیکنید؟! یا اینکه باز هم بهانه میآورید که امام است و برای حکومت نیامده است؟!
البته جناب آیتالله زاده محترم، نه تنها به مردم که در حقیقت به علما و مراجع تقلید هم توهین کرده و استقبال آنها را هم ناشی از ترس و طمع آنها دانسته است! مراجعی که عمر خود را صرف تحقیق و تدریس نهج البلاغه کردهاند. فراموش نکنیم که حضرات آیات مکارم و صافی و بسیاری دیگر از علمای بزرگوار از استقبال مردم قم از رهبر انقلاب قدردانی کردهاند.
نکته جالب اینجاست که این شبهه از طرف کسانی مطرح میشود که همیشه به شباهتسازیهای تاریخی ایراد میگیرند و ادعا میکنند که مسائل سیاسی و حکومتی امروز کشور را نباید به تاریخ صدر اسلام گره بزنیم!
نکته جالبتر اینکه آدمها و سایتهایی به استقبال مردم قم از رهبر انقلاب ایراد گرفتهاند که خودشان را «خط امامی» مینامند. این آدمها ادعا میکنند که «نزدیکترین» افراد به امام و حافظ واقعی اندیشههای امام هستند! اما عجیب اینجاست که مغزشان یاری نمیکند و استقبال تاریخی و میلیونی مردم ایران را در روز 12 بهمن سال 57 از امام خمینی به یاد نمیآورند!
یقینا سواد فقهی و اعتقاد دینی و مذهبی امام راحل، اگر از این مدعیان و شبههافکنان خط امامی، بیشتر نباشد، کمتر از آنها نیست! امام بزرگوار ما، هم تاریخ را به خوبی میشناخت، هم خطبههای نهجالبلاغه را خوانده بود و قطعا تعارفی هم با کسی نداشت. مگر اینکه او را به فراموشی سنت پیامبر و امیرالمومنین متهم کنیم! ضمنا طبق منطق جالب آیتاللهزادهی محترم، استقبال مردم از امام، استقبال از یک حاکم و یک رهبر بود نه یک شخص عادی!
البته ما دلیل ناراحتی، عصبانیت و
بهانههای بنیاسرائیلی آقایان را خیلی خوب میدانیم. استقبال مردم قم از
رهبری، آن هم بعد از فتنهی سال گذشته، در حقیقت تیر خلاصی بود بر یک سال و
نیم شایعه پراکنی و دروغگویی فتنهگران که «مردم و مراجع از رهبری و نظام فاصله گرفتهاند!»
این شایعه پراکنی در روزهای قبل از سفر رهبر انقلاب به قم به اوج خود رسید
اما با استقبال تاریخی و ماندگار مردم قم برای همیشه به تاریخ پیوست.
به هر حال این حضور تاریخی و این استقبال گرم و پرشور مردم، یک طوری باید زیر سوال برود. پس چه بهتر که بین «پیامبر و امام حاکم با پیامبر و امام غیرحاکم» فرقی قائل شویم!
و خدا را شکر که داستان گاو بنیاسرائیل را در قرآن خواندهایم!
دوم
حدیث از این قرار است که گروهی از مردم شهر «انبار» حضرت علی علیهالسلام را در مسیری که به سمت شام میپیمودند دیدند، پیاده به دنبال امام و در مقابل ایشان دویدند و مراسم استقبال از حضرت را انجام دادند. ابتدا حضرت اعتراض نکردند، بلکه از علت کارشان سوال کردند و فرمودند: «ما هذا الذی صنعتموه؟» این چه کاری است که انجام میدهید؟ منظور حضرت از این سؤال این بود که فلسفه این کار شما چیست؟ زیرا حضرت میدانستند آنها چه کار میکنند و معلوم بود که به استقبال آمدهبودند. بهعبارت دیگر حضرت میفرمایند: «برای چه این کار را میکنید؟» آنها در جواب گفتند: «خلق منا نعظم به امرائنا» این عادت ماست، هرکسی رئیس شود ما این کار را برایش میکنیم. بعد از این که فلسفه این کار خود را بیان کردند، حضرت آنها را از اینکار نهی کردند و فرمودند: به خدا سوگند حاکمان شما از اینگونه احترام گذاشتنها سودی نبردند. شما در دنیا خود را به زحمت میافکنید و در آخرت نیز دچار عذاب میشوید و چه سودمند است آسایشی که امان از جهنم در پی آن باشد.
حجت الاسلام پناهیان
اگر آنها در جواب حضرت روایت مشهور پیامبر اعظم ص در کتاب اختصاص شیخ مفید، را میگفتند که «علی جانم اگر نمیترسیدم که مردم در مورد تو چیزی را بگویند که در مورد عیسیبنمریم گفتند، در مورد تو سخنی میگفتم که از هرجا رد شوی، مردم خاک کف پای تو را به عنوان تبرّک بردارند و ما به این دلیل که تو وصیی رسول ربّالعالمین هستی دورت را گرفتهایم» مطمئنا حضرت مانع آنها نمیشدند. زیرا رسولخدا در زمان هجرت مانع استقبال مردم مدینه نشدند و همچنین حضرترضا در ارتباط با استقبالکنندگان نیشابور هیچ نهی نکردند و بلکه حدیثی نیز به آنها هدیه کردند. در حالیکه این استقبالها بسیار پرشورتر و پرجمعیتتر از آن استقبال مردم شهر انبار بود.
بنابراین آنچه تعیین کننده و حائز اهمیت است نیت و انگیزه استقبال است. البته باید گفت اینکه بعضیها حرفهایی را میزنند و شبهههایی را ایجاد کنند اصلاً مسأله تازهای نیست، چون نمیتوان جلوی زبان را گرفت. حتی در روایات آمده که در دوران ظهور امامزمان بعضیها با استناد به آیات قرآن، دل ایشان را خون میکنند و با آن آیات به جنگ حضرت میروند. طبق روایات حضرت بقیةالله وارد هر شهری میشوند، مردم استقبال شدیدی از ایشان میکنند. حتی در روایت آمده است، یاران خوب حضرت، جهت تبرّک، به مرکب ایشان دست میکشند «یتمسحون یسرجِ الامام یطلبون بذلک البرکة».
لذا این حدیث نشان میدهد که اصل استقبال اشکالی ندارد و مهم این است که فلسفه آن چه باشد. اگر فلسفه آن شاهپرستی باشد، باید ترک شود ولی اگر نیت و فلسفه آن خدایی باشد، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه طبق روایات، یکی از اوصاف یاران امامزمان است و این جنبه استقبال برای ما ملاک است و قداست دارد.
حضرت امام خمینی; زمانی که در نجف یا قم تدریس میکردند وقتی سرِ درس میرفتند، شاگردانشان را از اینکه برایشان صلوات بفرستند نهی میکردند و به این کار راضی نبودند و میگفتند صلوات را جای دیگری بفرستید ولی وقتی بنا شد ایشان بعد از سالها دوری از وطن به ایران بازگردند، نه تنها از شکلگیری کمیته استقبال ممانعت نکردند، بلکه توصیهها و هماهنگیهایی را هم با آن کمیته داشتند، و لذا از برنامهریزی برای استقبال میلیونی در تهران ممانعت نکردند زیرا این استقبال، استقبال از شخص نبود؛ استقبال از شخصیت و جایگاه مقدّس ولایت بود.
شاهدی دیگر بر این قضیه، وقتی است که مردم آب وضوی پیامبر را به عنوان تبرّک میبردند و ایشان ازاین کار مانع نمیشدند و نمیفرمودند: «این چه کاری است که میکنید؟ خودتان را ذلیل نکنید!» چون میدانستند مردم این کار را به خاطر خدا و با معرفت انجام میدهند. و لذا اگر مردم میگفتند: «هرکسی رئیس ما باشد وقتی دست و صورتش را میشوید ما آبش را جمع میکنیم»، قطعاً حضرت مانع میشدند.
بنابراین استقبال از رهبر انقلاب هم یک تظاهرات مقدس در پاسداشت مقام ولایت است. قطعاً ثمره طبیعی استقبال مردم، ناامیدی دشمن و شاد شدن قلب دوستداران انقلاب است ولی این برکات تمام آن چیزی نیست که خدای متعال به خاطر این استقبال به مردم ما عنایت کرده است. تمام برکاتی که ما برای ولایتمداری مردم تصوّر میکنیم، چیزهایی است که «ما» تصوّر میکنیم، نه چیزهایی که «خدا» تفضّل میکند. آنچه خداوند عنایت میکند براساس «و یرزقه من حیث لایحتسب» میباشد.
--------------------------------------------------------
عزیز ما، ای وصی امام عشق! آنان که معنای «ولایت» را نمیدانند در کار ما سخت در ماندهاند، اما شما خوب میدانید که سرچشمۀ این تسلیم و اطاعت و محبت در کجاست. خودتان خوب میدانید که چقدر شما را دوست میداریم و چقدر دلمان میخواست آن روز که به دیدار شما آمدیم، سر در بغلِ شما پنهان کنیم و بگرییم. ما طلعتِ آن عنایتِ ازلی را در نگاه شما باز یافتیم. لبخند شما شفقت صبح را داشت و شبِ انزوای ما را شکست. سَرِ ما و قدمتان، که وصیِ امامِ عشق هستید و نائب امام زمان شهید سید مرتضی آوینی
لینک هی مرتبط:[ اجرای سیاست کنترل جمعیت در اوایل دهه هفتاد کار صحیحی بود اما ادامه آن از اواسط دهه هفتاد اشتباه بود و مسئولین کشور و از جمله رهبری در این اشتباه سهیم هستند و باید از خداوند طلب عفو کنند.]
این بخشی از سخنان اخیر رهبر انقلاب درباره اشتباه مسئولان نظام در مساله کنترل جمعیت است، مساله و موضوعی که این روزها فهمش [البته بیشتر برای برخی اشخاص و جریان ها] کمی سخت شده. یعنی « اشتباه در تصمیم و رفتار ولی فقیه »
بگمانم رسید شاه کلید کلمات علامه مصباح یزدی بتواند مشکل را حل کند
روشن
است در میان معتقدان به « ولایت مطلقه فقیه » هیچ کس معتقد به عصمت ولى
فقیه نبوده و حتى چنین ادعایى نکرده است ، زیرا ما معتقدیم فقط پیامبران ،
حضرت زهرا و امامان صلوات الله علیهم اجمعین معصومند.
اکنون سؤال این است: با توجه به عدم عصمت ولى فقیه و احتمال خطا و اشتباه در او ، آیا این احتمال مانع اطاعت از وى مى گردد؟
به
نظر مى آید چنین ملازمه اى وجود ندارد ، یعنى چنان نیست که اگر کسى معصوم
نبود ، اطاعت او لازم نباشد. اگر به سیره ی عملى شیعیان توجه کنیم ، مى
یابیم آنها بى چون و چرا از مراجع معظم ، تقلید مى کرده اند و به فتواى
آنان عمل مى نموده اند ، در حالى که هیچ کس معتقد به عصمت مراجع نبوده،
بلکه با تغییر فتواى مرجع مى فهمیدند نه تنها او عصمت ندارد ، که قطعاً
اشتباه هم کرده است ، زیرا یا فتواى پیشین او خطا بوده و یا فتواى جدیدش.
همچنین از اختلاف فتاواى مراجع معلوم مى شود بعضى از آنان دچار خطاى در
فتوا شده اند ، ولى با این حال هیچ کس اندک تردیدى در وجوب تقلید از مراجع
ندارد.
حال به سؤال مورد نظر خود بپردازیم. آیا احتمال خطا در ولى فقیه ، موجب عدم اطاعت از او مى شود؟
شکى نیست که هر جامعه اى نیازمند حکومت است و قوام حکومت به دو امر است : یکى حق حاکمیت ، یعنى کسانى حق داشته باشند دستور بدهند و فرمان صادر کنند ؛ و دیگرى ضرورت اطاعت و فرمانبردارى. اگر
یکى از این دو تحقق نیابد ، حکومتى به وجود نمى آید. حال اگر احتمال خطا ،
مجوّز سرپیچى از دستور حاکم باشد ، چون این احتمال هیچ گاه منتفى نیست ،
اطاعت از حاکم هیچ گاه تحقق نخواهد یافت و یک رکن حکومت محقق نخواهد شد ،
پس حکومت از بین خواهد رفت.
اگر به روش خردمندان در زندگى توجه
کنیم ، مى یابیم آنان در مواردى اطاعت را ضرورى مى دانند ، گرچه دستور
دهنده را معصوم نمى دانند. فرض کنید فرماندهى در جنگ به سربازان خود دستورى
بدهد ؛ اگر سربازان بخواهند به استناد این که احتمال دارد فرمانده خطا کند
، از دستورش سرپیچى نمایند ، آیا کار جنگ سامان خواهد گرفت؟ آیا اقدام و
حرکتى صورت مى گیرد؟ آیا شکست این گروه حتمى نیست؟ پس تبعیت نکردن چنان
زیانى دارد که با ضرر ناشى از پیروى از دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. به عبارت دیگر اطاعت از فرمانده چنان منافعى دارد که با ضرر اندک ناشى از پیروى یک مورد دستور اشتباه قابل مقایسه نیست. همچنین
زمانى که به پزشک متخصص مراجعه مى کنید ، آیا احتمال خطا در تشخیص او مى
دهید؟ با وجود چنین احتمالى از مراجعه به پزشک چشم نمى پوشید.
اطاعت
نکردن از حاکم موجب هرج و مرج و اختلال نظام جامعه مى گردد. ضرر ناشى از
این هرج و مرج بسیار بیشتر از ضررى است که گاه در اثر اطاعت از یک دستور
اشتباه به جامعه وارد مى شود.
در تمام موارد مذکور روش
خردمندان اعتنا نکردن به احتمالات ضعیف به هنگام عمل است. حال اگر به
خصوصیات ولى فقیه توجه کنیم و در نظر داشته باشیم که حاکم اسلامى همیشه در
هر کارى با صاحبنظران و متخصصان مشورت مى کند و بعد تصمیم مى گیرد و مردم
هم وظیفه دارند از خیرخواهى و مصلحت اندیشى براى حاکم شرعى مضایقه نکنند ،
احتمال خطا تا حد بسیارى کاهش مى یابد و دیگر معقول نیست از دستورهاى او
سرپیچى کنیم.
در پایان باید گفت اشکال عدم عصمت درباره ی هر
حاکم و رئیس در هر حکومتى وارد است ، ولى اگر این اشکال در مورد نظام ولایت
فقیه مطرح مى گردد و در مورد نظام هاى دیگر این اشکال مطرح نمى شود ، ما را به این برداشت رهنمون مى کند که غرض مطرح کنندگان از طرح این گونه اشکالات ، شکستن قداست رهبرى نظام اسلامى است ،
زیرا قداست رهبر در موارد بسیارى سدّ راه دشمنان و بر هم زننده ی نقشه
آنان بوده است. اگر با یک فرمان امام راحل (قدس سره) حصر آبادان شکسته شد ،
به علت این بود که به ذهن هیچیک از رزمندگان خطور نکرده بود که مخالفت با امر ایشان جایز است یا نه.
چون
در اثر این قداست و لزوم اطاعت ، دشمنان به ناکامى رسیده اند ، این
اشکالات طرح مى شود. پس توجه داشته باشیم همه اشکالات براى دریافت جواب حقّ
مطرح نمى گردد ، بلکه انگیزه ی این اشکال تراشى امور دیگرى است.