ماجرا از این قرار است که هشت شهید گمنام دفاع مقدس قرار بود در میدان تاریخی امیرچخماق شهر یزد به خاک سپرده شوند. [البته حالا دیگر باید بگوییم شدند] اما مسوولین دولتی و سازمان میراث فرهنگی با این تصمیم مخالفت می کنند و مکان دیگری پیشنهاد می شود. در نهایت شورای تامین استان نیز تشکیل جلسه می دهد و توافق می شود جای تدفین شهدا تغییر کند.
با این حال برخی رسانه ها با تشجییع فضای شهر و انعکاس برخی مطالب هیجانی در رسانه های مجازی اینطور وانمود کردند که مسوولین این دولت ضد شهید و شهدا هستند و از دفن شهدا در میدان اصلی شهر هراس دارند و مردم را به تجمع خیابانی دعوت می کنند.
و بلاخره پس از جارو جنجال های چند روزه، پیکر این هشت شهید در این میدان تاریخی به خاک سپرده می شود، تا اینجای کار قبول، از این اتفاقات و اختلافات زیاد است. اما بنظرم نگرانی جای دیگری است که اهمیت آن از اصل این موضوع بیشتر است.
مسئله اصلی مسئله نگاه صفر و صدی یک جریان خاص در کشور است که وظیفه خود را تقابل های این چنینی می داند. مخالفان تدفین شهدا در میدان امیرچخماق، حرفشان این است که این تصمیم خلاف قانون صریحی است که اجازه تدفین در محل های تاریخی شهر را نمی دهد. از سویی مسوولی در حوزه گردشگری نیز در مصاحبه ای گفته است که این محل نیاز به فعالیت های پژوهشی دارد و هرگونه حفاری به مخدوش شدن لایه های باستانی و تداخل در روند مطالعات علمی آن منجر می شود و همچنین احتمال ریزش یکی از مناره های این محل وجود دارد و برای جلوگیری از تخریب لازم است طرح های مرمتی اجرا شود که ممکن است در آینده نزدیک نیاز به گود برداری داشته باشد.
از سویی دیگر برای شهدا باید مقبره و بارگاه متداول ساخت و اگر این کار صورت گیرد شاخص های اصلی برای شمردن این محل به عنوان یک مرکز تاریخی از بین می رود. به همین دلایل در دولت گذشته نیز که ظاهرن اصولگرا بوده است با تدفین شهدا در این محل مخالفت شده است. اینکه چه کسی حق می گوید به کنار، ممکن است اشتباه هم کنند؛ اما حرف چیز دیگری است.
سوال این است که چرا باید این مساله تبدیل به یک موضوع متعصبانه و عقیدتی شود؟ چرا باید گروهی مخالفان خود را ضد شهید و شهادت بنامند؟ چه بسا کسانی که مخالفت با تدفین شهدا در مکانی خاص را تقابل با شهدا دانسته اند سهم بیشتری در وهن شان شهدا داشته اند.
کسانی که اعتماد به نفس لازم ندارند تا مخالفان شان را تنها مقابل خودشان بدانند در چنین مواقعی تلاش می کنند منتقدانشان را ضد اهل بیت و ضد شهید و ضد دین و ضدولایت و ضدنظام و غیره معرفی کنند.
آنچه اهمیت دارد کشاندن اختلافات به سطوح این چنینی است. فرض که حق با منتقدین دولت باشد. باز هم دلیل نمی شود پای شهید و حرمت شهدا وسط کشیده شود. آنچه در جامعه ما مایه نگرانی است اخلاق دوقطبی گرایی در منظومه سیاسی کشور است. گروهی می گویند در این میدان و گروهی دیگر می گویند در میدان دیگر تدفین صورت گیرد. هردو گروه هم از همین خاک و کشور هستندو هردو هم خود را تمام و عیار مدیون شهدا می دانند و مگر می شود غیر از این باشد؟ چه دلیلی دارد که عده ای مخالفان خود را ضد فرهنگ شهید و شهادت بنامند و با هیجانی کردن جامعه، مردم را به تجمع خیابانی بکشند.
نکته دوم توجه بر قانون است. برخی خود را فرا قانون می دانند. این جریان تصور می کند پشتش به جایی فراتر از قانون گرم است و به همین دلیل جایی که قانون علیه آنها باشد بر نمی تابند. آنها پشت گرمی خود را مقدس تر از قانون می دانند. در همین مساله ساده گروهی به روشنی به منع قانونی دفن در مراکز تاریخی بی توجهند و معتقدند که اگر مدیری به این نص قانونی عمل کند ضد شهید و شهادت است.
این دو نگرانی دو روی یک سکه است. جریانی که خود را فراتر از قانون می داند، برای پیشبرد حرفش، هر نوع اختلافی را ایدئولوژیکی می کند و آسمانی می بیند تا بر حریف خود غلبه پیدا کند. همانطور که گفته شد بنظرم ضعف این جریان در نداشتن اعتماد به نفس لازم برای مواجهه منطقی و عالمانه با حریف است.
الف