می خواستم بدونم باتوجه به اینکه ولی فقیه معصوم نیستن آیا میشه بهشون نقدکرد یا وظیفه ما اطاعت امر محض است؟ چه کسانی حق انتقاد به ایشون رو دارن؟ نقدبه ایشون باید چگونه باشد؟ درصورت امکان نمونه ای از نقدهای سازنده به ایشون رو ذکر کنید.
پاسخ:
نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی فقیه را جایز می شمارد؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرز دهی است. از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامی، در نظام ولایت فقیه، همه در برابر کارهای خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتی ولی فقیه نظارت می کنند. حضرت امام(ره) در این زمینه می گوید: «همه موظفند که نظارت کنند بر این امور، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، امام خمینی، ج7، ص118) بنابراین نه تنها انتقاد از ولی فقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است.
نیم نگاهی منصفانه در زمینه انتقاد در جامعه و میزان نقد پذیری مسئولین نظام اسلامی، مبین این واقعیت است که بحمدلله با گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحول عمیق نظام سیاسی و فرهنگی کشور از جامعه ای ابتدایی و بسته در دوران پهلوی به جامعه ای مردم سالار و باز و منطبق با آموزه های دینی در دوران جمهوری اسلامی، باعث نهادینه شدن فرهنگ سیاسی مشارکتی در سطح مختلف جامعه گردیده است از این رو آحاد مردم در کنار حمایت از اصل انقلاب و نظام اسلامی، نقد و نظارت بر مسئولین را جزء وظایف دینی و ملی خود می دانند و از این روست که شاهدیم حتی در بین قشرهای انقلابی که در گذشته انتقاد از دولت را باعث تعضیف آن می دانستند اما با تحول فضای فکری و فرهنگی، به انتقاد از دولت و عملکردهای آن می پردازند. اما در عین حال لازم است در بررسی کامل این موضوع به چند نکته توجه شود:
یکم. جایگاه انتقاد در نظام اسلامی
براساس اعتقادات دینى ما، فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) معصوم اند. ازاین رو هیچ کس ادعا نمى کند که احتمال اشتباهى در رفتار و نظرات مسئولین عالیرتبه نظام حتی ولى فقیه نیست. بلکه احتمال خطا و اشتباه در مورد ولى فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطاى او پى ببرند. ازاین رو مى توان از ولى فقیه انتقاد کرد. نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولى فقیه را جایز مى شماریم؛ بلکه براساس تعالیم دینى، معتقدیم یکى از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزى و خیرخواهى براى او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهى از منکر تبیین شده است. نصیحت به معناى خیرخواهى براى رهبران اسلامى است که یکى از ساز و کارهاى تحقق آن اندرزدهى است. بنابراین نه تنها انتقاد از ولى فقیه جایز است؛ بلکه در جاى خود واجب شرعى است و منافع و مصالح شخصى یا گروهى نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است. (ر.ک: مجلس خبرگان، علی رضا محمدی، نشر معارف، 1385)
مقام معظم رهبری در زمینه تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد می فرماید...
پاسخ:
نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولی فقیه را جایز می شمارد؛ بلکه براساس تعالیم دینی، معتقدیم یکی از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزی و خیرخواهی برای او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهی از منکر تبیین شده است. نصیحت به معنای خیرخواهی برای رهبران اسلامی است که یکی از ساز و کارهای تحقق آن اندرز دهی است. از منظر فقها و بزرگان نظام اسلامی، در نظام ولایت فقیه، همه در برابر کارهای خود پاسخگو هستند و شهروندان برهمه امور و حتی ولی فقیه نظارت می کنند. حضرت امام(ره) در این زمینه می گوید: «همه موظفند که نظارت کنند بر این امور، اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن.» (صحیفه نور، امام خمینی، ج7، ص118) بنابراین نه تنها انتقاد از ولی فقیه جایز است؛ بلکه در جای خود واجب شرعی است و منافع و مصالح شخصی یا گروهی نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است.
نیم نگاهی منصفانه در زمینه انتقاد در جامعه و میزان نقد پذیری مسئولین نظام اسلامی، مبین این واقعیت است که بحمدلله با گذشت نزدیک به سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی و تحول عمیق نظام سیاسی و فرهنگی کشور از جامعه ای ابتدایی و بسته در دوران پهلوی به جامعه ای مردم سالار و باز و منطبق با آموزه های دینی در دوران جمهوری اسلامی، باعث نهادینه شدن فرهنگ سیاسی مشارکتی در سطح مختلف جامعه گردیده است از این رو آحاد مردم در کنار حمایت از اصل انقلاب و نظام اسلامی، نقد و نظارت بر مسئولین را جزء وظایف دینی و ملی خود می دانند و از این روست که شاهدیم حتی در بین قشرهای انقلابی که در گذشته انتقاد از دولت را باعث تعضیف آن می دانستند اما با تحول فضای فکری و فرهنگی، به انتقاد از دولت و عملکردهای آن می پردازند. اما در عین حال لازم است در بررسی کامل این موضوع به چند نکته توجه شود:
یکم. جایگاه انتقاد در نظام اسلامی
براساس اعتقادات دینى ما، فقط پیامبران، حضرت زهرا و ائمه اطهار(ع) معصوم اند. ازاین رو هیچ کس ادعا نمى کند که احتمال اشتباهى در رفتار و نظرات مسئولین عالیرتبه نظام حتی ولى فقیه نیست. بلکه احتمال خطا و اشتباه در مورد ولى فقیه وجود دارد و ممکن است دیگران به خطاى او پى ببرند. ازاین رو مى توان از ولى فقیه انتقاد کرد. نظام اسلامی نه تنها انتقاد از ولى فقیه را جایز مى شماریم؛ بلکه براساس تعالیم دینى، معتقدیم یکى از حقوق رهبر بر مردم، لزوم دلسوزى و خیرخواهى براى او است. این حق تحت عنوان «النصیحة لائمة المسلمین» و امر به معروف و نهى از منکر تبیین شده است. نصیحت به معناى خیرخواهى براى رهبران اسلامى است که یکى از ساز و کارهاى تحقق آن اندرزدهى است. بنابراین نه تنها انتقاد از ولى فقیه جایز است؛ بلکه در جاى خود واجب شرعى است و منافع و مصالح شخصى یا گروهى نباید مانع انجام دادن آن شود. از این رو، در نظام جمهوری اسلامی ایران، نه تنها قانون اساسی با برابر دانستن رهبری در برابر قانون مانند همه شهروندان ایران امکان نقد رهبری را فراهم آورده است بلکه هرگز قاعده ای حتی عرفی برای جلوگیری از نقد رهبری وضع نشده است. و حتی نهادی قانونی که کار ویژه نظارت و نقد و بررسی اعمال رهبری را به صورت دائمی و توسط متخصصان و کارشناسان بر عهده داشته باشد، پیش بینی شده که همان مجلس خبرگان رهبری است. (ر.ک: مجلس خبرگان، علی رضا محمدی، نشر معارف، 1385)
مقام معظم رهبری در زمینه تأکید نظام اسلامی بر اهمیت نقد و انتقاد می فرماید...