دانلود روضه ی تاثیرگذار حضرت رقیه س با نوای شهید سید مجتبی علمدار
دانلود کلیپ صوتی 3.37 مگابایت
می گویند
بچه ها تازه در سه سالگی می فهمند
بدن از دو قسمت " سَر " و " تَن " تشکیل شده است!...
دانلود روضه ی تاثیرگذار حضرت رقیه س با نوای شهید سید مجتبی علمدار
دانلود کلیپ صوتی 3.37 مگابایت
می گویند
بچه ها تازه در سه سالگی می فهمند
بدن از دو قسمت " سَر " و " تَن " تشکیل شده است!...
منوچهر [سید احمد] پلارک یکی از شهدای جنگ است که بیست سال است برخی رسانهها ادعاهای عجیب و اغراقآمیزی درباره زندگی و مزار وی منتشر میکنند.
چند سالی است که بوی عطر مزار شهید پلارک، برخی را از فلسفه شهید، شهادت و راه و روشی که رفتهاند، گمراه کرده است. جدای از اینکه بوی عطر از کجا و چگونه میآید!!، اینکه این کار باعث شده شهدای والامقام دیگری که در کنار این شهید آرمیدهاند، از نظرها پنهان بمانند، بحث مهمتری است. بماند که مقامات معنوی شهید پلارک نیز، از این آسیب در امان نمانده است.
طرح ادعاهای عجیب درباره این شهید و خانوادهاش٬ سالهاست که مزار وی را به یکی از زیارتگاههای ثابت نیروهای مردمی و هیاتی در بهشت زهرا تبدیل کرده است.
ماهنامه فرهنگی امتداد در پروندهای با عنوان «عشقهای بدلی» به جزئیات این موضوع پرداخته و بسیاری از ادعاها٬ روایات و گفتهها درباره مزار منوچهر پلارک را بی اساس خوانده است.
در این یادداشت آمده که [نتیجه مستقیم رشد خرافات و انحرافات، ضربه زدن به هویت حقیقی دفاع مقدس و ترسیم تصویری کاریکاتوری و غیرواقعی از آن است.]
در ادامه به بررسی ادعاهایی پرداخته که سالهاست درباره منوچهر پلارک در فضای مجازی مطرح میشود.
مثلا ب عنوان نمونه چند سالی ست در فضای مجازی جمله ای از مرحوم آیت الله بهجت نقل می شود که در ارتباط با شهید پلارک فرموده اند: یکی از نهرهای بهشت از زیر قبر مطهرشان رد می شود، تشریف ببرید زیارت کنید، آنگاه مطمئن باشید با خلوص بیشتری پروردگار بلند مرتبه را عبادت می کنید.
جالب اینجاست که باتوجه به استعلامی که از دفتر معظم له گرفت شده، این سخن از اساس تکذیب شده است.
این ماهنامه جدای از این ها با گروهی از همرزمان منوچهر پلارک گفتگوهایی کرده که برخی از آنها به بخشی از واقعیتهای زندگی وی و خانوادهاش پرداختهاند.
محمدمهدی حقانی یکی از همرزمان پلارک گفته مادر وی پس از کشته شدن فرزندش «ادعا میکرد که حضرت زهرا را میبیند و از ایشان عطر میگیرد و خانواده شهدا به خانه ایشان میآمدند و ایشان از حضرت زهرا عطر میگرفت و به آنها میداد.»
حقانی افزوده برای بررسی این مسئله به همراه حسن طائب به منزل پلارک رفته که مادر این «شهید» در توصیف «حضرت زهرا» گفته «کفشهایش از این کفشهایی است که نوکش بالاست و شال سبز دارد.»
وی افزوده که مادر پلارک همچنین میگفت: «امروز نماز صبح را در دمشق، ظهرم را در کربلا و عصر را در نجف خواندم و حضرت از من عکس هم گرفتند. این هم عکسم در نجف٬ که البته عکس شاه عبدالعظیم بود.»
یکی دیگر از همرزمان منوچهر پلارک نیز ادعاها درباره اینکه مزار این شهید بوی عطر میدهد را بی اساس دانسته و گفته که «این جریان ساختگی و بی اساس است.»
حسن شکری دیگر همرزم پلارک نیز در اینباره گفته است: «اوایل مادرش ادعا میکرد که با حضرت زهرا در ارتباط است و از ایشان عطر میگیرد. منزل مادرش رفتیم و صحبت کردیم و مادرش را متقاعد کردیم که دیگر این کارها را نکند و ایشان هم قبول کرد. ولی متأسفانه بعدها دیدیم که عطر از قبر سر درآورد. متأسفانه در نشریات هم درج شد و برخی از نهادها هم در قبال آن سکوت کردند و حتی باعث گسترش آن شدند.»
وی افزوده که «من الان میشنوم که کاروانهای دانشجویی و... به خاطر بوی عطر، سر قبر ایشان میروند و هر سال این اتفاق میافتد و نمیدانم این مسئله از کجا و به چه نحوی در بین مردم پخش میشود.»
بنظرم باید جلوی این مسائل گرفته شود و از پردازشهای خرافی جلوگیری کنیم. چراکه در این صورت نمیتوانیم از آنها برای نسل جوانمان الگو برداری کنیم.
این روزها وقتی به بهشت زهرا می رویم، باز غربت این شهیدان بزرگ را میبینیم! چند قدم اینطرفتر از قبر شهیدان چمران، کریمی، نامجو، مقبرهی شهدای هفتادودو تن و... که گاها خلوت است، به یکباره جمعیت بسیاری را میبینی که بهنام شهیدی که قبرش بوی سیب میدهد، تجمع کردهاند! جالب است که حتی کسانی که یک بار بر سر مزار شهدای بزرگ آن خطه حاضر نشدهاند، مستقیما به سراغ اینجا میروند و گوشه چشمی هم به عرفای مدفون در آن بهشت ندارند!
آیا این یک زنگ خطر و نشانهی دوری از سیره و مسیری که بزرگان دین به ما نشان دادند نیست! آیا این امر بر غلبهی سطحینگری و عوامزدگی بر رفتارهای دینی ما دلالت ندارد!
یادم هست وقتی سگی در حرم امام رضا (علیه السلام) پیدا شد، فیلم آن در همهی ایران دست به دست شد و بهعنوان کرامتی بزرگ برای امام رضا (علیه السلام) نقل گردید!
فاصله گرفتن از علما، خطر افتادن به دام سطحینگریها را مهیا خواهد کرد. پس بههوش باشیم!
متن کامل نشریه امتداد با عنوان عشق های بدلی در ادامه مطلب
لینک های مرتبط: آیا درخت زرآباد در روز عاشورا خون میگرید؟
دقیقا براساس این ماجرای واقعی فیلمی به نام «در مسلخ عشق» توسط کمال تبریزی ساخته شد که در آن نیز به عقب نشینی تانک های ارتش جمهوری اسلامی، اشارهای شده بود، اما با اعتراض سازمان عقیدتی سیاسی ارتش، این فیلم توقیف شد. به گفته خود تبریزی، ظاهرا بهانه عقیدتی سیاسی ارتش، این بود که نمایش این فیلم، روحیهی نیروهای ارتش را تضعیف میکند!
البته امروز دلائل متعددی برای عقب نشینی تانکهای ارتش ایران مطرح میشود مثل عدم هماهنگی کافی بین نیروهای ارتشی و بسیجی، قطع ارتباط بیسیم، اجرای دستور مافوق و حتی خیانت بنی صدر و برخی فرماندهان ارتش، اما به هرحال این عقب نشینی، اتفاقی بود که رخ داد و هیچ شک و شبههای هم در آن وجود ندارد و حرف ما هم به معنای زیر سوال بردن نقش ارتش جمهوری اسلامی در دفاع مقدس نیست.
چند سال قبل شبکهی 2 سیما سلسله برنامهای را به نقد و بررسی فیلمهای کمال تبریزی همراه با نمایش آنها اختصاص داد بود که به فیلم «در مسلخ عشق» هم اشاره و قرار شد که بعد از گذشت چند سال از ساخت این فیلم، بالاخره تلویزیون آنرا پخش کند، اما شبی که قرار بود این فیلم پخش شود، بنا به دلائل نامعلومی [شاید هم معلوم] نمایش داده نشد!
بخشی از کتاب حماسه هویزه که به عقب نشینی تانک ها و نفربرهای ارتش اشاره دارد رو در ادامه مطلب بخونید...
شاید شما هم شنیده باشید که بعضیها برای تخریب وجهه بسیج و زیر سوال بردن نقش بسیج در دفاع مقدس، ادعا میکنند که بسیجیان بدون آموزش نظامی به جبهه اعزام میشدند. عدهای هم شور و احساسات و نواهای انقلابی را علت ورود آنان به جبهه میدانند!
البته ای کاش آنهایی که چنین ادعاهایی دارند، یکبار به مانورهای نظامی و یا رزمهای شبانه ارتش و سپاه سری بزنند و از نزدیک صدای گلوله را بشنوند، بعد قضاوت کنند. تازه این مانور است و گلوله هم گلوله غیرجنگی، اما آنجا میدان جنگ بود گلوله هم گلوله واقعی! مطمئن باشید کسی که صرفا به خاطر شور و احساسات و شنیدن صدای آهنگران به جبهه میرفت، با شنیدن صدای اولین گلوله به خانه برمیگشت!
کلیپ زیر پاسخی ست به آنهایی که فکر میکنند بسیجیان بدون آموزش میرفتند خط مقدم و به راحتی شهید میشدند
+ شهید زین الدین در جنگ نیاز به تدبیر داریم نه احساس!
لینک های مرتبط: آیا نام عملیات ها قبل از فتح خرمشهر غیر اسلامی بود
این روزها، جمعیت زیادی از سراسر کشور در قالب کاروانهای راهیان نور به مناطق عملیاتی جنوب کشور سفر میکنند. راهیان نور ظرفیت بزرگی است برای تجدید خاطره و بیعت مردم با سالهای دفاع مقدس و مخصوصا با شهدای جنگ تحمیلی.
یکی از مواردی که باید در راهیان نور مورد توجه جدی قرار گیرد، مساله روایتگری و خاطرهگویی است. من یک مشکل جدی با بعضی خاطرهگوییها دارم، چند سالی است که احساس میشود بعضی وقتها روایتگری دفاع مقدس، کم کم دارد به سمت اغراق و خاطرات فرازمینی و غیبی حرکت میکند! البته منظورم این نیست که نقش امدادهای غیبی و ایمان رزمندگان و بسیجیان را در دفاع مقدس نادیده بگیریم، اما نگاه تک بعدی به جنگ، بدون در نظر گرفتن عوامل مختلف، کار خوبی نیست.
به نظر من، ما اگر بتوانیم همین خاطرات روزمره و ساده زندگی بسیجیان و رزمندگان را ثبت و ضبط کنیم و پای صحبت و خاطرات خانوادههای آنها بنشینیم، آنقدر کتاب و مجله و نشریه و فیلم و سریال تولید میشود که دیگر نیازی به خیالبافی و اغراقگویی نیست.
یک نکته دیگر اینکه، خاطرهگویی فقط مختص به شب عملیات نیست، یک بسیجی از لحظهای که با خانوادهاش خداحافظی میکرد و غم فراق و اشک و بغض و آه سینهاش را پنهان میکرد و به پادگانهای آموزشی وارد میشد تا وقتی که به خط مقدم اعزام میشد، هزاران خاطره ناگفته و ناشنیده دارد که همه آنها زیبا و شنیدنی هستند.
فایل صوتی که اینجا آپلود کردهام، مربوط است به خاطرات یکی از رزمندگان دوران دفاع مقدس که فکر می کنم در سال 76 یا 77 تهیه شده باشد. انصافا خیلی زیباست و صداگذاری روی این خاطره هم خیلی زنده و جالب انجام شده و برای هر قسمت، آهنگ و نوای مربوط به آن لحظه استفاده شده است، به طوری که آن حس و حال را به خوبی به شنونده منتقل میکند.
تیتر این مطلب هم بخشی از خاطرات این رزمنده است : بسیجیا، بیترمزا، بلند بگین مرگ بر آمریکا، هر کی بگه مرگ بر آمریکا، حوری می دن!
پیشاپیش از همه دوستان و نوکران و مزدوران رادیو آمریکا و رادیو فردا به خاطر اهانت بسیجیان واقعی زمان جنگ به امریکا معذرت میخواهم!
دانلود کلیپ صوتی حدودا 4 مگابایت
لینک مرتبط: فیلم جنگی بساز بیا تو...
+ پی نوشت: از همه دوستان خواهش میکنم اگر ممکنه، نظراتشون رو درباره مطلب بنویسند!
امید حسینی
کلیپی بسیار زیبا از شهید احمد پاریاب
به جرات می تونم بگم از معدود کلیپ هایی ست که با ابزار هنر در آمیخته
توصیه می کنم از دستش ندید
کاملا بی ربط: شخصی بر سفره یکی از اغنیا برآمد. بره بریانی در پیش او نهاد. آن شخص بی درنگ به دریدن و خوردن آن پرداخت. صاحب مجلس که مردی لئیم بود، گفت: چنان آن را از هم می دری که گویی پدرش تو را شاخ زده است. گفت: تو هم چنان از او حمایت می کنی که گویی مادرش تو را شیر داده است.
لینک های غیر مرتبط: امشب و فردا باید عاشورایی بجنگید