تماس یک بیننده از قم و گفتگو با شیخ فرانسوی (محمد سیروس ٬ مجری شبکه فدک) در مورد توهین به عارف بالله حضرت آیت الله العظمی بهجت
تماس یک بیننده از قم و گفتگو با شیخ فرانسوی (محمد سیروس ٬ مجری شبکه فدک) در مورد توهین به عارف بالله حضرت آیت الله العظمی بهجت
سده نام قدیمی شهر خمینی شهر اصفهان است، پیش از انقلاب و در سال 1335 ه.ش نام سده را به همایون شهر تغییر دادند و این شهر تا سال 1357 به همین نام معروف بود.
در اوایل سال 1358 اهالی این شهر طی نامه ای به شورای انقلاب اسلامی درخواست کردند که اولا ، شهر به شهرستان مبدل گردد و دارای فرماندار شود وثانیا، نام همایونشهر هم به خمینی شهر تغییر یابد. شورای انقلاب هم موافقت نمود و از آن تاریخ به نام خمینی شهر ثبت و شناخته شد و بخشداری هم مبدل به فرمانداری شد.
حال سال هاست که این شهر نزد مردم استان اصفهان و کشور با این نام شناخته می شود و مردم این شهر نیز همواره از شهرشان با نام خمینی شهر یاد می کنند.
امّا به نظر میرسد عدهای تحمل آوردن نام خمینی را بر زبان ندارند و برای اینکه نام خمینی را به زبانشان جاری نشود، هنوز از تعابیری همچون سده استفاده نموده و یا درصدد هستند نام جدیدی برای آن دست و پا کنند و آن را حسینی شهر بنامند. این موضوع نشان از عمق کینه و عدم تحمل انقلاب اسلامی توسط آنها دارد.
گزارش خبری شبکه امام حسین علیهالسلام از تشییع جنازه مرحوم سید مهدی امامی گویای این مطلب است :
از اوایل دههی پنجاه تعداد کسانی که پایبند به ارزشهای اسلامی مانند نماز، روزه و حجاب بودند رو به گسترش نهاد. در بین ارزشهای اسلامی حجاب معنای دیگری داشت. پس از اقدامات نابخردانهی رضاشاه در تحمیل بیحجابی به زنان مسلمان و واقعهی گوهرشاد، مسئله حجاب بزرگترین چالش بین روحانیت و رژیم پهلوی شد. از آن به بعد حجاب نه تنها به عنوان یک واجب شرعی و یک سنت اسلامی، بلکه به عنوان نمادی سیاسی- مذهبی بین روحانیت و رژیم محل نزاع و جدال قرار گرفت.
درگیری در مسجدگوهرشاد در زمان رضاشاه
شاه حجاب را سمبل عقب ماندگی و بیحجابی را لازمهی پیشرفت جامعه میدانست. شاه پوشیدن چادر را هنگام «راندن اتومبیل و کار کردن در اداره و یا در کسوت پزشک و وکیل دعاوی بسیار سخت» میدانست[1]. او چنان از آینده و چادر نگران بود که میگفت: «چگونه میتوانیم در آینده جامعهای خشنود و خوشوقت بسازیم که در آن بچهها دارای مادرانی در کفن سیاه باشند.»
به همان میزان که دهه چهارم انقلاب را باید «دهه پیشرفت و عدالت» نامید باید این دهه را دهه بحرانزایی برای انقلاب نیز دانست که از همان سالهای آغازین این دهه رو به فزونی گذاشته است. شاهد این مدعا تشدید تحریمها و اتفاقات پیش و پس از انتخابات 88 در فضای واقع و راهاندازی شبکههای حرفهای تلویزیونی فارسیزبان با جامعه هدف ایرانی در فضای مجاز است.
تلویزیونهای مستقر در اروپا و آمریکا با دسترسی به تکنولوژی و تئوریهای رسانهای روز دنیا و در غفلت یا نبود رقبای ایرانی، توانستهاند تاثیری بیش از برآوردها بر مخاطبان داخلی بگذارند. شاید آنها بهخوبی این گفته جوزف نای را دریافتهاند که «فرهنگ میتواند یک ابزار قدرت باشد». تهیه مستندهایی با کیفیت بصری و محتوایی بالا که بهراحتی ناصواب را ثواب جلوه دهد از این دست تلاشهاست.
آنچه گفته شده مقدمهای است برای بررسی مستند شبکه «من و تو» درباره انقلاب اسلامی ایران با عنوان «انقلاب 57» که در بازه زمانی 29 شهریور تا 3 مهر امسال از این شبکه پخش شد و در صفحات پیش رو و پرونده ویژه این شماره پنجره به بررسی جزئیتر آن پرداختهایم.
«من و تو» عنوانی صمیمانه و ساده برای یک شبکه تلویزیونی است که در ضمیر ناخودآگاه مخاطب بهراحتی نفوذ کرده و او را با خود همراه میکند. این شبکه در ظاهر متعلق به مرجان و کیوان عباسی است ولی در باطن متعلق به فرح پهلوی و مورد حمایت مالی جامعه بهایی و خانم فائقه آتشین (گوگوش) است. من و تو را میتوان همزاد بیبیسی فارسی دانست که با تقسیم کاری دقیق، استراتژیهای تدوین شده را با شورای سیاستگذاری تقریبا یکسان پیاده میکند.
این شبکه، تاکنون مستندهای حرفهای «رضاشاه» با موضوع برآمدن و به قدرت رسیدن رضاخان، «از تهران تا قاهره» درباره واپسین روزهای محمدرضاشاه پهلوی، «37 روز بختیار» نگاهی به زندگی آخرین نخستوزیر محمدرضاشاه و «انقلاب ۵۷» با موضوع آخرین سالهای حکومت محمدرضاشاه پهلوی تا اتفاقات پس از انقلاب را ساخته و پخش کرده که از ویژگیهای بارز آن میتوان استفاده از تصاویر آرشیوی قدرتمند، نریشن متن ساده و در عین حال قوی و نامهای انتخابی ساده و گیرا را نام برد.
همانطور که گفته شد، مستند ۵۳۰ دقیقهای «انقلاب ۵۷» در پنج قسمت برای کسانی که آن را دیدهاند حاوی تصاویر آرشیوی قدرتمند و با کیفیت تصویری بالاست که ترکیبی از فیلمهای بیبیسی و با توجه به برخی شنیدهها آرشیوهای داخلی است که در غفلت و بیتوجهی برنامهسازان داخلی مورد استفاده شبکههای معاند قرار گرفته است. این مستند را میتوان از چند وجه مورد توجه و تحلیل قرار داد:
1) محتوای این فیلم مستند پیوستگی خوبی دارد و از جنس مستندهای کرونوگرافیک است که با هدف تاثیرگذاری بر مخاطبان کمتر آگاه از تاریخ معاصر، ساخته شده و با کنار هم چیدن وقایع تاریخی، تدوین شده است و به گواه شواهد تاریخی که در ادامه خواهد آمد، این مستند نمیتواند مقبول تاریخدانها و تاریخخوانها باشد. اما بیتردید تاثیر بالایی در ذهن جوانان و نسلهای جدید انقلاب میگذارد.
2) در تئوری انقلابها یکی از دستهبندی انقلابها براساس خاستگاه اقتصادی یا فرهنگی آنهاست و آنچه در این مستند برجسته شده، قرائت مارکسیستی و اقتصادی از وقوع انقلاب است که نه تنها با واقعیت سازگاری ندارد، بلکه با نمایههای ارائه شده در مستند که از حکومت شاه، دولتی با شکوفایی اقتصادی بالا میسازد هم در تعارض است.
3) بررسی تاکتیکهای مورد استفاده در این مستند نیازمند مجال مفصل دیگری است ولی آنچه هویداست و حتی در ذوق مخاطب آگاه میزند، تاکتیکهای «حذف» و «پارهحقیقتگویی» است و مستندسازان بهوضوح عنصر «چرا» را از تاریخ انقلاب حذف کردهاند و مخاطب در انتهای مستند با این چالش روبهرو میشود که «پس چرا انقلاب کردیم؟»
4) آنچه مبرهن است اینکه این مستند برای مخاطبانی ساخته شده که دوران پهلوی را تجربه نکردهاند یا دانش آنها درباره آن برهه تاریخی کمفروغ است و در سایه روشنی کمسو قرار میگیرند که میخواهد در تاریکی، واقعیت را نمایش دهد.
آنچه مستند میگوید…
الف) امام خمینی (ره) چهرهای مستبد است که با فرصتطلبی و کنار زدن یساولان دیروز، آنها را به حاشیه میراند.
ب) منابع مالی امام (ره) در این مستند در سایهای از ابهام قرار دارد و مخاطب (ناآگاه) را درباره وابستگی ایشان به منابع خارجی به تردید میاندازد.
ج) از دید این شبکه حضرت امام (ره) شخصیتی مذبذب است که در جریان سینما رکس و تغییر زمان جلسه دیدار با بختیار، خود را به خوبی نشان میدهد.
د) بنیانگذار انقلاب در محاصره ملیـ مذهبیها و ملیگراهاست و تا زمانی که تحت تاثیر اطرافیانش قرار نگرفته، ابراهیم یزدی و قطبزاده به ایشان نزدیک هستند و در رکاب او و بعد از پیروزی یک به یک حذف میگردند.
ه) سازندگان مستند انقلاب ۵۷ تلاش ویژهای در پررنگ کردن جنبههای اقتصادی سخنرانیهای امام (ره) دارند (به ویژه در بهشت زهرا) و همانطور که گفته شد تلاش میکند انقلاب را دارای خاستگاه مارکسیستی و اقتصادی نشان دهد.
و) امام (ره) را، هندی و دارای هویت و اصالتی غیر ایرانی میخوانند درحالیکه محمدرضاشاه را فردی با هویت اصیل ایرانی معرفی میکنند؛ نخبهای که به زبانهای انگلیسی و فرانسه مسلط است.
آنچه مستند نمیگوید:
الف) در مستند با زیرکی و با تکنیک انحراف اذهان به هیچ وجه اشارهای به ساواک نمیشود درحالیکه به استناد خاطرات و ابزارهای شکنجه باقی مانده و گزارشهای داخلی و خارجی، «سازمان اطلاعات و امنیت کشور» مخوفترین سازمانی بوده که مردم ایران و حتی جهان در تاریخ خود تجربه کردهاند.
ب) جنایات ارتش شاه، دیگر حلقه مفقوده مستند «انقلاب ۵۷» است که زمان روی کار آمدن محمدرضاشاه پهلوی و برکناری مصدق تا پیروزی انقلاب، همواره بازوی خشن پهلوی دوم بود.
ج) فساد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی دربار هم در این مستند حذف شده و گویی با وجود استنادهای تاریخی بیشمار از دید سازندگان آن دور مانده است. فساد اخلاقی و اقتصادی اشرف پهلوی، فرح دیبا، محمدرضاشاه، خواهران، برادران و خاندان پهلوی و حتی بیکفایتی سیاسی شاه فراموش شده است، گویی جنگ ظفار مهمتر از جدایی بحرین از ایران بوده است!
د) همانطور که گفته شد «چرایی» انقلاب در این مستند حذف شده و مستندسازان ترجیح دادهاند آن را با اتفاقات پس از انقلاب در هالهای از ابهام ببرند.
در مجموع، آنچه درباره مستند «انقلاب ۵۷» میتوان به وضوح رؤیت کرد این است که سازندگان آن، خود را به خوبی با تعلقات مخاطبان ایرانی همراه کردهاند و برخلاف شاه تصویرشده در گفتهها، نوشتهها و تصاویر متاخر که وی را چهرهای ضد دین و نزدیک به غرب ترسیم میکنند، این مستند آخرین شاه پهلوی را ضد غرب، ضد استکبار و فناتیک نشان میدهد که به زیارت خانه خدا و مرقد امام رضا (علیهالسلام) میرود.
پنجره
چندی پیش یکی از شبکه های ماهوارهای فارسی زبان، مستندی پخش کرد با نام “رضا شاه”؛ تا با نگاهی انگلیسی به توصیف دیکتاتور ترین پادشاه تاریخ کشورمان بپردازد؛ البته هدف نه معرفی رضا شاه، که معرفی شخصیتی کاملا متمایز با حقایق مسلم تاریخی بود.